«آخرین نشان مردی» به چاپ پنجم می‌رسد

«آخرین نشان مردی» به چاپ پنجم می‌رسد
کتاب «آخرین نشان مردی » اثری متفاوت از مهرداد صدقی است که مثل سایر کتاب‌هایش درون مایه طنز دارد.
سه‌شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ - ۰۰:۱۲
کد خبر :  ۴۱۲۰۲

 به گزارش روابط عمومی دفتر طنز حوزه هنری چاپ پنجم کتاب «آخرین نشان مردی» به زودی روانه بازار کتاب می‌شود.

کتاب «آخرین نشان مردی » اثری متفاوت از مهرداد صدقی است که مثل سایر کتاب‌هایش درون مایه طنز دارد . صدقی کتاب را از زبان حامد دانشجویی که در حال نوشتن پایان نامه خود است نقل می‌کند هر روز و در هنگام نوشتن پایان نامه اتفاقات و بحث‌های جالبی پیرامون حامد اتفاق می‌افتد که روند نوشتن پایان‌نامه را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد و موقعیت‌هایی طنزآمیز به وجود می‌آورد.

 

در این کتاب وقایع و موقعیت‌های طنز آمیز دوره دانشجویی با زبان فارسی معیار و قلم طنزآمیز مهرداد صدقی به رشته تحریر درآمده که برای افرادی که دوره دانشجویی را تجربه کرده‌اند یادآور خاطرات و برای افرادی که ذهنیتی از فضای دانشجویی ندارند می‌تواند جذاب باشد.

صدقی درباره نگارش این اثر و چگونگی خلق آن گفت: این کتاب در دوره‌ای که مشغول نگارش پایان‌نامه دکترا بودم نوشته شد و دقیقا با تحویل آن به اتمام رسید. البته اتفاقات و فضاهای موجود در کتاب ساختگی است و اتفاقات قصه ساخته و پرداخته شده و ارتباطی با واقعیت ندارد.
این کتاب مجموعه داستان‌های طنزی است که با شخصیت‌های ثابت و رویدادهای متنوع طنزآمیز خلق شده است. همچنین در نگارش تمام بخش‌های این اثر سعی کردم احساس آرامش و حس خوب زندگی را به مخاطبان انتقال بدهم که با اتمام این کتاب در مخاطب همراه با لبخند، یک آرامش روحی و ذهنی ایجاد شود.


«آخرین نشان مردی» به همت دفتر طنز حوزه هنری و انتشارات سوره مهر در 256 صفحه و قطع رقعی، سال 1397 منتشر شد و به زودی چاپ پنجم آن روانه بازار کتاب خواهد شد.

گفتنی است از مهرداد صدقی تاکنون کتاب‌های «آب نبات هل دار»، «آبنبات دارچینی» و «نقطه ته خط» از سوی دفتر طنز حوزه هنری و انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

 

 

 

در ادامه بخشی از کتاب را می‌خوانیم :

 

آقای عطاری و طوبی خانم برای افطاری آمده‌اند خانه ما. مامان برای این‌که پز بدهد، می‌گوید: «مقاله حامد از یک مجله خارجی پذیرش گرفته.»
آقای عطاری که با بی‌رحمی هرچه تمام‌تر مشغول انتقام از لحظات گرسنگی‌اش است، با دهان پر می‌گوید: «هَه هیه» که نمی‌دانم دارد می‌گوید «تبریک» یا «ته‌دیگ».
طوبی خانم درحالی‌که بدون توجه به بقیه برای بار سوم بی‌محابا شُله‌زرد می‌کشد، به من می‌گوید: «خب حامدجان حالا چی می‌شه؟»
می‌گویم: «خب یعنی می‌تونم از پایان‌نامه‌م دفاع کنم.»
ـ خب بعدش چی؟
این بعدش چی همان دغدغه اصلی من است. می‌گویم: «احتمالاً دکترا بخونم.»
«بعدش چی؟» بعدی را همه دسته‌جمعی به من می‌گویند.
برای اینکه بحث را تمام کنم، همه جواب‌های احتمالی را با هم می‌دهم: بعدش می‌رم خدمت، بعدش هم دنبال شغل می‌گردم.
آقای عطاری می‌گوید: «خب حامدجان. پس ازدواج چی؟»
می‌دونی که مردا به یه سنی که می‌رسن باید هم خودشون رو بدبخت کنن هم یه نفر دیگه رو.
بابا می‌گوید: «اتفاقاً به اصرار خود حامد می‌خواستیم برای یه موردی بریم حرف بزنیم که نشد.»
آقای عطاری می‌گوید: «حالا این‌قدر هم زود نه.». بعد هم یک دیالوگ از اصغر فرهادی می‌دزدد و می‌گوید: «این عاشق شده و نمی‌فهمه با جیب خالی نمی‌شه زندگی کرد، شما که می‌فهمین چرا می‌خواستین برین با اونا حرف بزنین؟»
بابا می‌گوید: «ولی معلوم بود طرف وضعشون خوبه.»
ـ تو کی رفتی تحقیق کردی؟
ـ همچی فوری به ما نه گفتن که وقت نشد برم تحقیق کنم.
ـ عجله کردی. صبر می‌کردی جواب مثبت بدن و اینا برن خونه بخت بعداً تحقیق کنی. حالا چه‌جوری فهمیدی وضعشون خوبه؟
بابا می‌گوید: «راستش وقتی کیف دختره رو از سارق پس گرفتم دیدم توی کیفش پر از تراوله.»
آقای عطاری به من می‌گوید: «بابات راست می‌گه. از قدیم گفتن کیف پول رو ببین، دختر رو بگیر.... یعنی شما همین‌جوری می‌خواستین حامدو بدبخت کنین؟ مشکل این پسر مگه کیف پوله؟»

 

این خبر را هم بخوانید: آبنبات دارچینی به چاپ هشتم رسید.

ارسال نظر