گوستاو کوربه؛ نقاشی که به هیچ رژیمی تعلق نداشت به جز رژیم آزادی

"گوستاو کوربه" رهبر جنبش رئالیسم یا واقع گرایی در نقاشی قرن نوزدهم فرانسه به‌شمار می‌آمد.
يکشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۵
کد خبر :  ۳۷۵۳۳

The Stonbreaker / سنگ شکنان/ 1849/ رنگ و روغن روی بوم

 

تابلویِ نقاشیِ "سنگ شکنان" اثر" گوستاو کوربه"، نمونه ای از واقع گرایی در قرن نوزدهم اروپا است. این تابلو دو کاراکتر را نشان می دهد که مشغول شکستن و حذف سنگ از یک جاده هستند. یکی پسری جوان است که به نظر می رسد در حال تلاش برای نگه داشتن یک سنگ، و دیگری مردی مسن تر است که انجام چنین کاری برایش دشوار است.

این دو نفر لباس های پاره پاره و وصله شده ای دارند. "کوربه" به دنبال نشان دادن واقعیت در آن دوران است. او کار را آسان نمی کند؛ قصد دارد میزان سوءاستفاده و محرومیت را نشان دهد که در آن زمان، ویژگیِ معمولِ زندگی روستایی فرانسوی بود. کارهایی که مردان انجام میدهند به نظر میرسد کاری طولانی و سنگین باشد. "کوربه" صحنه های زیبا را نقاشی نمی کند؛ بلکه واقعیت های آن دوران را به تصویر می کشد. نقاشان واقع گرایانه توجه زیادی به احساسات نمی کردند و در این نقاشی نمی توانید چهره ی دو مرد را ببینید و حال آنها را احساس می کنید. با این حال، فرض می شود که آنها در تلاش برای شکستن سنگ هستند. انقلاب صنعتی ماشین ها و کارخانه ها را معرفی کرد واین تصویر نشان می دهد که چگونه افرادی که در کارخانه ها کار نمی کردند، کارهای سنگین انجام می دادند.

"گوستاو کوربه" (Gustave Courbet) نقاشِ فرانسوی، متولد سال 1819 در سال 1877 از دنیا رفت. "کوربه" رهبر جنبش رئالیسم یا واقع گرایی در نقاشی قرن نوزدهم فرانسه به‌شمار می‌آمد. جنبش واقع گرایی با ظهور مکتب رمانتیسم در اروپا مرتبط بود و با نقاشیهای نقاشان بزرگی همچون "تئودور ژریکو" و "اوژن دولاکروا" مشخص می‌گردید. این جنبش با کارهای گروهی از هنرمندان برجستهٔ مدرسه "باربیژون" (Barbizon) و با نقاشان سبک امپرسیونیسم (دریافتگری) مشخص می‌شود.

در مجموع کوربه دارای نقش و جایگاه مهمی در نقاشی قرن نوزدهم فرانسه می‌باشد و به عنوان یک هنرمند خلّاق و مبتکر که به ارائهٔ تفسیرهایی پررنگ از واقعیت‌های اجتماعی در کارهایش تمایل دارد، شناخته می‌شود.

جملات زیر از جمله بیانات مشهور وی هستند:

    من پنجاه سال عمر کرده‌ام و در این پنجاه سال، من همواره در آزادی زیسته‌ام. پس به من رخصت دهید که زندگیم را در آزادی به پایان برسانم؛ و بگذارید تا در هنگامی که من مُرده‌ام، درباره‌ام این‌گونه سخن گفته شود: «او به هیچ مدرسه‌ای، ، به هیچ نهادی، به هیچ آکادمی، و به هیچ رژیمی تعلق نداشت به جز رژیم آزادی»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر