یادداشتی از فرزین پورمحبی

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی، قسمت دوازدهم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی، قسمت دوازدهم
در این قسمت به ادامه شرح وضعیت «رفتار و صفات انسانی» خواهیم پرداخت.
پنجشنبه ۰۲ آبان ۱۳۹۸ - ۰۰:۰۵
کد خبر :  ۴۱۵۱۸

 

در قسمت‌های قبل به 10 وضعیت نمایشی (اشتباه، تلافی، عدم تناسب علت و معلول، تکرار، انتخاب بر سر دو راهی ، وضعیت اشتباه، عناصر متضاد و متناقض، تداخل رویدادها، اغراق و غلو و دستِ کم‌گیری، جابجایی) از ۱۵ وضعیت نمایشی برای طراحی کمدی و طنز پرداختیم و در این قسمت به ادامه شرح وضعیت «رفتار و صفات انسانی» خواهیم پرداخت:

 

وضعیت‌های نمایشی بر اساس رفتار و صفات انسان‌ها(بخش دوم)

 

ج) حکایت دروغ‌گویان و حقه‌بازان، چاپلوسان و لاف‌زنان

حقه‌باز موجودی است طماع، مقلد، شهوت‌ران که برای رسیدن به مقاصد خود کلک‌های غریبی می‌زند اما کلاً احمقی است که با وجود حقه‌باز بودن، وی مرتباً کلک می‌خورد. حقه‌بازان معمولاً دست‌یاری هم دارند آنها مسابقه‌ای را با کلک می‌برند و یا با کلک به دزدی مبادرت می‌ورزند و یا خود را به مردن و ناخوشی می‌زنند. (که به این موضوع در بحث وضعیت دسیسه و جابجایی در نقش ها نیز اشاره شده است)

 

دروغ گویان

 در بعضی از طرح‌های داستانی مربوط به دروغ‌گویان آنها مطالبی را به دروغ می‌گویند. اما در کمال حیرت، عملاً آن ماجرای دروغ به وقوع می‌پیوندد و دروغگو خود درگیر همان ماجرای ساختگی خود می‌شود که هم اینک در واقعیت به وقوع پیوسته است و بدین ترتیب باعث ایجاد لحظات کمیک و در نهایت نیز مجازات دروغ گو می‌گردد. البته رسوایی دروغگویان نیز جنبه‌ دیگری از کمیک خواهد بود؛ بدین نحو که تمامی دروغ‌های آنان در طی شرایطی ناگهان رسوا می‌گردد.

 

چاپلوسی

دروغگویان در نظام اداری به چاپلوسان می‌پیوندند، چرا که یکی از ویژگی‌های چاپلوسی دروغ‌گویی است. برخی آثار مهران مدیری بر همین اساس شکل گرفته اند.

 

لاف‌زنی

لاف‌زنی یکی دیگر از جنبه‌های دروغ‌گویی است که به خودستایی نیز مربوط می‌شود که در این وضعیت دروغ در جهت ستایش از خود و شرح قهرمان ‌پردازی‌های شخصیت داستان متمرکز می‌گردد. بدین ترتیب، لاف‌زنان نیز می‌توانند پایه‌گذار داستان‌های طنز باشند.

 

د) حکایت دلقکان و حاضرجوابان

اینها کسانی هستند که رفتار مضحکی داشته و جواز حرف زدن و انتقاد کردن از هر کسی را در هر جایی دارند.(بالاخص پادشاهان) اما معمولاً بر اساس آنها کمتر می‌توان داستان فاخر طنزی را بنا نهاد.    در این مورد می‌توان به تمامی داستان‌هایی که در تئاترهای سیاه‌بازی بر اساس خصیصه‌های سیاه، بنا نهاده شده است،  اشاره کرد.(با همان خصوصیاتی که مربوط به نمایش‌های سیاه بازی است.)

 

ه) حکایت خسیس‌ها، ترسوها، وسواس‌ها

در داستان‌های طنز معمولاً این افراد از وضعیت رفتاری خود ، خصیصه‌هایشان و همچنین نگرش اطرافیان به آنها آگاه نیستند. چرا که اگر می‌دانستند، یا آن را پنهان می‌کردند و یا آن عادت را ترک می‌کردند. به هر تقدیر آنها علی رغم طرد نسبی از سوی جامعه همچنان به کار خود ادامه می‌دهند. در صورت مخالفت‌های نسبی اطرافیان نیز، این افراد همواره توجیه خاص خود را دارند. به عنوان مثال آنها خساست خود را مقتصد بودن، ترسشان را محتاط بودن قلمداد می‌کنند. وسواس‌هایشان را نیز به حساب پاکیزگی می‌گذارند.

 

در داستان‌هایی با وضعیت فوق، معمولاً بلاهایی بر سر خسیس‌ها، وسواس‌ها و ترسوها، نازل می شود که همواره از وقوعشان بیمناک و نگران بوده‌اند. به عنوان مثال، یک خسیس همواره در آستانه از دست دادن پول خود قرار می‌گیرد و کسی که ترس مفرطی از دزدیده شدن اتومبیلش را دارد، حتماً ماشینش در قسمتی از داستان دزدیده می‌شود و بالاخره وسواس‌ها نیز در معرض انواع آلودگی‌ها و کثافات قرار می‌گیرند. همچنین است خانواده‌هایی که در تربیت فرزندان خود حساسیت دارند صاحب بچه‌های احمقی می‌شوند. همان‌گونه که در بحث اغراق ذکر گردید بار دیگر این نکته را متذکر می‌شوم که طرح این خصوصیت در صورت اغراق همه جانبه می‌تواند طنز را به سمت یک طنز سخیف سوق دهد. این گونه طرح‌های داستانی زمانی یک طنز مطلوب محسوب خواهند شد، که اغراقی در حد باورهای موجود داشته باشند. طرح‌ داستانی یکی از آثار لورل و هاردی کاملاً بر اساس خصیصه وسواس  قوام یافته است. در این فیلم عدة زیادی به شکل وسواس گونه‌ای خود را مقیّد به ساخت و اتمام یک پازل می‌نمایند.

طرح داستانی فیلم «لیلی با من است» نیز بر اساس ترس شخصیت کمدی از جبهه، بنا گذاشته شده است.

«خسیس مولیر» نیز بهترین مثال برای وضعیت خست محسوب می‌شود.

 

 کم‌روها و انسان‌های مقید

کم‌روها به دلیل رودربایستی و تعارف، گاه به خاطر یک قول ساده خود را مقید به انجام اعمالی سخت می‌کنند و همین موضوع لحظات کمیکی را در طول داستان خلق می‌کند.

 

و) حکایت فضول‌ها و حراف‌ها و حسودها

فضولی و حرافی نیز از جمله خصیصه‌هایی است که براساس آنها وضعیت‌های کمیکی در داستان‌های طنز خلق شده است.

 

فضول‌ها

 کشفیات فضول‌ها و موضوعاتی که آن‌ها درباره آن کنجکاوی می‌کنند مواردی هستند که برای طراحی داستان‌های طنز با این موضوع، استفاده می‌شوند. گاه فضول‌ها از طریق اطلاعات به دست آورده‌شان نیت و تصمیمات خود و یا شخصیت‌های دیگر داستان را تغییر می‌دهند. به هر تقدیر، آنچه که مسلم است اطلاعات فضولان در رویدادهای داستان نقش تعیین کننده دارند. برای نگارش چنین وضعیتی در نظر داشت که خصوصیت فضولی به عنوان یک سوژه مد نظر قرار نگیرد؛ بلکه بیشتر به حوادث و عوارض حاصل از آن پرداخته شود؛ چراکه در غیراین صورت، اثر خلق شده بیشتر به سمت هجو صفت فضولی پیش خواهد رفت. بنابراین داستان‌پردازی براساس اعمال فضولان و رفتار آنها در خلق طنز مطلوب بسیار مهم و حیاتی است.

 

حرافان

وضعیت داستانی حراف‌ها معمولاً از بیان حرفی آغاز می‌شود که نباید بیان می‌شد. در ادامه داستان نیز افراد دیگری تمام تلاششان را صرف رفع و رجوع همان بیان اشتباه و جبران مافات گفته‌های وی بر بیایند؛ و تا حدودی هم موفق می شوند. اما درست زمانی که قرار است همه چیز رو به‌ راه شود؛ حراف، حرف نابجای دیگری را مطرح می‌کند و بالاخره این چرخه تبدیل به وضعیت اشاره شده در مبحث حرکت زنجیره‌‌وار بازی دومینو می‌شود و لحظات کمیک داستان را به وجود می‌آورد.

 

حسادت

طرح‌های داستانی که بر اساس خصیصه حسادت شکل می‌گیرد، معمولاً پیرامون موضوعات بی‌ارزش‌ و به نظر مضحک است. در واقع هر چه دغدغه شخصیت‌ها برای تصاحب امور پوچ و بی‌محتوا بیشتر باشد، کمدی نیز بهتر خواهد بود.

مانند حسادت یک خانم خانه‌دار بر سر با کلاس بودن نوع آشغال‌های همسایه مجاور شان

حسادت در ادامه به وضعیت چشم و هم چشمی نیز منتهی می‌شود که بر این اساس نیز آثار طنز زیادی نگاشته شده است. معمولاً قهرمانان حسادت و چشم و هم چشمی در فیلم‌های طنز، زنان هستند.

 

چند نکته و تاکید

 

  • کشفیات فضول‌ها، موجب تغییر یافتن انگیزه‌های خود و اطرافیانشان شده و این کشفیات داستان اصلی را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
  • حراف‌ها معمولاً حرفی را می‌زنند که نمی‌بایست زده می‌شد و افراد دیگر در صدد جبران خسارت آن حرف بر می‌آیند.
  • حسادت بر سر موضوعات بی ارزش باعث موقعیت کمدی می‌شود.

 

شکم‌باره‌ها

کسی که با عجله مشغول خوردن چند غذای رنگین است، به طوری که در همان حال چشمش به غذاهای دیگر مانده خنده‌دار است.

بر اساس این خصیصه نیز آثاری زیادی نوشته شده اما معمولاً این خصیصه کم‌تر به عنوان طرح اصلی داستان استفاده می‌شود و بیشتر در کنار وضعیت‌های دیگر به خلق موقعیت‌های کمیک کمک می‌کند.

 

در قسمت‌های بعدی به وضعیت‌های باقی‌مانده اشاره خواهیم کرد.

 

فرزین پورمحبی، دفتر طنز حوزه هنری

 

 

این مطالب را هم بخوانید:

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت اول

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت دوم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت سوم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت چهارم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت پنجم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت ششم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت هفتم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت هشتم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت نهم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت دهم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی- قسمت یازدهم

ارسال نظر