معرفی کتاب های تخصصی هنرهای تجسمی

من، میکل آنژ، پیکرتراش

من، میکل آنژ، پیکرتراش
مردان بزرگ به قله‌های رفیعی می‌مانند که هر چند از باد تازیانه می‌خورند و در ابرهای قیرگون فرو می‌روند، آدمی بر بلندی‌شان بهتر و عمیق‌تر نفس می‌کشد، پلیدی‌های دل را در پاکی و لطافت هوایشان فرو می‌شوید، و چون ابرها به یک سو روند خود را بر نوع بشر مسلط می‌بینند.
شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۴
کد خبر :  ۸۲۰۱۰

من، میکل آنژ، پیکرتراش

نویسنده: ایروینگ استون/ جین استون

مترجم: بهمن فرزانه

ناشر: امیرکبیر

شابک: 6-0266-00-964

 

مردان بزرگ به قله‌های رفیعی می‌مانند که هر چند از باد تازیانه می‌خورند و در ابرهای قیرگون فرو می‌روند، آدمی بر بلندی‌شان بهتر و عمیق‌تر نفس می‌کشد، پلیدی‌های دل را در پاکی و لطافت هوایشان فرو می‌شوید، و چون ابرها به یک سو روند خود را بر نوع بشر مسلط می‌بینند.

آری چنین بود کوه عظیمی که بر فراز ایتالیای رنسانس سر بر آسمان می‌سود و ما اکنون نیمرخ طوفان زده‌اش را می‌بینیم که در افق دوردست از برابر دیدگانمان ناپدید می‌شود. میکل آنژ از جمله کسانی بود که در آتش رنج سوخته‌اند. در وجودش نیرویی بود که وی را به پیکار وا می‌داشت و در این پیکار پیروز هم می‌شد.

زندگینامه ی میکل آنژ با توصیف وضعیت کار و احساسات او بر بالای داربست نمازخانه ی سیستین واتیکان و اشاره به نفرتش از نقاشی آغاز می شود و با شرح تولد او در شهر فلورانس  زادگاه جنبش رنسانس دوران کودکی و نوجوانی، وضعیت خانوادگی و شناساندن استادانش ادامه می یابد. آن گاه به چگونگی آفرینش آثار جاودانی اش، همچون مجسمه ی داوود، مجسمه ی سوگ مریم و تنها مجسمه ای که به خواست دل خود و نه سفارش پاپ های مختلف واتیکان ساخت و شوربختانه ناتمام ماند می پردازد.

استعداد هنری او، به رغم بی میلی پدرش، از همان سنین کم آشکار بود. پدرش هنر را شکلی از حرفه های دستی، نظیر لوله کشی، کشاورزی یا نجاری می دانست. او امیدوار بود پسرانش حرفه هایی را دنبال کنند که نیازی به کثیف شدن دست آدم نداشته باشد. با این همه، استعداد جر و بحث بر نمی داشت. میل میکل آنژ با طراحی، آینده اش را رقم زد. هنر تقدیر او بود.

 

مجسمه موسی/ 1505-1545

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر