چهره ات را همه ی ما به یاد داریم . همه ی رزمنده های مجروحی که آن ها را آورده بودند به بیمارستان امام ایلام . حتی آن عراقی زخمی که خیلی ترسیده بود و مدام می گفت : انا مسلم انا مسلم و تو به او اطمینان دادی که این جا به همان مقدار که به زخمی های خودی می پردازیم به تو هم خواهیم رسید . او نمی دانست تو خواهر شهیدی . او نمی دانست که با گلوله ی یکی از آن ها برادرت در جبهه ی غرب به دیدار معبود شتافته . اما تو مهربانانه زخم هایش را مداوا کردی .کینه در قلب بزرگ تو جایی نداشت .