پرسپکتیو

پرسپکتیو
وقتی‌ صحبت از «پرسپکتیو»1 به میان می‌آید، اغلب دوستداران هنر، خاصه هنر نقاشی، ذهن و حواسشان معطوف‌ به پرسپکتیو علمی و هندسی می‌شود که در قرن پانزدهم میلادی، توسط دو نقاش‌ بصیر ایتالیایی به نامهای‌‌ »پئولو‌ اوچلو»2 و «پیرو دلافرانچسکا»3، پایه گذاری شد.
يکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۶
کد خبر :  ۳۰۱۸۰

وقتی‌ صحبت از «پرسپکتیو»1 به میان می‌آید، اغلب دوستداران هنر، خاصه هنر نقاشی، ذهن و حواسشان معطوف‌ به پرسپکتیو علمی و هندسی می‌شود که در قرن پانزدهم میلادی، توسط دو نقاش‌ بصیر ایتالیایی به نامهای‌‌ «پئولو‌ اوچلو»2 و «پیرو دلافرانچسکا»3، پایه گذاری شد. سپس‌ «لئوناردو داوینچی‌»4 نابغه‌ی ایتالیایی، آن را به تکامل رساند. 5 تردید نیست که این هنرمندان متفکر و تیزبین، خدمت ارزنده‌ای به نقاشی و به‌طور کلی هنر کرده‌اند‌ که قدر و منزلتشان مسلم و محفوظ است، ولی باید دانست که قبل و بعد از پیدایش پرسپکتیو هندسی، قواعد و اسلوبهای دیگری هم برای نشان دادن بعد سوم، بر سطحی دوبعدی، بوده و هست که‌ نگارگران‌، آنان را به کار برده و می‌برند و به تناسب سبک کارشان، از آنها استفاده می‌کنند. درباره پرسپکتیو و به بیان دیگر «مناظر و مرایا» ، کتابها و رسالات متعددی به زبانهای مختلف، به نگارش درآمده‌، ولی‌ اغلب آنها درباره پرسپکتیو علمی و هندسی است. جز آن نویسندگان به ندرت درباره فنون و عواملی که بر روی سطحی مستوی صورت گرفته و باعث ژرفنمایی می‌شوند، توضیحی داده‌اند. لذا ما‌ در‌ این مقال، توضیح درباره پرسپکتیو علمی و هندسی را تکرار مکررات دانسته و از آن می‌گذریم و فقط به تشریح چند عامل که در نقاشی، سبب‌ «سه ‌بعدنمایی‌« هستند، می‌پردازیم.

پرسپکتیو رنگی و جوّی‌: تراکم‌ و انبوهی‌ هوا، رنگ اشیا را تا‌ حدودی‌ از‌ بین برده و کدر کرده و عوض می‌نماید؛ یعنی اجسام و موجودات، در طبیعت هرچه از دیدگاه ما دورترند و فاصله بیشتری دارند، هوا به‌ آنها‌ بیشتر‌ چیره شده و رنگ آنان پریده‌تر به نظر می‌رسد‌. البته‌ آلودگی هوا و وجود مه (یعنی ذرات آب در هوا) ، به این تأثیرات شدت بخشیده و اجسام را محو و بعید نشان‌ داده‌ و گاهی‌ به ناپیدایی می‌کشاند. علاوه بر رنگها و ارزش‌6  آنان، خطوط و مرزهای‌ سطوح‌7 هرچه دورترند کمرنگتر و محوتر به نظر می‌رسند و به تدریج هرچه به جلو بیایند، عینیت آنان افزونی یافته‌ و تیزتر‌ و مرئی‌تر‌ جلوه می‌کنند؛ لذا با به کار بردن رنگهای پریده و کمرنگ بر‌ موجوداتی‌ که در تابلوی نقاشی، دورتر قرار دارند، می‌توان آنها را به عقب راند و بر بعد آنان‌ افزود‌ و بر‌ عکس با بهره‌گیری از غلظت و درخشندگی تدریجی رنگها و نور و همچنین تیره‌تر نشان‌ دادن‌ نورهای‌ سطوح، می‌توان موجودات را به پیش آورد و در جلو قرار داد. از آنجائی که‌ سفید‌ و سیاه‌، جز رنگها به شمار می‌آیند. از نظر «ارزش رنگی» نمی‌توانند از این تأثیرات طبیعی‌ برکنار‌ باشند. قدیمیترین و بارورترین هنرمندانی که از این نوع پرسپکتیو سود جسته‌اند، نقاشان چینی‌ بوده‌اند‌ که‌ با این‌رویه، بعد تابلوهایشان را به بینهایت رسانده‌اند. نقاشان‌ «سوررئالیسم‌» 8 هم، حداکثر استفاده را‌ از‌ این طریقه «ژرفنمایی‌» برده‌اند که برای نمونه «ایوتانگی»9 را نام می‌بریم که با‌ کمک‌ تغییر‌ تدریجی رنگ و نور، عمق بی‌پایانی را در تابلوهای خود، ظاهر ساخته است. افزون براین، همانگونه‌ که‌ رنگها، از نظر روان‌شناختی به دسته‌های سرد وگرم، منقسم شده‌اند و رنگهای سرخ‌ و زرد‌ و نارنجی‌، به خودی خود و ناخودآگاهانه، آتش و خورشید را به ذهن آدمی القا نموده و به حواس، حرارت‌ می‌بخشند‌ و با‌ رؤیت رنگهای آبی و سبز و سفید، آب و گیاه و برف، تداعی شده و برودت احساس‌ می‌شود‌، بعضی از نقاشان هم از رنگهای اشیائی که مغلوب و محصور هوا بوده و متدرجا رنگ باخته‌اند، برای‌ پیش‌ و پس نشان دادن اشیا در تابلوهای خود، استفاده کرده‌اند که مشهورترین آنان‌‌ «پل‌ سزان»10 نقّاس بلندآوازه فرانسوی را می‌توان‌ نام‌ برد‌.

پرسپکتیو سطحی

هر شی‌ و یا سطحی که‌ بخشی‌ از آن در پشت سطحی دیگر باشد، به دیدگاه ما از سطح پوشاننده‌، دورتر‌ است و برعکس وقتی شیئی قسمتی‌ از‌ سطح شی‌‌ دیگر‌ را‌ بپوشاند11، به ما نزدیکتر و حتی‌ اگر‌ دو قطعه کاغذ را روی بوم نقاشی، به‌گونه‌ای بچسبانیم که یکی از‌ آنها‌ بخشی از سطح دیگری را بپوشاند‌، آنکه بر روی دیگری‌ قرار‌ دارد، به نقطه نظر نزدیکتر‌ می‌نماید‌.

در نگاره‌های مصر باستان و همچنین مینیاتورهای ایرانی و هندی که اجسام را بر سطوح‌ مستوی‌ نقش می‌زده‌اند، نمونه‌های بارزی از‌ آن‌ به‌ یادگار مانده است‌. از‌ هنرمندان اخیر که از‌ این‌ نوع پرسپکتیو، سود جسته‌اند، می‌توان از «پل گوگن»12 و «هانری ماتیس»13 و همگی نقاشان‌ کوبیسم‌ و سازندگان‌ «کولاژ»14 را نام برد‌. تابلوی‌ مشهور «استنساخ‌‌»15، ساخته‌ محمود خان ملک الشعرا‌ که قریب یک قرن پیش، یعنی قبل از ظهور هنرمندان‌ «پست‌امپرسیونیسم»،  به تصویر درآمده و از‌ سطوحی‌ مستوی و «سایه‌نما»16، ترکیب‌بندی شده، نقاش‌ با‌ زیرورو‌ قرار‌ دادن‌ سطوح و استفاده از‌ روشنی‌ و سایه، تابلو را به پرسپکتیو برده17 و بعد آن را آشکار نموده است. لازم به تذکر‌ است‌ که‌ پرسپکتیو سطحی، بعد زیادی را نشان نمی‌دهد‌، لیکن‌ پیش‌ و پس‌ بودن‌ اشیا‌ را در تابلو، با این‌رویه می‌توان نمایاند.

پرسپکتیو فوقانی- تحتانی

در بسیاری از نگاره‌های قدیمی و یا نقاشیهایی که به سبک آن زمان ساخته و پرداخته شده، موجوداتی که‌ در پائین تابلو قرار دارند، به بیننده نزدیکتر و هرچه به تدریج، بالاتر ترسیم شده‌اند، دورترند. معمولا در چنین تابلوها، موجوداتی که در طبیعت هم‌اندازه‌اند، چه در سطح پیشین و چه در‌ پس‌زمینه‌، به یک اندازه ترسیم شده‌اند. مثلا چهره کسانی که در نزدیکترین قسمت صحنه(یعنی در پلان اول)، مشغول بازی چوگان هستند با کسانی که در دورترین قسمت، از پشت‌ تپه‌، سر برآورده و مشغول نواختن سرنا و دهل می‌باشند، به یک اندازه به تصویر درآمده‌اند. قاعده «ژرفنمایی» در این قبیل تابلوها، پائین و بالا و همچنین زیرورو‌ قرار‌ دادن موجودات و اشیا است.

مینیاتورهای‌ کهن‌ ایرانی، از این اسلوب بهره دارند و هنرمندان نقاشیهای مذهبی و قهوه‌خانه‌ای، برای نشان دادن «بعد سوم»، از این قاعده استفاده می‌کنند. بعضی از نقاشان غربی‌ نیز‌، از این اسلوب بهره‌ گرفته‌ و می‌گیرند.

 

پرسپکتیو واقع­گرایانه

برخی از نقاشان در گذشته و حال بوده و هستند که در قید پرسپکتیو خطی و هندسی خود را قرار نداده‌اند و سطوح هندسی را به همان شکلی که در طبیعت‌ هست‌ و واقعیت دارد، طرح‌ریزی می‌کنند، مانند مینیاتورسازان قدیم ایرانی و مصری و هندی که اضلاع دورونزدیک قالیچه‌هایی که در مجالس گسترده شده و همچنین اضلاع دورونزدیک حوضچه آب و تخت امیران و سلاطین را به یک‌ اندازه‌، ترسیم کرده‌اند‌. از نقاشان معاصر غربی‌ «برنارد بوفه»18، نقاش شهیر فرانسوی، از این نوع پرسپکتیو بهره می‌گیرد.

 

پرسپکتیو‌ بر اثر نور و سایه

همان‌طور که همه اشیا، از نظر بصری‌ به‌ پریسپکتیو‌ می‌روند، سایه اجسام هم، چه‌ «خورشیدی‌»19 و چه‌ «مشعلی‌»20، باعث سه‌بعد نمایی در فن نگارگری است‌. ‌‌به‌ وسیله نور و سایه اصلی‌21 و سایه‌روشن‌22، می‌توان ضخامت و ستبرای اجسام و همچنین برجسته‌نمایی‌ و ژرفانمایی‌ را‌ بر سطحی مستوی، به خوبی نشان داد و شیء سه‌بعدی، ظاهر‌ ساخت و همچنین با سایه فرعی‌23 و به عبارتی سایه منتقله می‌شود «فضائی سه‌بعدی‌‌»24، نمایاند.

اگر به‌ تابلوی‌ سر در فروشگاهها دقت کنیم، می بینیم که بیشتر حروف نوشته‌ها «سایه‌دار» هستند و همین سایه است که حروف را برجسته و سه‌بعدی می‌نمایاند. سایه منتقله، اگر به جسم (سایه‌افکن) متصل باشد، دلیل بر‌ آن است که جسم با پایه و مکان خود، تماس دارد و این نوع سایه، ارتفاع و برجستگیها را نشان می‌دهد، مانند سایه ظرفی بر روی میز و یا سایه دیوار بر زمین. اگر سایه‌ با‌ جسم سایه‌افکنده، منقطع بوده و فاصله داشته باشد «فضای سه‌بعدی‌»، ظاهر می‌شود، مانند پرنده‌ای که بر شاخه درخت نشسته و سایه آن، بر روی دیوار، منعکس است و یا سایه هواپیمایی که در‌ حال‌ پرواز است، بر زمین.

 

پرسپکتیو حسی

هرگاه جسمی ‌طویل را به‌طور افقی در مقابل خود قرار داده و از آن طراحی کنیم، کاری است ساده و اشکالی پیش نمی‌آید، زیرا در‌ این‌ صورت، تمام قسمتهای مختلف و طول حقیقی آن جسم، به درستی دیده می‌شود، لیکن اگر به همان جسم، از جهت درازا نگاه کنیم، آن جسم به پرسپکتیو رفته‌25 و آن‌ را‌ جسمی‌ کوتاه و فشرده می‌بینیم، و در این‌ صورت‌ طراحی‌ نمودن و نشان دادن قسمتهای مختلف آن، دشوار است.

شکوهمندترین نوع این طراحیها، شاهکارهای بی‌بدیل هنرمند سترگ، «میکل آنژ»26، در نقاشیهای‌ دیواری27 ‌بر سقف نمازخانه سیستین28 در واتیکان رم‌ است‌.

مشکل دیگر اینکه قسمتی از جسم که نزدیک چشم بیننده قرار دارد، به‌طور غریبی بزرگ و عاری از تناسب است‌ و قسمتی‌ که‌ از چشم به دور است، کوچک و شاید کم‌اهمیت به نظر‌ می‌آید. در این صورت یک نقاش واقع بین و صاحبنظر، با مراجعه به دانش تجربی و حافظه خود، صداقت ناروای‌ دید‌ چشم‌ و عدسی دوربین عکاسی را کنار گذارده و با به‌کارگیری حس و اراده شخصی‌، از‌ قوانین پرسپکتیو علمی سر باز می‌زند و واقعیتها را آن طور به نقش درمی‌آورد که باید نشان‌ داده‌ شود‌. بسیاری از نقاشان بلندپایه کلاسیک، از این اسلوب، یعنی پرسپکتیو حسی، نتیجه‌ مطلوب‌ گرفته‌ و با ادراک ذاتی و بینش هنری‌ «راست فتنه‌انگیز را فدای دروغ مصلحت‌آمیز نموده‌اند!» .

حال به‌ شیوه‌هایی‌ استثنایی‌ می‌رسیم، مثلا «ژرژبراک‌»29، نقاش عالیقدر فرانسوی، در تابلویی «کوبیسم‌»30، با دگرگونه نمودن‌ قواعد‌ و قوانین پرسپکتیو هندسی، به‌عمد و با صراحت، ضلع جلوی میز بیلیارد را کوتاهتر از‌ ضلع‌ عقب‌ آن، ترسیم می‌کند. حتی انکساری در ضلع جلوی آن به وجود می‌آورد (که البته‌ آن‌ از ویژگیهای کوبیسم است) .

«پل سزان»، درشماری از تابلوهای‌ «طبیعت بی‌جان»31 خود‌، دهانه‌های‌ ظروف‌ کروی و استوانه‌ای شکل را که بر روی یک میز و همتراز یکدیگر قرار دارند، از دیدگاههای‌ مختلف‌ به تصور درآورده، یعنی دهانه‌ها را که همسطح و همسان هستند و از دیدگاه‌ طراح‌، بیضی­هایی متشابه هستند، به اشکال مختلف بیضی(از بیضی کشیده تا نزدیک به دایره) رقم‌ زده‌ است‌. گرچه این عمل از نظر علم پرسپکتیو صحیح نیست، لیکن سزان با‌ دارا‌ بودن حس خلاقیت و سرپیچی از قواعد و قوانین متداول، از تکرار خودداری کرده و شکل دهانه‌های ظروف را‌ از‌ یک روندی بیرون آورده و اشکال گونه‌گون و متنوع را به‌جای آنها، نشانده و از‌ این‌ راه سلیقه شخصیش را به هنر نقاشی‌ عصر‌ خود‌ وارد ساخته است. روشن است که این‌ نوع‌ دگرگونه ساختن قواعد و قوانین هنر و تصرف در شکلها32 و برهم زدن قراردادهای متداول‌، اگر‌ به دست افرادی که از‌ فلسفه‌ و اصل هنر‌ به‌ دور‌ و بی‌اطلاع باشند صورت گیرد، برای هنر‌ اثر‌ ارزشمندی نخواهد شد، لیکن هنرمندان اندیشمند و ژرف‌نگر، قادرند از هر پدیده نکته‌ای‌ دریافته‌ و سازه‌هایی ن و و ارزنده ابداع و به دنیای هنر‌ اهدا نمایند.

چون از پرسپکتیو‌ سخن‌ به میان آمده، بیجا نیست که مختصری هم از «نقاشی بصری‌» و «هنر آپ‌‌»33 ‌یاد کنیم. نقاشی بصری، اصولا‌ بر‌ مبنای‌ پرسپکتیو به وجود‌ آمده‌ است. هنرمندان و طراحان این‌ نهضت‌، از تمامی قواعد و قوانین و فنون و تدابیر پرسپکتیو استفاده کرده و عواملی به وجود آورده‌اند که‌ سبب‌ خطای باصره شده و نقشهایی آفریده‌اند که‌ به‌ تصور بیننده‌ حرکت‌ کند‌، بخشهایی از اثر، برجسته‌ و یا گود به نظر آید، دور بزند، به مرکز گراید، موج زند و گاه حتی از‌ عرصه‌ تابلو بیرون رفته و بازگردد و چنانچه فاصله‌ ناظر‌ از‌ تابلو‌ تغییر‌ یابد، دگردیسهایی نو‌ پدید‌ آید و بدین طریق، چشم بیننده به گردش و بازی گرفته شده و ذهن آدمی را با گرایشهای مختلف‌، مشغول‌ و فریفته‌ و محظوظ و شیفته دارند. این عوامل همان انواع‌ مختلف‌ پرسپکتیو‌ هستند‌ که‌ هنرمند‌ با گزینش انواع مورد نظر و انتخاب رنگ و ارزش آن، چه از نظر جسمی و چه روانی و سایه‌روشن و ترسیم خطوط موازی، مکرر، تابدار، پهن، باریک و همچنین با سطوحی با‌ اختلافات متناوب و قرار دادن صفحاتی شفاف و طلق‌مانند، بر روی هم و ترکیب‌بندی خاص، اثر خود را خلق می‌کند.

برای به وجود آوردن صفحات چندلوحه‌ای و ساختن تندیس (حجمهای سه ‌بعدی) ، از نور و بازتاب‌ آن‌، از آینه و اجسام شفاف(از قبیل شیشه و پلاستیک منقور) و مواد دیگر استفاده می‌شود.

مبنای بزرگ نهضت نقاشی آپ را «موندریان‌»34 باید دانست، لیکن تحوّل کنونی آن، به‌طور عمده‌ منشعب‌ از هنر «ویکتور وازارلی»35 (متولد 1908)، است. ویکتور وازارلی، نقاشی مجار است که از سالها پیش در فرانسه اقامت گزیده و در مقام‌ واضع‌ اصلی نظریه و مبتکر بزرگ مکتب‌ نامبرده‌، شهرت جهانی یافته است‌»36، «وی منتفذترین استاد هنر بصری نوین است. بهره‌گیری از شیوه‌های و تدابیر گوناگون، برای ایجاد تصوّر حرکت و دگردیسی در چارچوب‌ سازمان‌ انتزاعی، از اجزای ضروری‌ نقاشی‌ وازارلی است. او از پیشگامان استفاده از انواع تدبیرهای بصری، به منظور پی‌ریزی هنر جدید، متکی بر خطای باصره است.»37

اگر بخواهیم درباره هنر مینیاتورسازان قدیم ایرانی، بلکه هندی‌ و چینی‌ و ژاپونی از پرسپکتیو بی‌اطلاع بوده‌اند و نقاشیهای ایشان عاری از قواعد و قوانین پرسپکتیو است. این ادعا را به‌طور مطلق نمی‌توان پذیرفت و قابل بحث است. می‌توان ادعا‌ کرد‌ که نقاشان‌ کشورهای نامبرده، تا اواسط قرن پانزدهم میلادی از علم «پرسپکتیو خطی و هندسی‌» بهره‌ای نداشته‌اند، لیکن پس از‌ آن به خاطر رابطه و دادوستدهای آثار هنری با کشورهای اروپایی، بخصوص‌ ایتالیا‌، از‌ این قاعده و قانون آگاه و مطلع شده‌اند، لیکن به دلایلی صلاح‌ نداسته‌اند آن را در تابلوهای خود به ‌‌کار‌ برند، شاید این نوع پرسپکتیو را با نقش‌ونگار و ترکیب‌بندی و آرایش نقاشیهای خود، هماهنگ‌ و خوشایند‌ نمی‌دیدند‌ و بعد از گذشت زمان هم، نگارگران به پیروی و تبعیت از استادان خود و حس امانتداری و سنت‌گرایی‌، پرسپکتیو هندسی را برای نقشهای خود، ضروری نمی‌دانستند، همچنانکه سایه (چه اصلی و چه‌ فرعی)، در مینیاتورهای شرقی‌، برای‌ خود جایی ندارد، اما نمی‌توان باور داشت که مینیاتورسازان شرقی، سایه را نمی‌دیدند و یا نمی‌توانستند آن را به نقش درآورند.

اگر به فرض قبول کنیم که مینیاتورسازان ایرانی، از پرسپکتیو خطی‌ و هندسی بی‌اطالع بوده‌اند، با تحقیق و تدقیق در مینیاتورهای کهن خواهیم دید که این نگارگران با قریحه از پرسپکتیو «رنگی‌»، «سطحی»، «فوقانی تحتانی‌» و حتی پرسپکتیو «سایه‌روشن‌» (در چهره‌ها)، سود جسته‌اند و این عوامل‌ از‌ انواع اصلی پرسپکتیو هستند، لذا حق آن است که بگوییم: مینیاتورسازان قدیم، «پرسپکتیو خطی و هندسی» را در تابلوهای خود به کار نبرده‌اند، که آن هم از مشخصه‌های مینیاتور است و عیب‌ و نقصی‌ بر آن نمی‌توان شمرد.

دکتر سیاوش صبا

 

پی ­نوشت­ها

1- پرسپکتیو:ژرفانمایی، سه‌بعدنمایی، علم مرایا:اصول فنی و هندسی مجسم ساختن حجم و دوری و نزدیکی و موضع اشیا و موجودات بر پرده نقاشی، همانگونه که به دیده‌ انسان‌ درمی‌آید.  (واژه‌نامه مصور هنرهای تجسمی)

2 - Uceello

3 - Piero della Francesca

4 - (1452-1519) Leonardo Da Vinci

5- شیوه طراحی (محسن وزیری مقدم)

6- ارزش رنگ:تیرگی و روشنی رنگ (value)

7- خطوطی که بر لبه‌های‌ هر‌ سطح‌ یا دو سطح همجوار پدیدار‌ است‌.

8-  surrealism‌ شیوه‌ای است هنری و ادبی، رؤیاگونه که زائیده تخیلات و اوهام است.

9- ( Yves Tanguy (1900-1955 م) فرانسوی سوررئالیست.

10- ( Paul Cezanne (1839-1906 م) پست‌ امپرسیونیست‌.

11- overlap

12- - Paul Gauguin (9481-3591) م) نقاش‌ فرانسوی‌ پست امپرسیونیست.

13- ( - Henry Matisse (9681-4591 م) فرانسوی پست امپرسیونیست.

 14- :collage نوعی نقاشی چسباندنی که با تکّه‌های کاغذ‌ و مقوا‌ و گونی‌ و اجناس دیگر به روی بوم صورت می‌گیرد.

15- تابلوی استنساخ‌: (تصویر پسر فاضل‌خان گروسی و ابوالقاسم‌خان فروغ) که در موزه «کاخ گلستان»  نگهداری می‌شود، کار محمودخان ملک­الشعرا‌ کاشانی(صبا‌) (1228-1311ه.ق) است. تابلوی استنساخ وی که به ابتکار خاص‌ و قدرت‌ خلاقه پرتوان او، به عهده نقش درآمده، مؤید این افتخارات است که او را یکی از‌ بنیانگذاران‌ اولیه‌ امپرسیونیسم بدانیم. کمااینکه سایر منتقدان و هنرشناسان اروپایی نیز، بعد از مشاهده این‌ اثر‌ ابتکاری‌، که به سال(1931 م)، در لندن به ‌نمایش درآمد، ابتکار و شیوه او را ستوده‌ و انچه‌ از‌ نظر سطح و حجم در نقاشیهای پست امپرسیونیسم ملاحظه می‌گردد، او در صد سال قبل‌ در‌ آثار خود آورده است، لذا تابلوی مزبور، مدتها مورد بحث مجالس هنری آن‌ سامان‌ گردید‌. (احوال و آثار نقاشان قدیم ایران و برخی از مشاهیر نگارگر هند و عثمانی) تألیف: محمد علی‌ کریم‌زاده‌ تبریزی، جلد سوم، چاپ لندن، 1370.

16-  sihouette سطح مستوی و یکرنگ

 17-به‌ پرسپکتیو‌ بردن‌:به معنی تصور کشیدن از جسمی با رعایت اصول پرسپکتیو است (پرسکتیو از پیر لاهال‌) .

18- - Bernard Buffet نقاش معاصر فرانسوی

19 و 20 - سایه ممکن است توسط دو‌ منبع‌ مختلف‌ ایجاد شود، کانون نوراین ممکن است مصنوعی باشد، در این صورت سایه را «مشعلی» می‌نامند‌ و یا‌ توسط‌ خورشید ایجاد شود که آن را سایه «خورشیدی» می‌گویند.

21 -سایه اصلی‌ و یا‌ خاص، عبارت از سایه‌ای است که بر روی شی‌ وجود دارد و بدین ترتیب ایجاد می‌شود که‌:اشعه‌ تابنده از منبع نورانی به بعضی از قسمتهای آن شی‌ برنمی‌خورد (سطح‌ تاریک‌ جسم) (پرسپکتیو) .

 22 - light and shade

 23- سایه‌ فرعی‌ و یا منتقله، عبارت است از سایه‌ای که‌ روی‌ سطح دیگر، غیر از خود جسم و به علت اینکه این جسم بین سایه‌ و منبع‌ نور قرار گرفته، ایجاد می‌شود‌ (پرسپکتیو‌ از پیر‌ لاهال‌ ترجمه‌ بهروز راد) .

 24 - perspective space

 25- «به‌ پرسپکتیو رفتن»، در اصطلاح هنری به معنی آن است که طول جسمی‌ در‌ امتداد و به موازات دیدن انسان قرار‌ گرفته و در نتیجه بعد‌ آن‌ فشرده و کوتاهتر از آنچه هست‌، به‌ چشم ناظر درآید.

26- (- Michelangelo (1475-1564 ایتالیایی.

 27 - fresco

 28- (- Sistine Chapel‌ (1508-1512 واتیکان، رم

 29- ( Georges‌ Braque‌ (1882-1962- فرانسوی، کوبیست‌.

30- (:cubism  حجمگری:شیوه هنری‌ که‌ در اوایل قرن حاضر با اهلام گرفتن از نقاشی پل سزان (Paul Cezanne) و پیکره‌سازی‌ بومیان‌ افریقا، اصول رسمی بازنمایی عالم خارج‌ و ارائه‌ مضمون و بیان‌ احوال‌ درون‌، اسلوبهای متداول ژرفانمایی و تاریک‌ و روشن کاری و سایه‌زنی را درهم شکست (1905-1920) . در این شیوه، ماده یا جسمانیت، اصل‌ شمرده‌ می‌شود، و هنرمند حجم اشیا و هیاکل را‌ به‌ سطوح‌ و برهای‌ هندسی‌ تجزیه و تقطیع می‌کند‌ (حجمگری‌ و تحلیلی) و یا از سطوح و برهای هندسی، اشیا و هیاکلی قابل بازشناسی به وجود می‌آورد (حجمگری ترکیبی) . در‌ این‌ شیوه‌، نقاش یا پیکره‌ساز، اشیا و اشکال را با‌ دیدگان‌ عقل‌ می‌بیند‌، نه‌ با‌ دیدگان حس (واژه‌نامه مصوّر هنرهای تجسمی) .

31-  - still life نقش اشیا

32 - distortion

 33--  op art  هنر دیدگان، بصری (optical art)  (واژه‌نامه مصوّر هنرهای تجسمی) .

34- (- Piet‌ Mondrian (1872-1944 هلندی

35-  - Victor Vasarely مجارستانی.

36- تاریخ هنر، نوشته جنسن، ترجمه پرویز مرزبان.

 37- تاریخ هنر نوین، نوشته آرناسن، ترجمه محمد تقی فرامرزی.

38- arrangement

 

 

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر