شعری از ابوتراب جلی

کاه و کاهدان

کاه و کاهدان
گـر بـر سرت کلاه نبود آسمـان کـه بود | گر بر تن تو گوشت نبود ، استخوان که بود ...
شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۰:۰۸
کد خبر :  ۳۸۹۸۶

گـر بـر سرت کلاه نبود آسمـان کـه بود

گر بر تن تو گوشت نبود ، استخوان که بود

سـاقی اگـر به دست تو رطـل گـران نداد 

بـر دوش نـاتـوان تـو بـار گـران کـه بـود

غمنـاک از چه روی نشستی کنـار جـوی              

نـانـی اگـر نـداشـتـی آب روان کـه بـود

رنـگ تـو زرد شـد اگـر از حسـرت پـلـو              

در خـاطـر تـو یـاد پلـو زعفـران کـه بود

پـای بـرهنـه ی تـو اگـر سوخت بر زمین            

از آفتـاب بـر سـر تـو ســایـبان کـه بـود

در هر نفس وظیفة تـو شـکر نعمت است            

گـر نان نبـود بهـر تو سـودای نـان که بود

محروم مانده ای ز چه از علـم و مـعـرفـت            

در خـانه ات کتـاب امیر ارسـلان که بود

سهمـی اگـر نـداشتی از سیـب اصفـهـان             

در سفره ی تو شلغم گلپایـگـان که بود

در خـوردن گــرسنــگی افـراط کـرده ای           

کـاه از خودت نبود پسر کـاهدان که بود

ارسال نظر