به گزارش روابط عمومی مرکز تجسمی حوزه هنری، مرکز معماری ایرانی اسلامی نهادی است که به احیای معماری سنتی ایرانی و اسلامی همت گمارده و به احیای هنر استاد معمار و انتقال اسرار و هنر او از مخزن سینهاش به جوانان نسل نو اهتمام جدی دارد.
گفتگویی با علی فروزانفر؛ مدیر مرکز معماری، انجام شده که در ادامه تقدیم میشود:
چطور معماری ایرانی در یزد حفاظت شده؟
اگر به یزد به عنوان شاهکار معماری در بافت مسکونی توجه کنیم، این بناها با حیاط و ارتباط شهری که با همدیگر دارند و در مجموع بافت محلی و گذرها، بیانگر یک هماهنگی زیبایی هنری است و در بقیه شهرها هم این معماری را داشتیم و داریم و حُسن بزرگ یزد این است که مردم هنوز در این شرایط زندگی میکنند و این خصوصیت زندگی مردم یزد و کاشان است و البته بیانگر هوشمندی مدیریت شهری آنجاست که بستری را برای حفظ این سبک از معماری فراهم کردند و اجازه ندادند آنقدر که به بافتهای ارزشمند شهری دیگر شهرها تهاجم و حمله شده و آنها را از بین برده، این آسیب به بافت شهری یزد و کاشان وارد شود و از این ارزش حفاظت کردند و به نظرم باید این حفاظت را نسل به نسل حفظ کنند تا این تمایز معماری یزد نسبت به بقیه شهرها حفظ شود. آن چیزی که به معماری ایرانی-اسلامی نامگذاری میکنیم، مختص یزد و کاشان نبوده، بلکه در مابقی شهرها هم چنین معماری داشتیم، لازم است به صورت مبسوط بر روی این موضوع بحث شود.
اساسا معماری ایرانی-اسلامی چیست؟ آیا یک آرزو و یا یک خاطره است؟ و یا آیا واقعیتی است که امروز هم میتوان راجع به آن صحبت کرد و با آن زندگی میکنیم؟
معماری ایرانی-اسلامی اتفاقی ریشهدار، باارزش و بینالمللی است و همانطور که زبان فارسی یک زبان متفاوت و متعلق به ماست، معماری ما حکایتگر یک گویش، فرم و یک روابط عملکردی متفاوت از ما در دنیا دارد و میتوان بسیار مفصل راجع به آن صحبت کرد. اینکه چرا ما به سمت ساختمان سازی مرتفع گرایش داشتیم و از گسترش در افق به گسترش در ارتفاع تغییر رویکرد داشتیم، اتفاقی نبود که صرفا در جغرافیای ملی ما حادث شود، منحصرا تصمیم اشتباه ما نبود و یک انتخاب جهانی بوده است، مصالح ساخت ساختمانها عوض شده، در گذشته برای ساخت یک ساختمان دو طبقه لازم بود دیواری تا 80 سانت پیریزی شود و گاهی نیاز بود طول آن دیوار از از سه متر تا هشت متر باشد، تا امکان احداث یک طبقه بر روی آن وجود داشته باشد، در حال حاضر با تغییر در مصالح احداث ساختمان یک تیر آهن در اندازههای 20 در 20 سانتیمتر و یا حتی 15 در 15 سانتیمتر اجازه میدهد تا فاصله 7 متر دیوار و جرزی نباشد، صرفا دو ستون کفایت میکند.
ریشه تحولات معماری از کجا آغاز شد؟
انقلاب صنعتی اتفاق افتاد و مصالح جدید آمد، در گذشته این امکان در معماری در خُرد فضاها برای بشر وجود داشت، در حال حاضر امکانی گسترده به وسعت کره زمین است که بخشی از آن به مصالح مربوط است و بخش دیگری به جذابیتهای آن و تسلط بشر بر زمین و رفتن به ارتفاع که میتوان از آن به دید و منظر یاد کرد که جذابیتهایی برای ما دارد، عامل دیگر افزایش جمعیت شهرهاست، البته وقتی به عنوان جذابیت اشاره دارم لزوما بیان محاسن نیست، بلکه موضوعی مانند در ارتفاع بودن برای بشر لذتبخش است، از سویی شهرها گسترش یافت و زمین ارزشمندتر شد، به همین دلیل زمین محدود بود و طبقات در ارتفاع تعریف شد، البته موضوعی که شاید در اندیشه هر کسی از محاسن خانه قدیمی با یک طبقه وجود دارد در هنگام احداث بنا این موقعیت وجود دارد که افراد میگویند چرا در زمین مشخص خود از نظر متراژ چندین طبقه احداث نکنند تا امکان بیشتری از دسترسی و در اختیار داشتن متراژ و بنا فراهم آید، در واقع رقابتی بین ساختمانهای مجاور از نظر تسلط بر هم شکل میگیرد، اما در ناخودآگاه افراد همچنان ساختمان سنتی، مقدس و دوستداشتی است و مدام فکر میکنند که چرا به سمت آن بنا با آن ارزشها نروند و این یک بحث فرهنگی است که ما پدیدهای را دوست داریم و در هنگام عمل اقدام و انتخابی دیگر و متفاوت داریم، هر چند تحولات انقلاب صنعتی و افزایش قیمت زمین انتخاب افراد را تحت الشعاع قرار میدهد، اما آن شهرستان کوچکی که تعداد جمعیت آنها محدود و کم است و قیمت زمین هم پایین است و هنوز در طبیعت زندگی میکنند، آنها چرا به سمت آپارتمانسازی گرایش پیدا کردند؟ در واقع این یک موضوع فرهنگی است و تبدیل به یک مدل و مد در ساختمانسازی شده، به نوعی تبدیل به نماد پیشرفته بودن شده است.
با وجود تغییر سبک معماری از خانه سنتی به آپارتمان چه اقدامی برای حفظ معماری سنتی و پرهیز از کپی سبک غربی آپارتمان مناسب است؟
معمارها انتهای یک مسیر هستند، انتهای مسیر فرهنگ قرار دارند و حتی انتهای مسیر اقتصاد و اجتماع قرار دارند، چراکه اقتصاد چهارچوبی را شکل میدهد و مدیریت شهری ضوابط و قوانینی را وضع میکند، در نهایت معمار بر اساس همه چارچوبهای اجتماعی و اقتصادی موجود و شرایط الزامآور مدیریت شهری تصمیم و عمل مطابق و منطبق میگیرد، فیالواقع ما معماران باید توجه کنیم هر چند که همه ابعاد و زوایا در اختیار ما نیست، به عبارتی وقتی برای کارفرما یک سبک و مدل از نما در ساختمان ملاک و مطلوب است، چه بسا که از نظر فرهنگی خواسته او درست نباشد که یک معماری که متعلق به فرهنگ او نیست را مدنظر دارد و برایش هزینه هنگفتی هم میپردازد، اما به هر حال معمار در جبر کاری قرار دارد چه بسا نیاز است در یک بخش میان رشتهای این قضیه را تعریف کنیم.
کمی بیشتر راجع به ماهیت و هویت معماری ایرانی صحبت کنید، اساس معماری ایرانی چه بوده است؟
معماری ایرانی از ابتدا علاقهمند و متوجه به طبیعت بود، اتفاقی که با فطرت انسان ارتباط دارد، این معماری به جهات اربعه که همان جهات شمال، جنوب، شرق و غرب است؛ اهمیت میداد، همچنین به طبیعت و عناصر چهارگانه آن آب، باد، آتش و خاک همچنن به گیاه نیز توجه داشت و اهمیت قائل بود و در واقع این چهار عنصر اصلی است که انسان به صورت فطری و طبیعی به آن گرایش دارد و برایش مطلوب است؛ یک کودک با خاک بازی میکند، یک نوجوان مشتاق به بازی با آتش است، همه ما سیال بودن، شفاف بودن و طاهر بودن آب را دوست داریم، همه ما با گیاه احساس آرامش و نیکویی داریم و معماری ایرانی این را دوست داشت، به تبع چون ایرانی این موارد را دوست داشت معمار هم مطابق با این گرایش و علاقهمندیها در معماری خود این چهار عنصر را ملاک عمل قرار میداد. چه بسا اگر حوض آب در وسط حیاط نبود نیاز به آب ساکنان در آن منزل برطرف میشد، اما به دلیل علاقه ایرانی حوض آب در میانه حیاط واقع شد، زیرا ایرانی دوست دارد آب را ببیند و صدای آن را بشنود و حتی با آن بازی کند، ایرانی گیاه را صرفا برای تولید اکسیژن و هوای مطبوعش در ساختمان به کار نگرفت بلکه گیاه را دوست دارد، حالا علاوه بر اینها از هنر آینهکاری، گچکاری، مقرنس، کتیبههای مختلف و بعضی از خطنوشتهها و فرمنگارهها هم در معماری بنا و ساختمان بهرهمند شد که این هویتی برای ساختمان سنتی و به اصطلاح قدیمی شد.
چطور معماری ایرانی دستخوش تغییر شد؟
از یک زمانی از نظر فرهنگی در تمام حوزهها از جمله اقتصاد، سیاست و فرهنگ، نگاهمان از کشور خودمان به خارج رفت و گویا خود را عقب دریافته بودیم، برای جبران این عقبماندگی که متصور بود و بقیه را پیشرفته میدانستیم تلاش برای بهکارگیری روشهای بقیه کشورها شد، فرمها از فرهنگهای دیگر اینطور به معماری راه پیدا کرد، معماری از این زمان به بعد دچار تغییر شد، چرا که تصور بر این بود که دیگران که فرم معماری آنگونه دارند پیشرفته هستند، این نکته در مورد سایر شئونات فرهنگی و اجتماعی از جمله پوشش و سبک زندگی و مدل پوشاک هم مصداق داشته و هم اکنون نیز تا حدودی صادق است، به واقع فرم خانه مدرن بخشی از پیشرفتگی و تجدد محسوب شد، ضمن آنکه استفاده از این فرمها و مصالح جدید پس از انقلاب صنعتی، نوعی از آسایش سطح بالاتری را در زندگی ما ایجاد میکرد، مثلا ما از نظر نیاز به تامین دمای محیط حرارت و برودت در آسایش بهتری بودیم، همچنین سیستم بهداشتی حمام و سرویس بهداشتی بهتری را در معماری جدید و تغییر یافته تجربه کردیم که ممکن بود در مقایسه با خانههای قدیمی سطح آسایش بهتری ایجاد میکرد، چه بسا در خانه سنتی سرویس بهداشتی در گوشه حیاط بود و در سرما و گرما دسترسی مناسبی نداشت و یا وجود پلههای بسیار برای افراد مسن مطلوب نبود؛ اتفاقات جزئی بود که برای این موارد نباید فرم معماری را عوض میکردیم. نگاه فرهنگی و جلوهگری ساختمانهای امروزی باعث شد تا فرم سنتی کنار گذاشته شود.
بازگشت به اصالت معماری چطور ممکن است؟
نباید اجازه دهیم آنها که با معماری ایرانی همراه نیستند در این مسیر مغلطه کنند، به عنوان مثال اگر بخواهند با عنوان بازگشت به گذشته این جریان را غلط نشان دهند، نباید به این آدرس دادن اشتباه توجه کنیم، همچنان استفاده از تعاریفی برای انحراف از مسیر مانند سنتگرایی محض، اینها اتفاقاتی است که برای نسل فعلی متفکر و تحصیل کرده به نوعی تکراری شده، نسبت به این قضیه راحت میفهمیم که این اتفاق بازی با کلمات است، ما باید به روح معماری ایرانی نگاه کنیم که برای ما مترادف با فراخ و وسیع در فضاهای یک بنا و سازه است، استفاده از طبیعت و معطوف به عناصر آن بودن و ایجاد فضاهای باز در معماری از جمله حیاط، ایوان، طاقچه در داخل اتاقها که امروز با مصالح نوین و جدید میتوان به روح ساختمانهای قدیمی بازگشت، چه بسا ضرورت دارد علاوه بر استفاده از مصالح وارداتی در معماری جدید نسبت به مصالح معماری قدیمی و سنتی بازنگری کنیم و از آن مصالح سنتی و بومی با افزایش بهرهوری بتوانیم یک مصالح بومآورد با عمر بالاتر و برای استحکام سازه داشته باشیم.
آیا معماری ایرانی منسوخ شده؟
برخی از معماریها و فرهنگها به دلیل اشتباه بودن خودشان منسوخ شدند، اما اتفاقی که ما آن را معماری ایرانی نام گذاشتیم، به خاطر غلط بودنشان منسوخ نشدند، بلکه به دلیل آنکه در یک بازه زمانی فرهنگی خودمان را گم کردیم، موقتا کنار گذاشته شدند، اما در شهر یزد اتفاقا برخی از مردم داشتههای خود را حفظ کردند، آن معماری را کارآمد دانسته و مدیریت شهر هم تصمیم بر حفظ این معماری گرفته است و اجازه نداده وسط آن بافت قدیمی برج بسازند، مجوز به کارگیری مصالح غیر همگون با آن معماری را نداده است، اجازه نداده نمای رومی که در پایتخت کشور شکل گرفته به شهر یزد راه یابد و به بافت شهری آسیب وارد کند و خودنمایی بیجا داشته باشد.
عناصر اصلی معماری کهن در دوره حاضر چه کابردی دارد؟ چطور مدافع معماری ایرانی باشیم؟
به واسطه داشتههای قوی و فراوانی که در اختیار داریم، دستمان خالی نیست و کافی است به داشتههایمان نگاه کنیم و در ابتدا معماری قدیم خود را درست بشناسیم و وارد جزئیات آن شویم، مدام کلیت آن را تقدیس نکنیم، نگوییم معماری ایرانی یا معماری شهر یزد یا معماری اصفهان، معماری شهر تبریز خیلی معماری خوبی است، محاسن آن را شناسایی کرده و برشمریم، چه بسا بخشی از ویژگی آنها نظام فضایی آنها و گسترش افقی است که دارند. به عبارتی ارتباط هر کدام از ساختمانها به مشابه یک سلولها با همدیگر و فیزیک هر کدام از بناها در ارتباط با هم برگرفته از فرهنگ منطقه در آن سبک معماری مشهود است. اگر در شوشتر یک بافت شهری زیرزمینی وجود دارد و یا در ماسوله بام و حیاط منازل به هم عجین شده، همه اینها برگرفته از فرهنگ حاکم بر زندگی مردم در آن منطقه است و برای آن فرهنگ ما به ازای معماری تعریف کردند.
گام نخست توجه و احیای معماری ایرانی-اسلامی از کجا برداشته شود؟
لازم است به فرهنگ و پیشینه معماری ایرانی نگاه کنیم، به عنوان مثال ما در مرکز معماری ایرانی اسلامی حوزه هنری ابتدا فهم مناسبی از عناصر معماری سنتی داشتیم و آنهایی که امروز هم امکان کاربری داشتند از جمله کاشی هفت رنگ را در سبد آموزشی معماران جوان قرار دادیم، منتج به تولید آثار از سوی دانشجویان معماری شد، همچنین منبت، کاشیکاری، آینهکاری، گچکاری و نظایر آن که با آموزش کارگاهی و عملی آشنایی و شناخت کافی نسبت به آنها فراهم کردیم، تا کارگاه آنها را با آنچه روح معماری ایرانی است و قابلیت تکثیر در جامعه تخصصی امروز را دارد، شکل دهیم؛ این موارد بخشی از اتفاقاتی بود که معمار میتواند به آن ورود پیدا کند، با این وجود در پله نخست از معماری ایرانی و اسلامی قرار گرفتیم چرا که اصل اتفاق نظام فضایی معماری ایرانی-اسلامی است. در واقع ما در خصوص روح معماری ایرانی-اسلامی صحبت میکنیم، این مهم را در باشگاه معماری مورد توجه داشتیم و دورههای ویژه باید شکل بگیرد و فارغ التحصیلان دانشگاهها اقدام به طراحی نظام فضایی معماری ایرانی-اسلامی کنند و این نظام از استادکارها و سینه به سینه به دانشجویان امروزی مطابق اقتضاء جامعه منتقل شود، چه بسا نظام یک بنای قدیمی با اندرونی و دالان در یک مجتمع مسکونی بلند مرتبه هم قابلیت پیاده سازی دارد. چه بسا در یک ساختمان 70 و یا 80 متری شکل گرفتن همه جزئیات معماری ایرانی بسیار سخت است و باید سعی کنیم نگاهی واقع بینانه نسبت به معماری ایرانی و اسلامی داشته باشیم.
اشتباه استراتژی در توجه به معماری سنتی و جدید، چیست؟
در حال حاضر ما خانه بروجردیها در کاشان و یا فلان خانه اعیانی در یزد را میبینیم و مقام قیاس آنها با آپارتمانهای 80 متری شهری بر میآئیم، در حالیکه مقایسه بین خانه اعیانی و خانه سطح متوسط صورت گرفته است، در گذشته هم همه ساختمانها دارای این فضا این جزئیات نبودند، اما میتوان گفت که همه خانهها یک حیاط کوچک و یا باغچه کوچک با گیاه داشتند و این در معماری سنتی همه گیر بود همانطور که در همه ساختمانهای مسکونی امروزی آشپزخانه وجود دارد، حمام وجود دارد و این موارد در دوره حاضر مزیت یک منزل محسوب نمیشود، در مجموع لازم است به نظام معماری ایرانی اسلامی فکر کرد.
چطور بستر احیای معماری و تمدن کهن را فراهم میکنید؟ تا چه میزان عملیاتی هستید؟
کارگاهی را در مرکز معماری ایرانی-اسلامی ترتیب دادیم که فکر معطوف به زمان حاضر باشد با این مضمون که «معمار زمانهات باشد» و لازم است همچون یک ققنوس که دچار کاستی شده به شناخت تمدن خود اهتمام داشت و این نظام آموزشی محصول محور پیش میرود و مسیری آهسته دارد، لازم است انتظاری متناسب از معماری تعریف شود. قصد خرید زمان برای خود را ندارم، در مقایسه با هنری همچون شعر میتوان مثال زد که پیش از وقوع انقلاب اسلامی، شعر انقلاب شکل گرفت، همچنین در مورد سینمای انقلاب که پس از جریان انقلاب شکل گرفت و با گذشت بیش از یک دهه شاهد آثار مطلوب در آن بودیم، معماری به این گونه نیست، معماری بطیء است و در کوتاهترین مدت خود نیم قرن زمان نیاز دارد، همانطور که معماری در سلسلههای پادشاهی در گذر زمان ظهور کرد، امروز مرکز معماری ایرانی اسلامی حوزه هنری و خود حوزه هنری تلاش میکند در این قضیه تسهیلگر باشد، از جمله شناسایی و معرفی و برقراری استادکارهای معمار با معماران دوره حاضر را انجام داده و تا فرهنگسازی و ورود به عرصه رسانه هم پیش رفتیم، در باشگاه معماری برای معماران و علاقهمندان و ارتباط فی مابین آنها اقدام به شبکه سازی کردیم. علاوه بر آن اتفاقهای الگوساز و جشنوارههای معماری را رقم میزنیم تا نمونه و الگوی موفق به جامعه تخصصی معماری معرفی شود و با تعریف جایزههایی الگوی موفق به جامعه نشان داده شود تا حرکت در این مسیر برای رهروان آن تسریع شود. علی القاعده جوان هستیم و همانطور که معماری یک هنر بطیء است، حوزه هنری مرکز جوانی در حوزه معماری دارد و نگاهی تازه به معماری دارد و باید در این حوزه با تکیه بر نیروی جوانی موجود کار کنیم و نیازمند مشورت و دریافت نظرات دوستان متخصص هستیم.