گفتگو با مرتضی گودرزی دیباج:

ضرورت‌ها و ملاحظات نقاشی آئینی/ اصل «تنوع و نوآوری در تکرار» است

ضرورت‌ها و ملاحظات نقاشی آئینی/ اصل «تنوع و نوآوری در تکرار» است
گودرزی دیباج نقاش پیشکسوت ضرورت پرداختن به مفاهیم دینی برای هنرمندان را در این می‌داند که هم هنرمند و هم مخاطبان آثار هنری، در هر دوره‌ای همچنان به معرفت پیرامون ائمه‌اطهار(ع) محتاج هستند.
سه‌شنبه ۰۷ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۳۶
کد خبر :  ۳۷۶۶۳

به گزارش روابط عمومی مرکز تجسمی حوزه هنری به نقل از خبرگزاری مهر، مرتضی گودرزی دیباج هنرمند پیشکسوت حوزه نقاشی معتقد است که برای بیان هنری از دین، هنرمند باید علاوه‌بر توانایی در ترسیم هنری و انس با مفاهیم و مضامین دینی، به ابزاری برای تأثیرگذاری دست یابد که برای هر هنرمندی حاصل نمی‌شود. همزمان با سالروز شهادت حضرت علی (ع) با این هنرمند که سال‌ها در حوزه هنر نقاشی آئینی فعال بوده و مقالات متعددی نیز در این خصوص دارد، به گفتگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

-به نظر شما، نقاشان با چه رویکردی می‌توانند آثاری مرتبط با ائمه اطهار (ع) خلق کنند. این رویکرد مشخصاً در مورد امام اول شیعیان چگونه باید باشد؟

اصولاً در فرهنگ ادیان به این گونه است که از دوران کودکی ممارست نسبت به مفاهیم و مقولات دینی وجود دارد. به همین دلیل وقتی انسان بزرگ می‌شود با مفاهیم دینی انس دارد و به تدریج همدلی نیز ایجاد می‌شود، از طرف دیگر علاوه بر این انس و همدلی، برای هنرمندان مساله شناخت و مطالعه نیز لازم است برای ارزیابی و کشف زوایای مختلفی پیرامون زندگی یا وقایعی که در اطراف زندگی ائمه اطهار یا معصومین (ع) یا شخصیت‌های اینچنینی ایجاد شده است.

علاوه بر این دو مورد، جستجو برای یافتن زوایایی که قابلیت تجلی در اثر هنری دارند، مساله مهمی است. در اینجا این سوال مهم مطرح می‌شود که این کنکاش و جستجو از چه جهت مهم است؟ از آن جهت که ابزار هنر محدودیت‌هایی دارد و برخی از مفاهیم، مضامین و روایات در برخی حوزه‌های بیانی هنری جا نمی‌گیرند و بسیار دشوار است که انتظار این باشد هر مفهومی توسط هر نوع بیان هنری امکان تجلی داشته باشد. بنابراین هنرمند در مرحله سوم باید مطالعه اضافه‌ای داشته باشد تا علاوه بر دو مرحله اول، بداند کدام زبان برای تجلی آن مفهوم مؤثرتر و مناسب‌تر است و از همه مهم‌تر توان ابراز مفهوم، مضمون یا روایت در آن قالب دارد یا ندارد.

بنابراین مجموعه‌ای از امکانات، بررسی‌ها، توانایی‌ها، امکانات فکری، اعتقادی، فنی و هنری نیاز است تا یک مساله یا مضمون و مفهومی امکان تجلی در عالم هنر با رویکرد دینی پیدا کند، به ویژه آنجایی که کار به شدت حساس و دشوار می‌شود و طبیعتاً نیازمند عشق، شناخت و پرداخت جدی‌تر به مسائل زندگی حضرت امیرالمومنین (ع) است.

-ضرورت پرداختن هنرمندان به این نوع مفاهیم و مضامین دینی در چیست؟

قطعاً لازم است اما پیش از اینکه مواردی که در سوال قبل مطرح کردم حل شود، پرداختن به مضامین دینی و پرداختن به شخصیت‌های بزرگ و ستارگان جهان دینی ما همچون حضرت علی (ع)، کار را سخت می‌کند و اگر این زمینه‌ها نباشد، مطمئناً اثر مناسبی خلق نخواهد شد. حتماً هنرمندان باید مواردی چون تسلط بر تکنیک، زیرساخت‌های عشق و علاقه به مقوله مورد نظر، شناخت و مطالعه علمی، شناخت و تسلط بر زبان و … را داشته باشند تا اثر هنری به معنای واقعی دینی خلق شود وگرنه چنین اثری خلق نخواهد شد.

نکته بعدی اینکه، پرداختن به مفاهیم دینی برای هنرمندان ضرورت دارد و ضرورتش این است که انسان در هر دوره‌ای از زندگی خودش و همچنین مخاطبان هنری ما همچنان به معرفت پیرامون ائمه اطهار (ع) محتاج هستند و چه بهتر که هنرمندان به این مسائل بپردازند.

-هنرمندان در این مسیر که از قدیم وجود داشته و آثار درخور توجه بسیاری هم در حوزه مفاهیم دینی و مرتبط با ائمه اطهار و معصومین (ع) طی آن خلق شده است، چه کنند که آثارشان دچار تکرار نشود؟

مورد سومی که در سوال اول مطرح کردم، پاسخگوی این سوال نیز هست، یعنی هنرمندان علاوه‌بر زیرساخت‌ها و مطالعات، باید در پی پیدا کردن زاویه و نگاه جدید هنری نسبت به یک مقوله تکراری باشند. اساساً هنر، خلق موضوع جدید نیست بلکه پرداختن به موضوعاتی است که سابقاً نیز وجود داشتند اما با نگاه، زاویه، لحن و تکنیک جدید می‌توان خلق جدید اتفاق بیفتد.

همچنان که در جهان هنر، دائماً درختان سوژه نقاشان هستند اما با توجه به ساختار مشخص درختان، هیچ درختی شبیه به دیگری در عالم هنر نیست یعنی جهان هنر دائم در حال ساختن تصویر جدیدی از درخت است. درست مثل خلق انسان‌ها که هیچ انسانی از نظر ظاهری شبیه به انسان دیگر نیست و این به معنی «تنوع و نوآوری در تکرار» است که این اساس هنر است و هنرمند باید در خلق مقولات قدیمی به این اصل وفادار باشد.

-این همان بحث امروزی سازی هنر است؟

بله، این همان، معاصرسازی مقولات کهن است که یکی از وظایف هنرمندان است به ویژه اینکه مسائل ارزشی ما همواره پایدار هستند و ما به ثبات آنها اعتقاد داریم.

-به نظر شما کارهای ترکیبی و تلفیقی نقاشی و خوشنویسی، بهتر می‌تواند حق مطلب را در این مورد ادا کند یا نقاشی و خوشنویسی به صورت تفکیک شده؟ یا اصلاً فرقی نمی‌کند؟

نمی‌توان در این حالت چنین نسخه‌ای پیچید چراکه ممکن است یک هنرمند بر اساس میزان خلاقیت و نوآوری، تسلط بر زبان و بیان هنری خودش، میزان توان هنرمند در تکنیکال کار کردن اثر هنری و به ویژه زاویه جدیدی که انتخاب می‌کند، در مقوله‌ای که برای افراد، عادی است، ممکن است چیزی خلق کند که بسیار تأثیرگذار باشد و فرق نمی‌کند این تأثیر با خوشنویسی، خط نقاشی، نقاشی یا هر سبک هنری دیگر یا حوزه‌های بیانی دیگر هنر مثل سینما، موسیقی، شعر و ادبیات و … اتفاق بیفتد.

هنرمند می‌تواند کار خودش را انجام دهد مشروط بر اینکه چند مورد مذکور در ابتدای این گفتگو را در نظر داشته باشد، بنابراین نمی‌توان گفت کدام مقوله الزاماً مؤثرتر است. نکته دیگر این است که زمینه پذیرش آثار یا زیرساخت‌های آمادگی مقبولیت اثر از طرف مخاطب نیز مؤثر است مثلاً اینکه اساساً برخی از مخاطبان از نقاشی خط بیشتر استقبال می‌کنند برخی از نقاشی و برخی اساساً مخاطب تئاتر، سینما یا شعر و ادبیات هستند.

بنابراین زیرساخت نیز تأثیرگذار است که اگر مخاطبی، اثری را دید و شنید و با آن مواجه شد، چه زمینه‌ای را در ذهن خودش دارد که بهتر آن را بپذیرد. برای مثال نمی‌توان انتظار و توقع داشت یک نقاشی روی مخاطبان موسیقی، تأثیرگذاری داشته باشد. بنابراین جمع دو مورد مذکور است که میزان موفقیت یک اثر را بیشتر کند البته حواشی دیگری نیز وجود دارد که نمی‌خواهم اطاله کلام کنم.

-شمایل‌کشی از نظر بحث زیبایی شناسانه در مقوله هنرهای آئینی قابل پذیرش است؟

بدون اینکه نامی ببریم، اصولاً شمایل کشی در ادیان به ویژه ادیان ابراهیمی مسأله‌ای است که چند مؤلفه دارد؛ اول اینکه هنرمندان در دوران اولیه شکل‌گیری مسیحیت، بر اساس نیاز به تبلیغ دین و متجسم کردن مضامین مقدس، شمایل را ترسیم می‌کردند اما با رویکردهای جدیدی که در حوزه هنر و ادیان و تلفیق این دو ایجاد شد و با ظهور هنرمندان حرفه‌ای، کشش و علاقه دینی نیز وارد میدان می‌شود و سبب می‌شود آثاری خلق شوند که فراتر از نیازهای اولیه تبلیغی و مجسم کردن مضامین مقدس است.

در فرهنگ دینی و اسلامی ما، وقتی سخن از شمایل کشی می‌کنیم در ابتدا طرح مقوله عشق، علاقه، جذبه و شوری است که هنرمند با انگاره علاقه و عشق به امام معصوم (ع) یا شخصیت مقدس دست به قلم می‌برد و قاعدتاً باید عشق همراهش باشد که بتواند او را وادار به آفریدن کند.

 

شمایل منسوب به امیرالمومنین (ع) که در موزه هنرهای دینی امام علی (ع) موجود هستند

اگر چنانچه هنرمند ابزار و امکان ساختن و تسلط بر زبان و بیان هنری خودش را نداشته باشد اساساً در پرداختن به مسائل ارزشی به ضد آن تبدیل می‌شود و باعث می‌شود این اثر، به اثری سخیف تبدیل شود که آن کارکرد را نداشته باشد.

نکته دیگر اینکه وقتی در فرهنگ دینی خودمان، اثر هنری را با گرایش به سمت شمایل اجرا می‌کنیم و هنرمند وقتی به سمت شمایل‌کشی می‌رود، در واقع روی انگاره تصویر امام معصوم (ع) کار نمی‌کند و کنکاش می‌کند که شخصیت آن امام را به عشق تجلی شخصیتش تصویر کند. این هنرمند در واقع تلاش دارد آن عشق را به معنای مجذوب شدن در مقام امام معصوم به منصه ظهور بگذارد و چون اساساً چنین چیزی در مورد نقاشی که نسبت به بقیه هنرها، زبان الکن و ضعیفی دارد، بنابراین معمولاً موفق نیست.

وقتی می‌گویند در اسلام شمایل کشی یا تصویرسازی ممنوع و مکروه است، اینچنین نیست و هنرمندان خودخواسته معمولاً به سمت این نوع از بیان هنری نرفته‌اند چون همیشه احساس عجز کرده‌اند که چه کسی مرد میدان است و در درون خودش چنین قدرت و پالایشی می‌بیند که آینه‌وار بتواند شخصیت و مقام معصوم را در درون خودش منعکس کند و چه شخصی است که در درون خودش آنچنان اتکا به قلم و توانایی خودش دارد که بتواند این مقام را به تصویر کشد.

این امر، امر دور و بعیدی است و بنابراین در طول تاریخ تعداد شمایلی که درباره ائمه معصومین به ویژه حضرت امیرالمومنین (ع) اجرا شده است، به تعداد انگشتان یک دست نمی‌رسد. این نیاز به معرفت در هنرمندان به صورت خودجوش احساس می‌شده است که زود است به سراغ این موضوع بروند و نوعی حیا میان هنرمند و مقوله مذهبی مقدس بوده و همواره است و به همین دلیل هنرمندان کمتر به سراغ این موضوع می‌روند. اگر چند شمایل از حضرت علی (ع) نیز وجود دارد به دلایلی بین مردم دست به دست شده است چراکه مردم تصویر ایشان را دوست دارند و دوست دارند انگاره ذهنی‌شان را مجسم کنند. این تأثیر، خیال آنها را یادآوری می‌کند و انگار قرارداد نانوشته‌ای میان مخاطب و اثر ایجاد شده است.

بنابراین شمایل کشی کاری بسیار حساس و پیچیده است و حتماً نیازمند چند مقوله‌ای است که در ابتدای بحث به آنها اشاره کردم. حتی در آثار سقاخانه‌ای نیز شمایلی از حضرت علی (ع) و امامان معصوم دیده نمی‌شود چراکه نقاشان از کشیدن این تصاویر حیا می‌کردند و این ادب بسیار زیبایی است که بین هنرمندان دیده می‌شود.

-شما چند اثر مرتبط با حضرت علی (ع) دارید؟

زیاد حضور ذهن ندارم اما دو کار مرتبط با شهادت حضرت امیرالمومنین (ع) و درد دل حضرت با چاه است که بیش از یک دهه پیش آن‌ها را کار کردم. یکی از آنها در موزه هنرهای دینی امام علی (ع) و دیگری مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری قرار دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر