نصرت الله مسلمیان از پیچیدگی یک واقعیت می گوید

نصرت الله مسلمیان از پیچیدگی یک واقعیت می گوید
خوبی انقلاب از یک جهت این بود که فضاهای ذهنی و غیر واقعی بسیاری را فرو ریخت و سبب شد تا به این فکر بیفتم که چرا اتفاقات به این گونه پیش رفتند؟
يکشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۰
کد خبر :  ۳۵۵۲۷

 

بخشی از کتاب: "گپ و گفت با نصرت الله مسلمیان"

 این کتاب توسط موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر به چاپ رسیده و گفتگوها توسط حسن موریزی انجام شده است.

 

صفحه 45 کتاب/ جنگ/ 1360/ مداد روی کاغذ کاهی

 

کنکاش های شما بعد از انقلاب چگونه شکل گرفت. فاصله ی بین نقاشی قبل از انقلاب و دوره جنگ با چه چیزهایی پر می شد؟

تردیدهای زیباشناختی من پیش از شروع جنگ و از سال 57 و در جریان مبارزات مردم برای براندازی رژیم آغاز شده بود. به عبارتی از همان موقع که فضا انقلابی بود و حضور پرشور مردم در خیابان ها مشاهده می شد.

تردیدهای من ابتدا خیلی گنگ و مبهم بود و به روشنی امروز آن را درک نمی کردم. از طرف دیگر خود رویدادهایی که در سطح شهر در جریان بود نیز خیلی مرا دچار تردید کرد. آن آرمان گرایی که در پشت ذهن من بود، نگرشم به دموکراسی، آزادی، عدالت خواهی و مسائلی که برای یک جوان مثل من می توانست جذاب باشد (و هنوز هم هست)، با رویدادهای بعد از سال 57 که شاهد آن بودیم، بسیار متفاوت بود. می توانم بگویم که صحنه ی واقعی زندگی سیاسی و مسائل اجتماعی، با آن صحنه های آرمانی که نقاشی های خود را بر اساس آن ها شکل می دادم، خیلی فاصله داشت. دیدم که واقعیت آن طوری که من تصور می کردم پیش نمی رود و پیش هم نخواهد رفت و من در بررسی واقعیت دچار سطحی نگری آرمان گرایانه ای بودم.

انقلاب در واقع خیلی چیزها را برای من شفاف تر کرد. بنابراین از سال 57 روز به روز تردیدهای من بیشتر شد و واقعیت های روزمره نیز ضربات بعدی را در ویران کردن آن کاخ ذهنی و آرمانی ام و خیلی از مفاهیم دیگری وارد آورد که خوانده، به آن ها فکر کرده و درباره شان نقاشی کشیده بودم.

 

صفحه 46 کتاب/ جنگ/1360/مداد روی کاغذ

 

خوبی انقلاب از یک جهت این بود که فضاهای ذهنی و غیر واقعی بسیاری را فرو ریخت و سبب شد تا به این فکر بیفتم که چرا اتفاقات به این گونه پیش رفتند؟

پیچیدگی واقعیت از یک سو و نگرش تازه ی من برای دستیابی به یک موقعیت زیباشناختی  و یا هنر خودآیین- که یک ایده ی کاملا مدرنیستی است (هرچند در آن سال ها به شکل خیلی ابتدایی راجع به آن فکر می کردم)- کارم را به این جا کشاند که آن نوع نقاشی را رها کنم. دیدم که ایدئولوژی، حرف های آرمانی اما کلیشه ای در برابر من قرار می دهد و سبب می شود تا شخصیت خودم را فراموش کنم. به عبارتی آن جا که باید فردیت خودم را از فضای روزمره جدا کرده و شناسایی کنم،دیگر دل مشغولیم نبوده و از موضع هنر به آن توجه نمی کردم. در واقع یک جور دوگانگی در وجود خودم احساس می کردم و این دوگانگی در تولید آثار نقاشی دلیل عمده ای بود تا این تردیدها را جدی بگیرم. به همین دلیل نیز از سال 57 به بعد کمتر نقاشی کرده و بیشتر به فکر مطالعه بودم. تعداد نقاشی من از 57 تا 63 به یکی دو تا بیشتر در سال نمی رسید، بیشتر طراحی می کردم و تمرکزم روی جنبه های معرفتی و ادراکی هنر بود و این که چگونه باید کار کنم، تحولات بیرون از من چه می گویند، به چه طریقی می توانم به ایده هایم عمق دهم و... همه ی این ها در فضای پرآشوب اجتماعی و رویدادهای تند و تیز آن زمان وضعیت بسیار خاصی را برای من بوجود آورده بود. هرچند هنوز نیز از موضع وجدانی و انسانی به پیامی که در پشت این نوع از نقاشی وجود دارد، باور دارم و هم چنان برای من جذاب است و فکر می کنم که یک روزی باید این مسائل در جهان پیرامون و در رابطه با حیات اجتماعی به نقطه ی بهتری برسد، و انسان از این موقعیت نا به هنجاری که در آن قرار گرفته خارج شود و دمکراسی و آزادی و هر آن چه شایسته انسان است باید مستقر شود.

 

صفحه 47 کتاب/ 1360/ مداد روی کاغذ

 

شروع جنگ در سال 1359 ذهن مرا خیلی به خود مشغول کرد. شروع این کارها با طراحی آغاز شد و فکر نمی کردم که این رویداد تا سال 67 مرا گرفتار خواهد کرد. آن موقع هیچکس فکر نمی کرد که جنگ این قدر طولانی شود. ابتدا با یک سری طراحی درباره جنگ کارم را آغاز گردم سپس در پروسه ی نزدیک شدن به مسئله جنگ، برای من اتفاقاتی رخ داد که به لحاظ ذهنی آن ها نیز تاثیرگذار بودند. در این زمان فهم مدرنیسم برایم جدی تر شد و در این زمینه تجربه ومطالعه می کردم.

رویداد جنگ فی نفسه برای من چیزی نبود که بخواهم در حد شعار و در حد یک حرکت ناسیونالیستی به آن نگاه کنم. دیگر یاد گرفته بودم که به همه چیز با تردید بیشتری توجه داشته باشم.  تجربه گذشته به من هشدار می داد که دیگر راجع به این رویداد به شکل سطحی نباید ذهن خودم را متوقف کنم و به سهم و اندازه ی خودم در موردش چیز می خوانمدم. حتی در این مورد و در کنار طراحی به مطالعه درباره خود مقوله ی جنگ و ماهیت آن پرداختم. به تاریخ جنگ ها مراجعه کردم، فهمیدم که تلقی امروزی جهان و بشریت از مسئله جنگ خیلی فراتر از مقولهی ایدئولوژیک و خیلی فراتر از ارزش گذاری سطحی ملی است. جنگ چیزی مخرب و ضد نفس زندگی و بشریت است و به هیچ شکلی در ذهن من قابل قبول نبود. بنابراین از سال های 62 و 63 به طرف به طور جدی مضامینی را با تم جنگ آغاز کردم که در دل خودش بسیاری از همین تغییر و تحولات معرفتی و ذهنی را به همراه داشت.

 

اتود برای تابلوی هویزه/ قلم روی کاغذ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر