یادداشتی از فرزین پورمحبی

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی قسمت دهم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی قسمت دهم
در این قسمت به وضعیت «جا به جایی» خواهیم پرداخت.
سه‌شنبه ۰۲ مهر ۱۳۹۸ - ۰۱:۰۴
کد خبر :  ۴۰۹۳۱

 

 

در مطالب قبلی به 9 وضعیت نمایشی (اشتباه – تلافی – عدم تناسب علت و معلول – وضعیت تکرار – وضعیت انتخاب بر سر دو راهی - وضعیت اشتباه-  وضعیت عناصر متضاد و متناقض و وضعیت تداخل رویدادها - اغراق و غلو و دستِ کم‌گیری) از ۱۵ وضعیت نمایشی برای طراحی کمدی پرداختیم و در این قسمت به وضعیت  «جا به جایی» خواهیم پرداخت:

 

وضعیت جا به جایی   

 

جابجایی یکی دیگر از وضعیت‌های ساخت داستان‌های طنز هست. در این وضعیت، ما شاهد شش حالت مختلف از اقسام جا به جایی خواهیم بود:

الف) جا به جایی موقعیت‌ها

 ب) جا به جایی افراد

  ج) جا به جایی در توقعات و نقش‌ها (دنیای وارونه)

 د) جا به جایی اهداف

 ه) جا به جایی در درجات جایگاه موجودات

       (انسان با حیوانات، نباتات، جمادات)

و) جا به جایی شخصیت

 

الف)جا به جایی موقعیت‌ها

 

در یک نمایش کمدی؛ هنگامی که موقعیت یک خواستگاری با فراموش شدن اصل موضوع، تبدیل به موقعیت معامله یک خانه می‌شود و یا هنگامی که موقعیت یک بازجویی به تدریج تبدیل به موقعیت مسابقه بیست سوالی می‌گردد و یا موقعیت یک جنگ و درگیری دو جبهه متخاصم، ناگهان تبدیل به یک جشن عمومی می‌شود؛ با جابه‌جایی موقعیت‌ها مواجه هستیم.

در این وضعیت باید دلایل و توجیه منطقی جهت تبدیل و جا به جایی دو موقعیت برای متقاعد ساختن ذهن مخاطب موجود باشد. چراکه در غیر این صورت احتمال آن می‌رود که طنز حاصل بسیار سطحی و سخیف از آب در بیاید.

 

ب) جا به ‌جایی افراد

 

برگسون در این خصوص چنین می‌گوید:

«چند شخصیت را در وضع خاصی به نظر آورید اگر کاری کنید که این وضع دگرگونه و نقش شخصیت‌ها عوض شود صحنه کمیکی به وجود خواهد آمد.»

 

 این جا به‌ جایی بین دو فرد با دو موقعیت اجتماعی کاملاً متفاوت انجام می‌گیرد هر چه موقعیت این دو فرد با یکدیگر متفاوت‌تر باشداین وضعیت نمایشی نیز کمدی‌تر خواهد شد. به عنوان مثال می‌توان به جا به جایی وضعیت یک شاهزاده با یک گدای خیابانی اشاره کرد.

اکثر جابجایی‌ها به دلایل مختلف (از جمله سوءاستفاده، جاسوسی، بنا به دستور مقام مافوق، حتی تصادف و یا ...) انجام می‌یابد و برای جا به جایی معمولاً شباهت چهره لازم است. از این وضعیت بارها و بارها توسط کمدین‌هایی چون لورل هاردی، نورمن، چاپلین و...در آثارشان استفاده شده است. طنز این وضعیت بیشتر مربوط می‌شود به رفتارها و عکس‌العمل‌های دو شخص جا به جا شده در موقعیت جدیدشان که البته تعجب اطرافیان را هم بر می‌انگیزند.

 

ج) جا به جایی در توقعات و نقش‌ها (دنیای وارونه)

 

 برگسون در رساله خود چنین می گوید:

«صحنه‌ای که در آن متهم به قاضی درس اخلاق می‌دهد یا کودکی می‌خواهد چیزی به پدرش بیاموزد همگی حالات کمیک خواهند بود.»

 

هر یک از ما با توجه به تجربیات کسب شده‌مان در طول زندگی، به تدریج برای هر مقام و موقعیتی، جایگاه خاصی را قائل شده‌ایم. بدیهی است که به همان میزان نیز، انتظارات خاصی را از آنها خواهیم داشت. اما هنگامی که جایگاه بسیاری از هنجارها، ناگهان با یکدیگر جا به جا می‌شود و هر یک رفتاری خلاف آنچه را که از آنها توقع داریم انجام می‌دهند، غافلگیر می‌شویم و این غافل‌گیری در ما ایجاد خنده خواهد کرد. مانند صاحب خانه‌ای که از مستاجرش می‌ترسد.

دنیای وارونه که از مشتقات این گونه جا به جایی محسوب می‌شود، از جمله موضوعاتی است که در داستان‌های طنزنویسان به عنوان سوژه استفاده‌های زیادی می‌شود. به عنوان مثال، هنجارها با ناهنجارها جا به جا می‌شوند. (ارزش دادن به چیزهای بد و تقبیح چیزهای خوب) در این حالت داستان‌های طنز شکل کنایی به خود می‌گیرند. چراکه در آن، جامعه‌ای تصویر خواهد شد که قوانینش علیه انسان‌های نیک و موافق مردمان خبیث است!

به عنوان مثال قوانین موجود در یک کشور توسط شخصیت کمدی یا هر شخص دیگری با قوانین یک مهد کودک به عمد و با شیطنتی خاص، جا به جا می‌شود اما با این وجود شرایط جامعه روز به روز بهتر می‌شود!  این موضوع کنایه‌ای خواهد بود از کاستی قوانین موجود و اجرای نادرست آنها در جامعه.

 

چاه کن در ته چاه- لازم به توضیح است که در عمق قضیه جا به جایی نقش‌ها، گاهی وضعیتی رخ می‌دهد که بر ضد مسبب آن می‌شود. مانند، فریب‌کاری که درست به شیوة خودش فریب می‌خورد و یا شخصی که در دامی که خود گسترده است می‌افتد. (چاه کن در ته چاه) به عنوان مثال می‌توان به نقش یک وکیل دعاوی که نقشه‌ای را که برای فریب دادن قاضی دادگاه کشیده است و آن را برای موکل خود شرح می‌دهد، اشاره کرد. چراکه در ادامه داستان موکل او هم، با استفاده از همان نقشه، حق‌الوکالة وی را نمی‌پردازد.

 

د) جابه‌جایی اهداف

 

در این‌گونه جابه‌جایی معمولاً شخصیت کمدی، حرکتی را براساس یک هدف تعیین شده در ابتدای  داستان، آغاز می‌کند. اما در اثر بروز حوادث مختلف، مرتباً هدف اصلی با هدف‌های دیگر، جا به ‌جا شده و قهرمان داستان نیز همراه با وقایع نمایش به این سو و آن سو کشانده می‌شود. به این ترتیب در انتها، شخصیت کمدی به هدفی به جز هدف اولیه‌اش در داستان دست می‌یابد. به عنوان مثال، می‌توان به یکی از داستان‌های «مولیر» به نام «طبیب اجباری» اشاره نمود که در آن، زنی با هدف انتقام گرفتن از شوهر خود، او را به عنوان یک پزشک حاذق به مأموران حاکم معرفی می‌کند. اما نه تنها مرد، (علی‌رغم خواست همسرش) در نزد حاکم و مأمورانش ذلیل و خوار نمی‌شود، بلکه با توجه به مداوای بیماری دختر حاکم توسط وی، موفق می‌شود منزلت بالایی را هم نزد حاکم کسب نماید.

البته هر چه تغییر اهداف با دلایل منطقی و محکم و در یک خط داستانی مشخص به دفعات بیشتری انجام شود و هر چه نتیجه نهایی با هدف اولیه شخصیت، تضاد بیشتری داشته باشد؛ رویدادها و لحظات کمیک آن نیز بیشتر خواهد شد.

از دیگر مثال‌های جا به جایی اهداف می‌توان به یکی از فیلم‌های هارولد لوید اشاره کرد که هدف وی صعود شخص آکروبات بازی به بالای یک آسمان خراش برای جلب مشتری به فروشگاه و فروش بیشتر بود. اما با وقوع ماجراهایی و ایجاد شرایطی کاملاً منطقی و توجیه پذیر، خود هارولد ناگزیر می‌گردد که به بالای آسمان خراش فوق صعود نماید و یا مانند اقدام به دزدی وودی آلن از یک بانک و تغییر هدف وی برای تفهیم خواندن صحیح دست نوشته‌اش توسط کارمندان بانک.

 

      بطور کلی شخصیت‌های کمدی یا به شکل جدی به سمت هدف موهومی می‌روند و یا به شکل احمقانه‌ای به سمت هدف‌های واقعی حرکت می‌کنند.

 

ه) جا به جایی در جایگاه موجودات (انسان باحیوانات، نباتات، جمادات)

 

در این خصوص برگسون چنین می‌گوید:

«وضعیت‌ها، حالت‌ها و حرکت‌های جسمی انسان دقیقاً موقعی خنده‌آور خواهد بود که جسم همچون دستگاه خودکاری ساده‌ای دیده شود.»

 

به عنوان مثال؛

تبدیل شخصی به یک گاو و یا کرگدن. عکس این حالت نیز یعنی هنگامی که یک میمون، همچون انسانی متشخص رفتار می‌کند باعث ایجاد کمدی خواهد شد.

غیرارادی بودن حرکات یک شخص و تظاهر مکرر بیرونی آن و همچنین انعطاف‌ناپذیری در حرکت، درست مانند یک ماشین خودکار؛ باعث ایجاد حالات کمیک می‌شود. به عبارتی دیگر، هر گاه یک شخص احساس یک شیء غیر قابل انعطاف و یا یک ماشین خودکار را در ما ایجاد کند می‌خندیم. مانند حرکات ماشین گونه چارلی‌چاپلین در فیلم «عصر جدید» و انجام حرکات خشک، مقطع و تکراری بازیگرانی که در نمایش پانتومیم وضعیت ماشین و یا وسیله‌ای را تداعی می‌کنند.

همچنین به عنوان مثال، انسانی‌که تنها دل‌- مشغولی‌اش حفظ ظاهر خود و یا اجرای ماشینی و غیر قابل انعطاف مقررات است، کمیک می‌شود.

همچنین اگر ماشینی بتواند همچون یک انسان بایستد، راه برود و حتی دچار احساسات شود و بطور کل، همچون انسانی متمدن رفتار نماید باز کمیک است. با این موضوع نیز فیلم‌هایی ساخته شده که یک روبات و یا یک اتومبیل به نوعی صاحب تصمیم و آزادی عمل یک انسان می‌گردد. (مانند سریال معجزه کوچک که در آن یک روبات ساخته شده توسط پدر خانواده همچون دختری هشت ساله رفتار می‌کند.)

اگر هم روزی ببینیم که یک گیاه همچون انسان رفتار کرده و همچون وی غذا می‌خورد و حتی انتقام می‌گیرد (در فیلم آدلا هنوز شام نخورده) این موضوع در نظر ما کمیک خواهد بود.

گاه جا به جایی نقش اشیا نیز می‌تواند طنز باشد. بهترین مثال برای جا به جایی اشیاء، خوردن با اشتهای یک لنگه کفش توسط چارلی چاپلین به جای غذا اشاره کرد که در آن، بند کفش بعنوان اسپاگتی و میخهای آن بجای استخوان و بالاخره رویة چرمی کفش در جایگاه گوشت استیک قرار می‌گیرد و همچنین است ناچار شدن لورل و هاردی برای خوردن مقداری از اشیای موجود در یک قایق تفریحی.

 

و)جا به جایی شخصیت                          

 

تغییر رفتار به لحاظ جایگاه شخصیتی همواره می‌تواند طنز باشد. به عنوان مثال تغییر در نوع صحبت کردن یک استاد دانشگاه و تبدیل آن به لحن یک لات عربده‌کش و مقایسه دو حالت فوق خنده‌دار خواهد بود.

جا به جایی در شخصییت می‌تواند در اثر عوامل زیر اتفاق بیافتد:

  • در اثر یک ضربه و یا حادثه دیگری (تغییر شخصیت لورل در فیلم احمق‌ها در آکسفورد و یا هاردی که با شنیدن صدای بوق اتفاق می‌افتد).
  • در اثر تغییر در جایگاه اجتماعی شخصیت کمدی
  • برای اغوا و فریب عمومی (ریا) مثلاً با تغییر چهره و یا تغییراتی دیگر
  • در اثر یک بیماری و یا هیپنوتیزم شدن (مانند وودی آلن در فیلم پنجه عقرب)

 

در قسمت‌های بعدی به دیگر وضعیت‌ها اشاره خواهیم کرد.

 

فرزین پورمحبی - دفتر طنز حوزه هنری

 

 

برای دیدن مطلب پیشین اینجا را کلیک کنید.

ارسال نظر