دارالخلافه ناصری از خلال چه جریانهای فکری، شکل گرفت؟ فضاهایِ عمومیِ آن واجد چه ویژگیهایی بود؟ این فضاها چگونه بسط و توسعه یافتند؟ حضور این فضاها ذیل نوعی مدرنیزاسیون حکومتی، چگونه قابل بررسی است؟ شاه و روشنفکران زمان در چه نسبتی با توسعهی دارالخلافه بودند؟ چشمانداز دارالخلافه ناصری در آیندهی تهران چگونه قابل تصویر است؟ از پی نزدیک شدن به پاسخِ سوالات مذبور، خدمت دکتر اسکندرمختاری رسیدیم. تهرانپژوهی که علاوه بر سالها تحقیق و تدریس، در خط مقدم حفظ و احیاء بناها و محوطههای تاریخیِ تهران، حضوری پررنگ داشتهاند. سردر باغ ملی، میدان حسنآباد، میدان مشق و هتللاله تنها بخشی از بناها و محوطههای ارزشمند شهر تهراناند که حضورشان در شهر امروز، به نوعی مدیون زحمتهای مستمر دکتر مختاری در حفظ و نگه داشت این ارزشهای میراثی است.
یکم: تهران قدیم؛ دارالخلافه طهران
قاجارها یک ایل بودند که همپای دیگر ایلها، همواره در رقابت و جنگها حضور مییافتند. از پس یک اغتشاش عمومی در دوره زندیه، آقامحمدخان، حکومت قاجار را تاسیس و تهران را به پایتختی برگزید. در این دوره، محدود اقداماتی در ارک سلطنتی اجرا شد. فتعلیشاه در مقام دومین پادشاه قاجار، اقدامات توسعهای همچون؛ ساخت مسجد سلطانیه را پیگری و به ثمر نشاند اما در ساختار شهر، تغییری ایجاد نکرد. سالهای سلطنت محمدشاه، دورهی کوتاهی بود و شاخصترین اقدام او، اضافه کردن، یک دروازه در انتهای عباسآباد، واقع در محلهای به نام بازارنو در حدود سال ۱۲۵۰ه.ق است.
با فوت محمدشاه در ۱۲۶۴.ق، ولیعهد جوان با امیرکبیر از تبریز راهی تهران میشود. این دوره مقارن با شکستهای متعدد ایرانیها از روسها و شکلگیری و تقویت یک خواست ملی به جهت خروج از این بن بست تاریخی است. در این دوره همزمان با تاریخ تحولاتِ ایران، در اروپا نیز اتفاقات مهمی در حال وقوع بود که ایرانیها نسبت به این وقایع و تغییرات، آگاه و حساس بودند. با شروع دوره ناصری و صدراعظمی شخصی همچون امیرکبیر و حضور دیگر افراد روشنفکر و آگاه به زمانه در بدنهی دیوانی حکومت، دورهای نو در سلطنت قاجار آغاز شد.
تا دوره پیش از ناصری، تهران شهری گلین و کوچک با الگوی شهرهای کهن ایرانی است. فضاهای عمومی پایتخت تا این دوره عبارتند از؛ بازارچههای محلی و اصلی، گذرها، امامزادهها، تکیهها، مساجد، قهوه خانهها. در دوره ناصری با نظارت امیرکبیر، بازار تهران توسعه یافت. در گامی دیگر، مدرسه غیردینی دارالفنون در تهران تاسیس شد. نهادی مدرن که نقش مهمی را در رشد جامعه ایرانی ایفا کرد. مبنی بر اقدامات و تغییرات اشاره شده به تدریج اهمیت پایتختی تهران از حیث آموزشی و تجاری در سطح کشور مورد تقویت و توجه قرار گرفت. در سال ۱۲۶۸ه.ق امیرکبیر از صدراعظمی کنار زده شد و مقدمات حذفش توسط اطرافیان و به خصوص مادر ناصرالدینشاه، مهیا گشت. در سال ۱۲۶۹ه.ق شاه شخصا عنانِ اختیار ایجاد تغییرات در تهران را به دست میگیرد. این اقدامات در گام اول از سبزه میدان که یک فضای عمومی شهری است، آغاز میشود. سپس در مجاورت شمالی سبزه میدان، ساماندهی میدان ارک مدنظر قرار میگیرد. در این دوره، مضاف بر مسیر دسترسی شمالی کاخ سلطنتی، کاخ از طریق میدان ارک نیز با شهر و بازار مرتبط شد.
در خصوص تغییرات تهران دوره ناصری این مُهم حایز اهمیت است که تغییرات یاد شده از حکومت و شخص شاه و یا خواستههای شاهانه بود که آغاز شد و بسط یافت. البته در این میان نباید نقش وزرا، مشاوران و کسانی که تلاش کردند تا زمینهی توسعهی شخصیِ شاه را سبب سازند، نادیده بگیریم. همین مطلب خواندنهای مداوم محمداعتمادالسلطنه از روزنامههای فرانسوی و انگلیسی برای شاه که مشخص نیست از میل شخصی او نشات میگرفت و یا اینکه امیرکبیر او را اینگونه تربیت کرده بود، نقش مهمی در رفتار و پذیرش روح تجدد توسط شاه دارد. گویی در نبود امیرکبیر، این روزنامهها بودند که جای خالی امیرکبیر برای شاه را پر میکردند. بررسی رفتار ناصرالدینشاه در بیشتر دوره حکومتش حکایت از بها دادن او به اشخاصی دارد که خواهان تحول هستند نه کسانی که خواستار تحجراند. مثلا میرزاآقاخان نوری با اینکه توصیه مادر ناصرالدینشاه بود اما چندان توسط شاه تحویل گرفته نشد. به هرحال از ۱۲۸۰ه.ق پایتخت با سرعت بیشتری مورد توسعه قرار گرفت. در این دوره معیرالممالک مامور اجرای دو پروژهی مهم در تهران از سوی ناصرالدینشاه شد. یکی ساخت ساختمانی بلند و فاخر در بخش شرقی ارک سلطنتی که بعدها شمس العماره نامیده شد و دیگری ساختمانی در بخش جنوبی ارک که تکیه دولت اطلاق شد. تکیه دولت چنان ساختمان بزرگی بود که یکی از سیاحان دورهی قاجار مینویسد؛ «تکیه دولت از نیاوران قابل دیدن بوده است». بنای شمسالعماره نماد توسعه بشمار میرفت، فضایی شخصی برای شاه که به مُهر و نشان حکومت قاجار در تهران بدل شد. در ۱۲۸۱ه.ق خندقهای دور ارگ سلطنتی پر و در بخش شرقی عمارت در حال ساخت شمسالعماره، خیابانی ساخته شد که بیش از مشابهت به راه، گذر و معبرهای موجود در الگوی شهر کهن به خیابانهای اروپایی شباهت داشتند. پیرو ساخت خیابان در شهر، در داخل محدودهی ارک هم خیابان بابهمایون گشایش یافت. این دو خیابان در تهران، الگویی از خیابانهای پاریسی در شهر بودند. خیابانهایی سنگفرش با چراغهایی چدنی که از اروپا وارد و در آنها نصب میشدند. دو طرف خیابان جدیدالتاسیس باب همایون، مجمع الصنایع مستقر بود با درختهایی در جلویشان و نهر آبی که از میانهی خیابان میگذشت. مغازهها دو سوی خیابان به عرضهی کالاهایی میپرداختند که عموما در بازارتهران عرضه نمیشد و یا به شکل محدودی عرضه میشد؛ همانند کتابفروشیها و داروفروشیها. در این مغازهها به جای صفه، ویترین شکل پیدا کرد و خریدار میتوانست به داخل مغازه رفته و برخلاف بازار، خودش کالایش را انتخاب کند. این خیابانها قرار بود نشان دهند، تهران و در معنایی کلانتر جامعه در مسیر توسعه قرار دارد.
در همین دوره، میدان ارک واقع در بخش جنوبی کاخهای سلطنتی به اولین باغ عمومی تهران بدل و نام باغ گلشن میگیرد. میدانی با یک حوضی هشتگوش، دو طرف باغچه، با ساختمانهای ریتمیکِ دو طبقهای که به فعالیتهای دولتی اختصاص داشتند و توپ مرواریدی که در میانهی میدان قرار داده شده بود. در بخش غربی میدان، عمارت استیفاء ساخته شد و در بخش جنوبیاش نیز سردر نقاره خانه، مورد بازسازی قرار گرفت. به این ترتیب، میدانی زیبا با مفهومی کاملا جدید در شهر شکل گرفت. میدانی در مقام یک فضایی عمومی جدید که به رفتارهای نویی از سوی مردم شکل میداد. میدان به عبارتی نمادی از شهرس جدید بود که در آن فضایی نو برای حضورو مکث مردمان در نظر گرفته شده بود. باغ گلشن، یگانه فضایی شهری در شهر دوره ناصری است که حداقل در دورهی خود مشابهای در هیچ یک از دیگر شهرهای این سرزمین ندارد. در سال۱۳۰۶ه.ق، دسترسی غیررسمی که در بخش شرقی کاخ سلطنتی در حدود ورودی بازار مروی وجود داشت به دستور ناصرالدینشاه به دروازهای رسمی که رو سوی میدانِ جلوخانِ شمس العماره داشت، تبدیل شد. در بالای دروازه، ایوانِ آیینهکاری شدهی نفیسی ساخته شد که شاه برای ملاقات مردم در آن حاضر شده و مردم میتوانستند بدون واسطه شاه را تماشا کنند. این اقدامات در زمره طرحهایی بود که به نظر آنها را میباید در زمره طرحهای ساماندهی و کیفیت بخشی شهر قدیم تهران در نظر گرفت.
به این ترتیب باغ گلشن، تکیه دولت، سبزه میدان، شمسالعماره، ناصرخسرو و بابهمایون از جمله فضاهای عمومی هستند که طی دهه ۱۲۸۰ تا ۱۲۹۰ه.ق در داخل محدودهی دارالخلافه تهران شکل میگیرند. این اقدامها به مثابهی مشروطهای در حوزه معماری و شهرسازیِ پایتخت در زمانه و عصر خود بود.
دوم: تهران جدید؛ دارالخلافه ناصری
در دوره ناصرالدینشاه و حتی پیش از او، تهران در بیرون از حصار طهماسبی، توسعه یافته بود. فتعلیشاه از سالها پیش به باغ نگارستان واقع در بخش شمال شرقی حصار و ناصرالدینشاه نیز به باغ لالهزار واقع در بخش شمالی حصار، ورود پیدا کرده بودند. همچنین بسیاری از اعیان و رجال در زمینهای شمالی شهر که آب بر آنها سوار میشد، باغهایی را احداث کرده بودند. در بخش جنوبی شهر نیز مردم بیرون دیوارها، ساخت و سازهایی را انجام داده بودند. به دستور ناصرالدینشاه و مبتنی بر طرحی بلند پروازانه، میرزا عیسی وزیر با همکاری فردی به نام بهلر ـ که در سفارت فرانسه مشغول به کار بود ـ دیوارهای پیرامون شهر تخریب و محدودهی شهر توسعه یافت. امکان اجرای چنین توسعهی فراگیری در شهر و تامین هزینههای توسعهای آن نشانی از ثبات حکومت سیاسی در دورهی پنجاه سالهی حکومت ناصری و عدم رخداد جنگی هزینه بر در این دوره است.
با توسعه تهران و تخریب دیوارها، بر روی خرابههای دیوار شمالی، میدانی به نام توپخانه احداث شد. میدانی که قرار بود به نوعی جای میدان ارک در شهر را پر کرده و حافظ شهر و کاخهای سلطنتی باشد. فضایی که میدان در آن شکل گرفت، مکانی مهم در شهر جدید بشمار میرفت. چراکه طی روند توسعهی تدریجی تهران و پیش از ساخته شدن میدان، چند راه به آن رسیده و میدان عملا در یک پخش راه جای گرفته بود. دروازه دولت قدیم هم که تا پیش از توسعه به حصار چسبیده بود در این دوره مورد بازسازی قرار گرفت و به فاخرترین دروازهی تهران بدل شد. فضای دیگری که این دوره در محدودهی توسعهی ناصری شکل گرفت، میدان بهارستان در حد فاصل سه باغ بزرگ نظامیه، نگارستان و سردار است. فضای میدان در واقع ورودی بود برای دسترسی به چند قطعهی بزرگ اعیانی که شاه، حاکمان و رجال در آنها حضور داشتند. شکل گیری میدان در واقع به اقداماتی که محمدحسنخان سپهسلار در باغ سردار انجام داد، باز می گردد. سپهسالار از روشنفکران زمان خود بود، سالها تجربهی زندگی در خارج از ایران را داشت و اقدامات اصلاح طلبانهای در تهران را آغاز کرد. اقدامات او همسو با اقدامات توسعهای است که امیرکبیر و امینالسطان در دورههای قبل مطرح و تا حدی اجرا نموده بودند. ساخت مسجد و مدرسه سپهسالار و در کنار آن ساخت عمارتی برای خود که نقل که همواره میگفت «میخواهم پارلمان بسازم» مهمترین اقدامات او در تهران به شما میروند.
کلام آخر:
آنچه که امروز از محدوده تهران ناصری در شهر باقی مانده، آن ثروتی است که تاکنون نتوانستهایم خرجاش کنیم. البته سعیمان را کردهایم ولی به هر دلیل نشده و بخشهایی از آن برجای مانده است. این محدوده، نشان از دورهای است که ما ارزش تولید میکردیم. بدون توجه به رویکردها چه آن هنگام که مبنی بر الگوی کهن کار کرده و چه آن هنگام که اروپایی و چه آن هنگام که رویکرد غالب، روح اقتدارطلبانه ملی بود. گویی معمارها و شهرسازها، فرصتهایی را که در تمامی این دورهها نصیبشان میشد را به درستی درک کرده و از خلال این درک به تولید ارزش نائل میشدند. به نظر چشم انداز محدوده تهران ناصری برای دهههای آتی امیدوار کننده است. زمانی برای حفظ و احیاء این محدوده ما میبایست مقابل بسیاری میایستادیم اما در زمان حاضر، بسیاری برای حفظ و احیاء محدوده و ارزشهای آن از خود ما مطالبه و انتظار پیگیری بیشتر دارند.
گفتگوی حاضر در فصلنامه همشهری معماری ۳۵
بخش تهرانشهر - پرونده تهران ناصری منتشر شده است.