اشاره: بررسی طنز در شعر «منوچهر نیستانی»، در دو بخش محتوایی و ساختاری صورت گرفته است. نخست در تحلیلی مضمونی و محتوایی، ضمن ارائه نمونههایی از طنزآفرینی در شعر این شاعر معاصر، به بررسی مفهومی و محتوایی اشعار طنز و طنزآمیز منوچهر نیستانی پرداخته شده است. در بخش بعدی، با توجه به برخی ابزارها و شگردهای ساخت طنز، بهرهگیری شاعر از این شیوهها در طنزآمیز کردن شعر تحلیل و بررسی شد و نمونههایی از سرودههای طنز و طنزآمیز نیستانی ارائه شده است.
بخش سوم این مقاله را در ادامه میخوانید.
در بخش قبلی گفتیم که زندهیاد عمران صلاحی، شاعر و طنزپرداز معاصر، طنز را مهمترین مؤلفه شعرهای نیستانی میداند و میگوید: «منوچهر نیستانی از شاعران تاثیرگذار دهه 40 و 50 به شمار میرود که در غزل امروز ایران تاثیر شگرفی گذاشته است، اما متاسفانه حق او در ادبیات ایران به درستی ادا نشده است... اگر قرار باشد که آنتولوژی طنز شعر معاصر ایران روزی منتشر شود، حتما دو شعر «امتحان» و «حق» منوچهر نیستانی از نمونههای درخشان این ژانر در این مجموعه گنجانده خواهند شد. البته اگر به شعرهای منوچهر نیستانی دقیقتر نگاه کنیم به شعرهای دیگری نیز که از نظر طنز قابل تأمل هستند، برخواهیمخورد.» (صلاحی، 1385: 2)
منوچهر نیستانی در آثاری نظیر شعرهای «قهوهخانه» و «کارخانه» هم، به مردم در سطح ضعیف و فرودست جامعه و رنجهای ایشان و نیز به زندگی کارگری و مشقات این قشرِ سختیکشیده میپردازد و نگاهی اعتراضی و لحنی انتقادی دارد.
بخشی از شعر «کارخانه» را در ادامه بخوانیم:
«اینجا
گلهای لفظهای شما را
- نارسته از لبان-
توفان پرغریو هزاران چرخ
از دودکش، به خارج انبار میبرد.
اینجا
انبار انفجار مدامی پر از صداست
بازی بیصدای لبان، پیک قلبهاست.
هر سینه، کورهای و ز صد یاد مشتعل:
یاد غروب
(درهای آهنی بر روی پاشنه میچرخند
مردان چرب خسته،
بیحرف
دستهدسته، بیرون میآیند)». (نیستانی، 1384: 107)
غلامرضا صراف درباره «کارخانه» میگوید: «متوجه بیان بیطرفانه و واقعگرای نیستانی در این شعر هستیم که احساساتی نمیشود در توصیف یک کارخانه و طبقه کارگر... شعر «کارخانه» نیستانی پایان قطعی و کاملی ندارد و همین ناتمامی نقطه قوت شعر به شمار میرود. جایی خالی (پرسشی) در ذهن خواننده باقی میگذارد و بر تداوم این سیر همیشگی تاکید میکند. شعر کارخانه یکی از بهترین نمونههای شعر اجتماعی است که در آن شاعر، زیر علَم طبقه کارگر سینه نمیزند و در آن از شعار خبری نیست و خواننده میتواند در هر دورهای و با هر گرایش سیاسی که دارد آن را بخواند.» (صراف، 1382: 62)
باباچاهی با اشاره به مواجهه سوگ و طنز در شعر نیستانی مینویسد: «میدانیم که بحران ارزشهای اجتماعی- سیاسی زمینهساز تنشهای روحی و روانی است. تشدید اینگونه بحرانها، به نگرش و بهتبع آن نگارشی دامن میزند که گریز از زندگان و اطرافیان و همنشینی با مردگان را در شعر نقطه عزیمت خود قرار میدهد. نیمه خالی لیوان، همچنان خالی خواهد ماند! پس بهتر آنکه خود را زنده به گور کنیم...». (باباچاهی، 1384: 44)
به این چند خط از شعر «با گورهای خالی» دقت کنیم:
«من با قبور کهنه نشستم
من با قبور کهنه خالی
از روز و روزگارمان گله کردم
من با قبور تشنه نشستم
و اشک را، سیلابوار
بر سنگهایشان یله کردم.
سردابهها، به قلبم سردی دادند
و من شقایقهاشان را
از اشک، آب دادم
(با مردگان معامله کردم!)». (نیستانی، 1384: 115)
م.آزاد مینویسد: «فرازهایی از این شعر، تأملاتی است در مرگ و زوال جسم، و لحظههایی لحنی سوگوارانه پیدا میکند و این لحنی است که طنز شعر را تشدید میکند. طنزی که درونمایهاش همچنان مرگ است. هرچند طنز شعر، متوجه شوخیهای متعارف میشود و اغلب از فکاهه فراتر نمیرود...». (آزاد تهرانی، 1382: 33)
باباچاهی معتقد است: «طنز، آنتیتز مرگاندیشی است. طنز که پا به شعر مینهد، مرگ پا به فرار میگذارد؛ و نیمه خالی لیوان، جایش را به نیمه پر آن میسپارد... برای رهایی از بیمعنایی مهلک، طنز معنا آفرین میشود. شاعر سر به سر مردگان میگذارد:» (باباچاهی، 1384: 45)
«گفتم که: روزهاتان
ای جسمهاتان با خاک
ای اسمهاتان با ما
روزان خرمی بود
و غمهاتان کوچک، چون عشقهای ما
-گر با شما غمی بود-...
گفتم: در دوره شما
«مرکب» حیوان چارپای نجیبی بود
و البته بردبار
کمخرج
دوست و
در همه احوال یار غار...
و امروز
«راکب»
حیوان نانجیب دوپایی است!
که اغلب
تابوت قسطیاش را، با اعتماد میراند
(با او شتاب مردن)...». (نیستانی، 1384: 117)
گردآورنده «گزینه اشعار منوچهر نیستانی»، نوعی سیاهاندیشی را «که با نوعی آگاهی یا شعور اجتماعی- سیاسی، اگر نگوییم تاریخی پیوند خورده»، در شعر او میبیند و این سیاهاندیشی را «فرایند ناسازگاری و تعارض با محیطی که مؤلف در آن میزید» میداند، اما معتقد است: «عنصر یا عامل طنز در این میان، افراط یا مبالغه در تجسم این تیرهاندیشی را نقض میکند. طنز درواقع تکخالی است که در «بازی» با موضوعات مرسوم و معانی مهم فرود میآید و کار (شعر– اثر) را بسامانتر میسازد.» (باباچاهی، 1384: 47،46)
در شعر «قهوهخانه» نیز، فضاسازی و تصویرسازی هنرمندانه منوچهر نیستانی، با نگاه باریکبین یک منتقد اجتماعی همراه میشود؛ منتقدی که نگرش و دغدغههای آدمها را در محیطی عادی و عمومی به تصویر میکشد و البته آن را با تعریضی رندانه توأم میکند:
«چشمها خسته، چهرهها بیمار
حرف خشکیده بر لبان، خموش
قصه ناتمام مرشد را
غرق حیرت، همه، سراپا گوش:
«مرگ سهراب یل به دست پدر
رستم و ماتم و شکیبایی
قصه وعده حکومت ری
دشت رنگین ز خون پاک امام
(وای از این جیفه؛ مال دنیایی!)
زال دستان و قصه سیمرغ
شیخ صنعان و
عشق و رسوایی...»
مشتری، غرق نقل مرشد پیر
قهوهچی میرسد:
«عمو! چایی...»
...
پرسه بچهگربهای، هر سو
بندبازی عنکبوت به تاق
پچپچ از مرگ و میر بر سر آب
صحبت از جنگ و قیمت ارزاق!
سرِ زا رفتنِ زن ارباب...». (نیستانی، 1384: 147)
ادامه دارد
منابع:
- باباچاهی، علی، گزینه اشعار منوچهر نیستانی(پیشگفتار)، انتشارات مروارید، چاپ اول، تهران، 1384.
- صراف، غلامرضا، یادداشت «خط فاصله- امروز»، فصلنامه گوهران، ش2، تهران، زمستان1382.
- صلاحی، عمران، مصاحبه، وبسایت ایلنا، تهران، 1385.
- مشرف آزاد تهرانی، محمود (م. آزاد)، یادداشت «فضاهای تازه شعر منوچهر نیستانی»، فصلنامه گوهران، ش2، تهران، زمستان1382.
- نیستانی، منوچهر، گزینه اشعار، به کوشش علی باباچاهی، انتشارات مروارید، چاپ اول، تهران، 1384.
مجتبی احمدی - دفتر طنز حوزه هنری
این یادداشتها را هم ببینید: