یادداشتی از فرزین پور محبی

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت یازدهم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت یازدهم
در این قسمت و همچنین قسمت بعدی به وضعیت «رفتار و صفات انسانی» خواهیم پرداخت.
دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸ - ۲۰:۲۶
کد خبر :  ۴۱۳۴۳

 

در قسمت‌های قبل به 10 وضعیت نمایشی (اشتباه، تلافی، عدم تناسب علت و معلول، تکرار، انتخاب بر سر دو راهی ، وضعیت اشتباه، عناصر متضاد و متناقض، تداخل رویدادها، اغراق و غلو و دستِ کم‌گیری، جابجایی) از ۱۵ وضعیت نمایشی برای طراحی کمدی و طنز پرداختیم و در این قسمت و همچنین قسمت بعدی به وضعیت «رفتار و صفات انسانی» خواهیم پرداخت.

 

 

وضعیت‌های نمایشی بر اساس رفتار و صفات انسان‌ها(بخش اول)

(حماقت، خساست، وسواس، ترس، دو به هم زنی و دروغ، گیجی، فضولی، حرافی ...)

 

طرح داستانی در چنین وضعیتی معمولاً بر اساس خصوصیات و صفات شخصیت کمدی و یا افراد مقابل وی شکل می‌گیرد. بدین ترتیب که این خصوصیات، غالباً نقش محوری در طول داستان را بر عهده داشته و در نحوه روایت داستان تأثیرگذار خواهند بود (مانند نمایشنامه «خسیس» اثر «مولیر» که وقایع آن، بر اساس خصیصه خست شخص «هارپاگون» شکل می‌گیرند). در این داستان‌ها معمولاً سایر شخصیت‌های فیلم، در قطب مخالف و با خصیصه‌هایی متضاد نسبت به شخصیت کمدی قرار می‌گیرند. به عنوان مثال اگر قهرمان داستان احمق است اجتماعی که در آن زندگی می‌کند همگی زرنگ و یا حقه بازند، اگر هم شخصیت کمدی خسیس باشد سایر شخصیت‌ها معمولاً دست و دلباز خواهند بود. به هر حال، آنچه که مسلم است، شخصیت‌های کمدی در این وضعیت همواره دارای خصیصه‌هایی ناسازگار و ناهماهنگ با محیط اطراف خود هستند و همین مسئله هم باعث پیشرفت ماجراهای داستان می‌شود (قانون عدم تجانس).

در اینجا متذکر می‌شویم که طرح این خصیصه‌ها در صورت اغراق بیش از حد، طنز ما را به سمت طنزی سخیف سوق خواهد داد. همچنین این‌گونه طرح‌های داستانی زمانی خنده‌دارتر خواهند بود که مخاطب از علت وجود چنین خصیصه‌هایی در شخصیت‌های کمدی آگاه باشد و دلیل این که چرا این شخصیت تبدیل به یک خسیس و یا ترسو شده است را بداند.

      در ادامه مطلب به تعدادی از داستان‌هایی که بر اساس خصیصه‌ها شکل گرفته‌اند؛ اشاره می‌شود.

 

الف) دسیسه چینی، فریب‌کاری و شگردهای خودآگاه و ناخودآگاه

در اکثر کمدی‌های داستانی طرح‌های مشخصی وجود دارد که می‌توان توسط آن الگوهای طرح و توطئه را شکل داد. بنابراین بسیاری از طرح‌های تعلیق برانگیز در عرصه کمدی محتاج شخصیتی هستند که اهل توطئه و دسیسه‌چینی باشند.

 

برگسون در این‌باره چنین می‌گوید:

      «چون انسان از روی غریزه ترجیح می‌دهد که دست کم در عالم خیال فریب دهنده باشد تا فریب خورده بنابراین همیشه تماشاچی تئاتر جانب فریب دهنده‌ها را می‌گیرد. »

 

آدمک نخی - به طور کلی مکر فریب دهنده در داستان نشان دهنده این است که فریب خورده مجبور به پیروی است و در اصل، مکر همان نقش نخ‌ها را در آدمک نخی به وجود می‌آورد و این‌که، فریب‌خورده اراده‌ای از خود ندارد و مجبور به پیروی است؛ درست مانند یک آدمک نخی. به طور کلی شخصی که نشان می‌دهد آزاد است ولی کاملاً اختیارش در دستان کس دیگری است کمیک است.(همچون مردی زن ذلیلی که وانمود می‌کند یک شوهر دیکتاتور و خودمختار در منزل است.)

به این ترتیب، دسیسه و فریب‌کاری در صورتی که بتواند مخاطب را با خود هم‌سو کرده، به طوری که احساس کند او نیز در گرفتن نخ‌های عروسکی که به نام فریب خورده می‌شناسیم سهیم است. خنده‌دار خواهد شد و می‌تواند موضوع کمدی قرار بگیرد. این گونه داستان‌ها بر اساس وضعیت فوق به 2 شکل طراحی می‌شوند.

 

الف- 1)  شخصیت کمدی قربانی یک دسیسه پیچیده می‌گردد.

درچنین وضعیتی شخصیت کمدی همچون یک عروسک نخی که سر- نخ‌هایش در دستان حقه‌بازی شیاد است روی صحنه بازی داده می‌شود و لحظات مفرحی از طریق این بازی که در اثر دسیسه‌های پیچیده و متوالی فرد شیاد طراحی شده است به وجود می‌آید. زمانی این کمیک به اوج خود می‌رسد که در همان حال شخص فریب خورده به طور مداوم از زرنگی‌های خود نیز داد سخن سر ‌دهد.

به عنوان مثال، وودی آلن (در نقش یک کارآگاه پلیس) با نقشه و دسیسه یک روان‌شناس شیاد هیپنوتیزم می‌شود و به شکل ناخود‌آگاه دست به دزدی می‌زند. جالب آن‌که، هنگامی که او از حالت هیپنوتیزم خارج می‌شود؛ به اقتضای شغلش خود به دنبال دزد و اشیای دزدی می‌گردد! یا می‌توان به ورود شخصیت کمدی در اثر یک دسیسه به باند بزرگ تبهکاران و آلت دست شدن وی توسط آنها اشاره کرد.

اما در انتهای چنین داستان‌هایی همان‌گونه که قانون کمدی حکم می‌کند در اثر یک تصادف شخصیت کمدی متوجه همه چیز شده و شیاد گرفتار می‌شود.

 

الف-2) خود کمدین طراح و مجری دسیسه می‌شود

در این وضعیت معمولاً شخصیت کمدی دارای خصیصه شیطنت و تا حدی هم بی انصافی است. در چنین آثاری شخصیت کمدی علی رغم ظاهر صاف و ساده‌اش همواره در صدد آن است تا منافع خود را به هر قیمتی که شده تامین کند. یا به اصطلاح از آب گل آلود ماهی بگیرد.  لحظات کمیک این وضعیت نیز بیشتر مربوط به ترفندهای شخصیت کمدی و نحوه اجرای آنها و همچنین پنهان کاری‌های او در همین خصوص می شود. به‌عنوان مثال، می‌توان به ترفندی که جری لویس برای پنهان نگاه داشتن ازادواج خود با چند زن مهماندار هواپیما به کار می‌برد اشاره کرد.(در فیلم بوئینگ، بوئینگ) و یا به طرح و اجرای نقشه‌ای که جری لویس برای ازدواج و مداوای 3 بیمار روانی زنش (که یک روان‌شناس است) برای رفتن به مسافرت به اتفاق همسر خود، می‌کشد؛ اشاره کرد. البته ممکن است که دسیسه‌های کمدین در جهت نیت مثبت او نیز باشد. اما درفیلم‌هایی نظیر «دزد بانک لوئی دوفونس» و یا در فیلم «پولو بردار و فرار کن وودی آلن» این دسیسه در جهت زدن یک بانک انجام می‌گیرد. همچنین بسیاری از آثار «مستر بین» در همین وضعیت قرار می‌گیرند. چرا که مستر بین معمولاً سعی دارد تا با بی انصافی، حقوق دیگران را به نفع خود پایمال کرده و بعد هم به شکلی آنها را توجیه کند.

 در برخی از فیلم‌ها، ترفند‌های شخصیت کمدی برای دستیابی به اهدافی پوچ و مضحک طرح و اجرا می‌شود. به عنوان مثال، «نورمن» در فیلم «سر بزنگاه» به شکل مفرطی خواهان آن است که یک پلیس ساده شود و برای رسیدن به مقصودش تمامی ترفند‌ها را هم به کار می‌بندد.

 

ب) حکایت دنباله‌دار و به هم پیوسته احمق‌ها

معمولاً پیش روی تمامی احمق‌ها برای برطرف کردن مشکلاتشان راه‌های زیادی هست؛ ولی آنان اکثرا راه سخت‌تر و پر هزینه‌تر را انتخاب می‌کنند.از همین رو نیز آنها، موجب ملامت مداوم اطرافیانشان می‌شوند. (هر چند در برخی از مواقع و در انتهای داستان فیلم، ممکن است متوجه شویم که این راه، چندان هم راه احمقانه‌ای نبوده است!)

در این وضعیت حماقتی منجر به حماقت دیگر می‌شود و قصه‌ای، قصه‌ای دیگر را در بر می‌گیرد.[1] احمقان معمولاً به طور آگاهانه و یا نا آگاهانه در اثر گیجی ذاتی خود مسبب بروز وقایعی می‌شوند. خرابکاری و رسوا کردن و افشای اسرار، از دیگر دسته گل‌های آنان است. همچنین تأخیر در عکس‌العمل‌ها از صفات بارز احمقان است و چنین تأخیری معمولاً باعث وقوع رویدادهایی می‌شود که در ایجاد وقایع داستان‌هایی با این موضوع مؤثر است.

       اگر بیننده پیشاپیش از خصوصیات احمقان و رفتار آنها آگاه باشد، به نوعی می‌تواند تأثیرات بعدی آن خصیصه‌ها را در ذهن خود پیش‌بینی کرده و در نتیجه، وقایع فیلم نیز برایش خنده‌دارتر شود. در اصل، مخاطب به این طریق شرطی شده و شرائطی پیش خواهد آمد که قبل از رخداد حوادث کمیک، خواهند خندید؛ چرا که  آنها پیشاپیش وقایع را حدس زده و به شکل شرطی به آن واکنش نشان می‌دهند.

 

چند نکته و تاکید 

  • احمق‌ها جهت بر طرف کردن مشکلاتشان راه‌های زیادی در برابرشان هست ولی آنها اکثرا راه سخت‌تر را انتخاب می‌کنند.
  • احمق‌ها بدون توجه به اطراف و یا واکنش دیگران کار خود را می‌کنند و همین بی توجهی منشاء ایجاد داستان‌هایی می‌شود.
  • آنها در عکس العمل‌های خود تأخیر دارند.

 

در قسمت های بعدی به ادامه این وضعیت و همچنین وضعیت‌های باقی‌مانده اشاره خواهیم کرد.

 

1- همان طور که مشاهده می‌شود این قسمت تا حدودی مشابه بازی دومینو شده است.

 

فرزین پورمحبی – دفتر طنز

 

این مطالب را هم بخوانید:

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت اول

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت دوم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت سوم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت چهارم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت پنجم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت ششم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت هفتم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت هشتم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت نهم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی – قسمت دهم

 

 

ارسال نظر