به گزارش روابط عمومی مرکز تجسمی حوزه هنری، این نویسنده درباره کتاب تازهای که با عنوان «از غربت، با عشق» منتشر کرده است، اظهار میکند: این کتاب، نامههای هانیبال الخاص به محمود مشرف آزاد تهرانی (م. آزاد) است که غیر از آن بخش خصوصی زندگی این دو هنرمند، حال و احوال جامعه ادبی و هنری کشور را در آن دوره منعکس میکند و اینکه ایدههای این دو نفر نسبت به هنر و ادبیات ایران چیست. البته بخش خصوصی و دوستانه زندگیشان هم در آن هست.
به گفته او، این کتاب شامل ۲۷ نامه و همچنین یک گفتوگوی منتشرنشده از هانیبال الخاص است.
مفتاحی با اشاره به کتابی که پیشتر در نشر ثالث منتشر کرده است، بیان کرد: بنده یک کتاب به نام «زندگی و شعر م. آزاد» در نشر ثالث منتشر کردهام که جمعآوری آن و همچنین این نامهها برمیگردد به سالهای پایانی عمر و آشنایی من با ایشان. خانوادهشان بعد از فوتشان به من اعتماد کردند و همه مدارک و اسناد ایشان را در اختیار بنده گذاشتند. در میان این اسناد و مدارک غیر از قراردادهای حرفهایشان، مقاله و شعرهای چاپنشده، این نامهها هم بودند که فکر کردم چاپ کردنشان میتواند حال و هوای نیم قرن پیش را نشان دهد. ضمن اینکه از این نامهها برمیآید الخاص بخشی از شعر شاعران ایرانی در آمریکا را جمعآوری کرده و به چاپ رسانده است. همچنین با یکی از دوستان آمریکاییشان ترجمهای از شاعران ایرانی را منتشر و به جامعه آمریکا معرفی کرده است. برای همین من تصمیم گرفتم این نامهها را کنار هم بگذارم و منتشر کنم.
او افزود: البته دشواریهایی هم بود. به علت اینکه این نامهها سنشان بیش از نیم قرن است و فرسوده شدهاند و بعضا ناخوانا بودند، همچنین نامههای انگلیسی از طرف الخاص هم باید ترجمه میشد.
کتاب «از غربت، با عشق» در ۱۴۰ صفحه با قیمت ۱۷ هزار و ۵۰۰ تومان توسط نشر نگاه منتشر شده است.
در یکی از این نامهها میخوانیم:
آزاد عزیز!
نامهات که روشنتر بود رسید و با خبر آن که شعرها را داری جمع میکنی و مرتب و منظم، تا برایم بفرستی. نمیدانم این شعرها دستخط خواهد بود و یا در کتابها. اگر اولی، پس واضح و نستعلیق بنویس...
دربارهی حال خودم بنویسم. حسابی گرفتهام و سخت متنفرم از این شهر و از این تندی حرکات سرعت ساعت و ساعت سریع. ...
اینجا یک خانم است که نصفه میفهمد. گاتهای ما را رومی میخواند و معنی شمایل را از لابهلای تیترها میخواهد پیدا کند. روی هم رفته پسندیده است. والسلام. و از طرفی هم از ترس گرسنگی شکم خود و زن و بچه مجبورم در این دکان کار کنم و تابلوهای دریا و کشتیشکسته بفروشم و خود این شده است مانع نمایشگاههای بعدی. هیچ نمیدانستم که در امریکا بپرسند: " کجا کار میکنی. در مغازهی آرت اینترناسیونال. پس با گالری ما چه کار داری!"