گفتگو با مصطفی مشایخی

رادیو عشق است

رادیو عشق است
همان‌طور که بین شنونده‌های پروپاقرص رادیو یک عشق و حس نوستالژیک وجود دارد، این احساس در نویسندگان رادیو هم هست.
يکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۰:۲۹
کد خبر :  ۳۹۱۷۷

 

* از سابقه و فعالیت‌هایتان در رادیو برایمان بگویید. در چه شبکه‌هایی فعالیت کرده‌اید و چه مدت؟ الان هم برای رادیو می‌نویسید؟

 

فعالیت رادیویی را از سال ۱۳۶۵ در شبکۀ استان مرکزی در اراک شروع کردم که هنوز هم جسته گریخته ادامه دارد؛ جسته گریخته‌اش به خاطر بد‌حساب بودن رادیوست.

در این سال‌ها هر روز برنامۀ نیم ساعتۀ شاخه‌نبات را می‌نوشتم که ترکیبی از نمایشنامه، شعر و نثر طنز و فکاهی است. در کنار فعالیت رادیویی برای شبکه‌های تلویزونی هم می‌نوشتم؛ شبکه سیمای مرکز اراک، شبکه ۳ و...

 

* چطور شد که طنزنویس شدید و چطور شد که برای رادیو نوشتید؟

 

از وقتی زبان باز کردم احساسم این بود که با مزه‌پرانی و بذله‌گویی بهتر مورد توجه دیگران قرار می‌گیرم و خوش‌آمدِ مخاطب باعث شد کلا آدم شوخ‌طبع و مطایبه‌کاری بشوم؛ البته خمیرمایه‌اش در ژنم بود. در مدرسه انشاءهایم را با بیانی طنز‌آمیز می‌نوشتم که یکی از آن‌ها موجب شد معاون دبستانمان برای همیشه سیگار را ترک کند. از آن جایی که در زمان جوانی ما اینترنت و ایمیل و چت‌روم نبود؛ عاشق که می‌شدیم، ابزار ارتباطمان، نامه‌ای یواشکی بود و من نامه‌هایی را که برای یار می‌فرستادم به صورت شعر فکاهی می‌نوشتم:

 

«الا دختر که چشمونت سیاهه

نرنجونم که کاری اشتباهه

چه می‌شد ما دوتا همسایه بودیم

چرا تا کوچه‌تون این‌قدر راهه»

 

این طرز بیان در روند و فرایند ازدواجم تاثیر خوبی داشت. اما این‌که چطوری به رادیو رفتم! مثل خیلی از کارها اتفاقی شد. پسر تهیه‌کنندۀ رادیو از شاگردانم در دبیرستان بود. یکی از شعرهایم را برای پدرش برد و او هم آن را به صورت ریتمیک در رادیو اجرا کرد و همین مقدمه‌ای شد تا به عنوان نویسنده در رادیو مشغول به کار بشوم. هرچند خیلی از نمایشنامه‌هایم در تلویزیون اجرا شده اما کار در رادیو برایم جذابیت بیشتری داشت.

 

* سوژه‌‌ها و موضوعاتی را که دربارۀ آن‌ها می‌نویسید، رادیو و تهیه‌کننده‌ها پیشنهاد می‌کنند یا خودتان؟ با کدامش راحت‌ترید؟

 

سوژه‌ها را غالبا خودم انتخاب می‌کنم. البته پیش می‌آید که تهیه‌کننده به مناسبتی سوژه بدهد که برایم خیلی فرق نمی‌کند. مهم این است که طنزم مثل بوقلمون رنگ عوض نکند یا گرفتار موضوع‌های دم‌دستی نشود.

 

* در طنزهای رادیویی‌تان معمولا از سوژه‌های خبری و به‌روز استفاده می‌کنید یا سراغ نوشتن طنزهایی که تاریخ مصرف ندارند هم می‌روید؟

 

شنوندۀ رادیو طنزهای به‌روز را بیشتر می‌پسندد و با آن رابطۀ بهتری برقرار می‌کند. البته این تا حد زیادی به نوع آیتم بستگی دارد. مثلا در نمایش، به‌روز بودن آن در درجۀ اول اهمیت نیست.

 

* شما بیشتر به عنوان نویسندۀ طنزهای رادیویی مشغول بوده‌اید. دوست نداشتید که نوشته‌هایتان را خودتان در برنامه‌های مختلف اجرا کنید؟

 

من به علت خجالتی بودن، آدم کم‌حرف و بی‌سروزبانی‌ام. به همین خاطر جز چند برنامه، گوینده‌ها و مجری‌ها نوشته‌هایم را اجرا کرده‌اند.

 

* طنزهای رادیویی چقدر به دنبال بیان اندیشه هستند؟ آیا اولویت با طنز هدفمند است یا فکاهه‌ای باشد که مردم را بخنداند کافی است؟

 

طنزهای رادیویی اگر براستی طنز باشند، خود به خود اندیشه‌مند و تفکربرانگیزند اما از آن‌جا که مخاطبان رادیو طیف ناهمگون و گسترده‌ای از افراد جامعه هستند، ترکیبی از طنز و فکاهی بیشتر جواب می‌دهد و غلظت نمک کار خیلی مهم است. البته بعضی از تهیه‌کننده‌ها علاقه‌مندند ما فقط خنده‌ای بر لب شنونده بیاوریم که در این‌جا رندی نویسنده خیلی مهم است.

 

* در طنزهای رادیویی‌تان بیشتر از کدام شگردهای طنزپردازی استفاده می‌کنید؟ آیا دلیل خاصی دارد؟

 

مشابه‌سازی یا نظیره‌نویسی، خاطره‌نویسی، بحر طویل، گزارش، نامه‌نگاری، کاریکلماتور، نمایشنامه، واژه‌سازی، اخبار پشت پرده، تفسیر خبر، شوخی با خبر، مصاحبه، گپ و گفتگو، مناظره، پاسخ به نامه‌ها، پیام‌های تلفنی و مشاوره و راهنمایی، پیش‌بینی، فالنامه، معمانویسی، ضرب‌المثل‌سازی، اغراق، مبالغه، تضاد و طباق از ابزارهای طنزنویسی هستند.

 

هرچند طنز رادیویی بر خلاف طنز مطبوعاتی خیلی نمی‌تواند دارای صنایع ادبی باشد اما تا آن‌جا که ارتباط با مخاطب اجازه بدهد می‌شود از صورخیال و دیگر صنایع استفاده کرد. همیشه شخصیت‌پردازی را در نوشته‌هایم داشته‌ام زیرا با این ابزار بهتر می‌توان رفتارهای تناقض‌نما را به نقد کشید. از طنز موقعیت هم استفاده می‌کنم؛ مثلا مردی که به عضویت اتاق فکر اداره انتخاب می‌شود اما هر وقت و هرجا می‌نشیند به فکر کردن، دیگران او را بیکار یا روان‌پریش می‌پندارند. او در موقعیتی قرار می‌گیرد که دست آخر مجبور می‌شود از این کار استعفا بدهد.

 

* ویژگی‌های مشترک و متفاوت طنز رادیویی و مطبوعاتی را بفرمایید (از لحاظ فرمی، شکلی و محتوایی)

 

به نظرم دست نویسنده در نوشتن طنز مطبوعاتی باز‌تر است. شاید به این دلیل که خطوط قرمز و حساسیت‌های کمتری دارد. متن رادیویی و مطبوعاتی از لحاظ فرم وجوه مشترکی دارند اما همان‌طور که در پاسخ بالا اشاره کردم در طنز مطبوعاتی بهتر می‌شود از صنایع ادبی استفاده کرد زیرا امکان مکث و توقف روی سطرها و دوباره‌خوانی آن‌ها برای درک و تأویل وجود دارد اما برنامه‌های رادیویی گذری سریع دارند و به همین سبب نمی‌شود در نوشتن متن طنز، زیاد از کنایه و استعاره و دیگر صورخیال استفاده کرد.

 

* تا جایی که ما می‌دانیم کار کردن در رادیو درآمد خوبی ندارد. پس چرا بعضی‌ها خیلی دلبستۀ فعالیت در رادیو هستند؟ پولش برای آن‌ها کافی است یا عشق فعالیت در رادیو را دارند؟

 

همان‌طور که بین شنونده‌های پروپاقرص رادیو یک عشق و حس نوستالژیک وجود دارد، این احساس در نویسندگان رادیو هم هست. با این که در رادیو مشهور شدن کمتر اتفاق می‌افتد و از نظر درآمد هم با تلویزیون قابل مقایسه نیست، خیلی‌ها کار در رادیو را بیشتر دوست دارند.

 

* درآمد شما از رادیو در این مدت خوب بوده؟ راضی هستید؟

 

وقتی کار را با رادیو شروع کردم بابت هر ده صفحه متن، هزار تومان می‌گرفتم که به مرور زمان بیشتر شد و الان بابت بیست صفحه متن (نمایشنامه، شعر و نثر طنز) صد هزار تومان می‌گیرم. البته بعد از چند ماه سماق مکیدن. با حق‌الزحمۀ رادیو عموما نمی‌شود زندگی کرد، مگر در استخدام آن سازمان باشیم. اگر من توانسته‌ام زندگی کنم علتش این است که کار در رادیو کار دوم من بوده است.

 

* از سختی‌ها و مشکلات طنزنویسی برای رادیو بگویید.

 

کار نویسندگی در رادیو بعد از کار در معدن سخت‌ترین کار است زیرا حواست باید به هزار جا باشد. از تنوع سن و سال مخاطب تا منصفانه نوشتن و در مبالغه، مبالغه نکردن. همچنین باید حس و حال شنونده را در نظر داشته باشیم، زیرا مخاطب یک برنامۀ رادیویی برعکس مخاطب یک متن مطبوعاتی، فقط مشغول خواندن متن نیست و ممکن است در حال گوش دادن به رادیو بادمجان سرخ کند یا رانندگی کند.

 

یکی دیگر از مشکلات طنزنویسی برای رادیو این است که گاهی مجری‌ها متوجه منظورت نمی‌شوند و پلاتو را طوری اجرا می‌کنند که طنزت به فنا می‌رود. نویسندگی در رادیو بخاطر استرس زیاد در همان سال‌های نخست موجب سفیدی مو و پیری زودرس می‌شود. مثلا من خودم چهل سالم بود که از آسایشگاه سالمندان برایم دعوت‌نامه می‌آمد که باقی‌ماندۀ عمرم را در آن‌جا بگذرانم و خیلی جاها روز سالمند را به من تبریک می‌گفتند.

 

* ممنونم. اگر حرف دیگری هم دارید بفرمایید.

 

خیر، عرض دیگری نیست. هرچه حرف داشتم در این سی سال در متن‌های رادیویی‌ام گفته‌ام. مابقی‌اش را هم شما زحمت کشیدید و پرسیدید. اگر نکته جدیدی به ذهنم رسید که بعید می‌دانم حتما با شما تماس می‌گیرم.

 

روح الله احمدی – دفتر طنز حوزه هنری

ارسال نظر