با فروپاشی امپراتوری عثمانی در پایان جنگ جهانی اول، جلال و جبروتِ بیش از شش قرن حکومت تُرکان بر مدیترانه به خاطرهای محو و دور تبدیل شد. این خاطره و این زوال در رمانهای اورهان پاموک و اشعار ناظم حکمت به تصاویری خاکگرفته و مِهآلود از شکوهِ ازدسترفته بدل شدند و آرا گولر این مِهِ غلیظِ برخاسته از دریای سیاه را که در شیب خیابانهای استانبول میپیچد به تصویر درآورد؛ استانبولی که، فراتر از نگاه توریستهای هیجانزده و فروشگاههای عظیم و تابلوهای تبلیغاتیِ برَندهای پوشاک، در دوردستهای ماهیگیرانِ تنگهی بوسفور شکلی دیگر داشته و دوربین عکاس با تلاشی ستودنی آن را ثبت کرده است.
آرا گولر یکی از مطرحترین عکاسان تُرک است که در اوایل دههی شصت میلادی به آژانس عکس مگنوم پیوست و همانند همکاران خود به اصول استفاده از عکس سیاهوسفید و پایبندی به لحظهی قطعی در عکاسیِ مستند روی آورد. گولر را روایتگر استانبول میدانند و او خود همواره اذعان داشته که در عکاسی در جستجوی تاریخ فراموششدهی استانبول است، شهری که روزبهروز کمتر شبیه به آن چیزی میشود که روزی بوده است، زیرِ مِهِ غلیظِ فراموشی که شکوه پایتختِ شگفتانگیزِ امپراتوریهای پیدرپی را در خود فرو میبلعد.
آرا گولر آثارش را با زیباییشناسی مطلقِ عکاسانه، وفادار به لحظه و عمق و زمان و مکان و حرفی برای گفتن، میآفریند؛ اما شاعرانگیِ او بیشتر و فراتر از اَسنادی از واقعیت حرکت میکند؛ شاعرانگیِ مخصوصِ یک شرقی، شاعرانگی چون نان و نمک.
تصاویر گولر هرگز از حضور انسان تهی نیست، چه در تصویر باشد و چه نباشد؛ او آثارش را مانند مرثیهای بر حضور انسان میسُراید. گولر همواره خود را «مورّخ بصریِ جهان» نامیده، اما در نمایشگاه اخیر و در عکسهایی که از استانبول گرفته، که بیشک بهترین مجموعهآثارش هستند، جهان همانگونه که در خاطرهاش مانده ثبت شده است و به همین سبب هم هست که عکسها پُرند از تزئیناتی به سبک تُرکی. نه اینکه او چیزی را به تصویر افزوده باشد، بلکه آنچیزی را دیده و عکس گرفته که به بخشی از حافظهی تصویریاش در دوردست اتصال مییابد؛ تکرار ریتمیک در نوشتههای تابلوها، پنجرهها و ترامواها، نوعی از تزئینات که در فضای این شهر بهعنوان بستر زایش اندیشهی جاری در آن وجود دارد و بخشی از روح آن است. گولر در جایی میگوید: «استانبول سوژهی عکسهای من شد چون من اینجا زاده شدهام… اما آن فرهنگ عظیمی که میشناختم، وجه شاعرانه، رمانتیک و زیباییشناسانهی استانبول، از دست رفته است.» این تماشای فراموشی همانچیزی است که او را وقایعنگارِ تاریخِ فراموششده میگرداند؛ تاریخی که در عکسها با بناها و معماری شهر دیده نمیشود، بلکه این تاریخ است که در مردمِ آن شهر تجلی مییابد: ماهیگیرانی که از صید برگشتهاند، پسربچههایی که در خیابان بازی میکنند، و مردمی که از خیابان میگذرند. گولر در مورد عکاسی از مردم میگوید: «برای اینکه از یک چوپان عکس بگیرم باید با او بنشینم، غذا بخورم و شب در چادرش بمانم؛ باید او را بشناسم…» در اینجاست که عمق ارتباط احساسیِ عکاس با سوژههایش او را از لحظات قطعیِ بیرونی فراتر میبرد و به درون خود و درون سوژه بر میگرداند. گولر، همانقدر که از استانبول عمیق و شاعرانه عکس میگیرد، در عکاسی از مشاهیری چون پیکاسو و دالی، بازیگوشیِ عکاسانه را دستاویز قرار میدهد؛ او آنها را نمیشناسد و این فاصله در عکسها بازتابی فرمال و ضعیف دارند. گولر در آن مقطع نمیتواند روح سوژه را همانگونه به تصویر بیاورد که در عکسی روح پیرمردی تُرک را در قهوهخانه ثبت مینماید.
آرا گولر را، که اصلیتی ارمنی دارد، با عنوان «چشم استانبول» میشناسند. او در 1928 در محلهی بیوغلوی استانبول به دنیا آمد و در هفدهم اکتبر 2018 در محلهی شیشلیِ استانبول چشم از جهان فرو بست. گولر یکی از مهمترین و شناختهشدهترین عکاسان تُرک است و جوایز بینالمللیِ بسیاری از جمله نشانِ لژیون دونور فرانسه و جایزهی لوسی را برای یک عمر دستاورد دریافت کرده است. بایگانی او شامل هشتصدهزار عکس از سرتاسر جهان است و تاکنون با مؤسسات و مجلات متعددی در سرتاسر دنیا همکاری داشته است. اینک در «مرکز نبشی»، گزیدهای از مشهورترین تصاویر او از استانبول و همچنین چهرههای سرشناس هنر و فرهنگ، به همراه اَسنادی از زندگیاش شامل نامهها و تصاویر خانوادگی، به تماشا گذاشته شده است.