رشد روزافزون و فراگیر پدیده داستانهای مصوّر دنبالهدار در ژاپن و تولید آن به شکلهای متنوعی چون نشریه، کتاب فیلمهای انیمیشین و... موقعیّت ویژه و ممتازی برای این کشور در جهان ایجاد کرده است که مطالعه و تحقیق در اینباره را ضروری میکند. از اینرو، نگاهی به پیشینه و شکلگیری این پدیده هنری، ضروری به نظر میرسد.
نگاهی اجمالی به تاریخ داستانهای مصوّر در ژاپن، نشان میدهد که پیشینه این هنر، به کتیبههای برجای مانده از قرون وسطی برمیگردد. همچنین طرحهای دنبالهداری که به صورت طومارهایی از موضوعات برجسته مذهبی و اجتماعی ارائه شدهاند را، نباید از نر دور داشت. دستنوشتههای باستانی ژاپن، سرشار از علائم تصویری میباشند. اما ارائه داستانهای مصوّر دنبالهدار، در شکل نوین آن را باید در مقایسه با نمونههای اروپایی این آثار، مورد مطالعه قرار داد.
اروپا این طرحها را مشخصا بر مبنای اسطورهسازی نوین بنیان نهاد، در حالیکه تاریخ ژاپن سرشار از این اسطورههاست و شاید زمینههای اولیه شکلگیری این اسطورهها را در اروپا، باید از ژاپن و کشورهای خاور دور پیگرفت. اما ارائه و انتشار فراوان آثار اروپایی ورود آن به ژاپن، زمینههای تأثیرپذیری و شکلگیری این زمینه هنری را، متناسب با قالبهای اروپایی فراهم آورد. در 1826 چارلز ویرگمن "Charles Wirgman" انگلیسی، با یافتن بازار مناسب در ژاپن دست به انتشار کتابی به نام «پانچ ژاپن Japan Punch» زد. این حرکت باعث شد تا اربابان جراید ژاپن، متوجه قابلیتهای ویژه این تصاویر شوند و دست به انتشار مجلات و نشریات گوناگون تأثیر گرفته از این کتاب بزنند. شهرهای بزرگ ژاپن به سرعت شاهد پیدایش مجلاتی بودند که به واسطه قالبنوینشان کمتر کسی آنها را قبلا به چشم دیده بود. یکی از نمونههای موفق این مجلات، نشریه «مارومارو شیبون Marumaru Chimbun» در سال 1877 بود. همین موضوع باعث شد تا «چارلز ویرگمن»، نزد پیشگامان داستانهای مصوّر دنبالهدار، به عنوان پدر این صنعت در ژاپن شناخته شده و هر ساله به پاس خدمتی که وی به پیدایش این داستانها در این کشور کرده، مراسم ویژهای برای بزرگداشت وی برپا کنند.
آنچه در این قالب جدید و در تأثیرپذیری داستانهای مصوّر ژاپنی، حائز اهمیت است، توّجه به کادربندی، ترکیببندی، غلبه تصویر بر کلام و شخصیتپردازی در این نوع داستانهاست. امّا تا اوایل قرن بیستم، به واسطه محدودیت امکانات تکثیر و تکنولوژی مرتبط با آن، هنوز داستانهای مصوّر در بین عامّه مردم، محبوبیت و مقبولیت نیافته بود. امّا با آغاز قرن بیستم، این روند به دلیل پیشرفتهای عمده ژاپن در زمینههای چاپ و انتشار دگرگون شد.
در سال 1920 راکوتن کیتازاوا “Rekuten Kitazawa” اولین مجموعه از این داستانهای مصوّر را با شخصیتهای آشنا، برای مردم ژاپن خلق کرد. او در ضمیمه روزهای یکشنبه نشریه جیجی شینپو"Jiji Shinpo" چاپ توکیو، یک فولکور محلی را موضوع کار خود قرار داد که به سرعت مورد استقبال بیسابقه خوانندگان قرار گرفت. کثرت متقاضیان این داستانهای مصوّر به حدّی بود که به شکل کتاب و با چاپهای متعدد نیز منتشر گردید.
به موازات شهرت آثار «گیتازاوا» داستانهای مصوّر آمریکایی که حاوی نوع خاصی از سرگرمی برای خوانندگان بود، در ژاپن ترجمه شد، داستانهایی مانند موت وجف "Mutt and Jeff" و پولی و پالس "Polly and Pals" در غالب روزنامهها به چاپ رسید. در عین حال به تدریج جایگاه ویژهای در این زمینه برای کودکان و مصوّرسازی برای این قشر، فراهم شد و مجلاتی مانند شونن کلوب"Shonen Club"، داستانهای مصوّر دنبالهداری را به چاپ میرساندند. از نمونههای موفق این داستانها، «نوراکارو» داستان «سگی موذی و شیطان» است که توسط سویهوتاگاوا"SuihoTagawa" خلق میشد.
به تدریج طراحی داستانهای مصوّر برای کودکان و نوجوانان، وارد عرصه جدیدی شد و تا نیمه اول دهه 30، تقریبا به انحصار این گروه درآمد. مصادف با این ایام، اصطلاح جدیدی به نام مانگا "Manga" که اساسا ریشه در اوایل قرن نوزدهم ژاپن داشت، وارد فرهنگ سازندگان این آثار شد، به نحوی که به تدریج داستانهای مصوّر گرافیکی و فیلمهای انیمیشن، به همین نام خوانده شدند.
امّا پرونده مانگاها با شروع جنگ جهانی دوم که منجر ه نابودی نیمی از کشورهای جهان شد، تا مدتها بسته ماند. علی رغم شرایط پیش آمده در جنگ برای ژاپن، پس از 1945 حرکت دیگری در عرصه داستانهای مصوّر، رخ نمایاند و آن ترجمه کتابهای مصوّر نوین آمریکاییها بود. این کتابها که به همان نام «مانگا» شهرت پیدا کرد، در مجلات مخصوص نوجوانان به نام مانگا شونن"Manga Shonen" و شونن"Shonen" با سوژههای بامزهای درباره حیوانات بازیگوش و روبوتهای جدید، پا به عرصه وجود نهاد و پیشرفتی باورنکردنی را در عرصه داستانهای مصوّر دنبالهدار رقم زد. در این دوره، به واسطه تکثیر فراوان این کتابها و نوع چاپ تکرنگ آن، تمام کودکان و نوجوانان ژاپنی قادر بودند در ازای پرداخت چند «ین» یک «مانگا» داشته باشند.
کنکاشی مختصر در تاریخ داستانهای مصوّر ژاین در این دوره، نشان میدهد که بانی اصلی اوج گرفتن مانگای پس از جنگ در ژاپن، کسی نیست جز اوسامو تزوکا "OSamu Tezuka".
تزوکا در تاریخ داستانهای مصوّر ژاپن، همان موقعیتی را دارد که «هرژ» خالق داستانهای تنتن، در اروپا دارا بود.
بدون شک طرحهای تزوکا از انیمیشنهای والت دیسنی تأثیرات زیادی گرفته است، امّا ابتکاراتی را که خود وی به خرج داد در پیشبرد کارش بسیار اهمیت داشت. او با به کارگیری زوایای متعدد دید و استفاده از صفحهآراییهای گرافیکی زیبا، داستانهای مصوّرش را کاملتر از نمونههای قبلی طراحی کرد و به این ترتیب توانست به شخصیتهای داستانهایش عمق داده و به موضوعات پیچیدهای بپردازد.
ابداعات جدید تزوکا، تغییرات زیادی را در پی داشت. تغییراتی که موجب شد مشتریان بیشماری برای خرید آثارش، به او رویآورند. اولین کار بزرگ «تزوکا» با عنوان «جزیره گنج» که حدودا 200 صفحه بود. با تیراژ بالغ بر 300 هزار نسخه، به چاپ رسید. او این راه را با خلق آثار پرفروش دیگری نظیر «دنیای گمشده»، «مترپولیس» و «تتسووان آتومو» ادامه داد و چنان در کار خود موفقیت کسب کرد که غربیها نیز اقدام به تقلید از آثار او کردند. در این میان میتوان مشخصا به مجموعه کارتونی پسرفضایی"Astro Boy" اشاره کرد.
"اوسامو تزوکا"در مقام تولیدکننده، برای شخصیتهایی که خصوصیاتشان عاری از هرگونه خصلت صرفا شرقی بود، شیوه طراحی خاصی را ارائه کرد... قهرمانانی وارد صحنه شدند که چشمان درشت و گشاد و موهای بلند قهوهای یا بلوند دارند، همان تأثیری که اوساموتزوکا داشته است. باید علاقه ژاپنیها به خصوصیات غربی را هم اضافه کرد، تمایلی که در تبلیغات و سینما نیز مشهود است و برخی از هنرپیشههای ژاپنی را بر آن میدارد تا چهره خود را جراحی پلاستیک کنند.
"مایاکوی وولا" نیز در اینباره میگوید: «ژاپن کاملا آلوده این فرهنگ آمریکایی است و حالا خود اشاعهدهنده آن نیز شده است.»
در اواخر دهه 50، خالقان دیگری دست به تولید آثاری زدند که از «تزوکا» کاملتر و جامعتر بود. امّا همه آنان اذعان دارند که خمیرمایه کار را از ابداعات «تزوکا» گرفتهاند. آنان، محور موضوعات را از خلق آثار کودکان فراتر بردند و به دامنه رؤیاهای بزرگسالان را هم دربر گرفت. روبوتها و حیوانات، کنار گذاشته شدند و سکس و وحشت، جای آنها را گرفت.
در این روند تجارب سینمایی، ایدهها و ابتکارات تزوکا، نهتنها به فراموشی سپرده نشد، بلکه به پاس آن، مدرسهای به نام «تزوکا» نیز تأسیس شد. خالقان جدید داستانهای مصوّر، برای خلق آثار خود از ترفندهای پیشگفته استفاده کردند، تا مخاطبان خود را از میان بزرگسالان انتخاب کنند. بزرگسالانی که شامل کارگران کارخانه، دانشآموزان دبیرستانی و اساسا مردها بودند. در اوایل دهه 60، «مانگا» ی بزرگسالان توسط این خالقین، ژکیگا"Gekiga" هم نامیده میشد.
چهره شاخصی که در این دوره در ژاپن ظهور کرد، سامپهای شیراتو"Sampei Shirato" بود، او در تولید آثار خود، به داستانهای سامورایی توجه کرد و آرامآرام در میان بزرگسالان جایگاه ویژهای به دست آورد. «شیراتو» با عنوان پیشرو جدید خالق «ژکیگا» با خلق اثری به نام نینجاباجیکو"Ninha Bugeicho"، طی سالهای 1959 و 1962، نبردهای اواخر قرن شانزدهم ژاپن را در 17 جلد به تصویر کشید. او با طراحی تصویرهای جذاب و فریبنده، بندرهای خونینی را به معرض دید خوانندگان گذاشت که جانمایه آن، ستیزهای سیاسی علیه اربابان فئودال بود که با بهرهگیری از طراحی واقعگرا ارائه میشد. در عین حال «شیراتو» علاوه بر انتقال فرهنگ سامورایی، با تأکید بر ابعاد فلسفی داستانهایش، قوانین احساسی سامورایی را نشان میداد. بدینتریبب «شیراتو» موفق شد با خلق دومین نسل کمیکها، از میان ساموراییهای کمیک بردارد.
در واقع شخصیتهای آثار وی از میان ساموراییهای ورزشکاری گزینش شده بود که اغلب عضو انجمنهای ژاپنی پرورش روح بودند. این افراد، اغلب از میان قهرمانان ورزشی ژاپن، از ساموراییها گرفته به قهرمانان ورزشهایی همچون بیسبال، فوتبال، جودو و هر ورزش دیگری گزینش شده و در لابلای طرحهای دنبالهدار «شیراتو»، به بازی گرفته میشدند.
«شیراتو» میکوشید در آثار خود، استعدادهای ذاتی شخصیتهای داستان را به بهترین وجهی نشان دهد. او در این کار موفق هم شد. در دوره «شیراتو»، شخصیتهایی چون «تاکاسایتو»، «هوشیهر و تاتسومی» و «یوشیهاروسوگو «، برای خوانندگان ژاپنی به خوبی شناخته شدند. حرکت آنها و در رأسشان «شیراتو» چنان تحسینی را به همراه داشت که موجب شد اقدامات دنبالهدار مورد ستایش قرار دهند.
پرشدن ویترین کتابفروشیها در اواسط دهه 60، نشانه گسترش «مانگا» بود. اگر از یاد نبرده باشیم که این دهه شکوفایی اقتصاد ژاپن بود، میتوانیم نتیجه بگیریم که گرایش توده مردم به مطالعه بیشتر آثارکمیک، یک عکس العمل منطقی به خستگی مفرط از روند صنعتی شدن جامعه بود. از این دوره، فردریک شودت"Frederik Schodt" تعبیر طنزآمیز تبدیل شدن یک گنجشگ به یک گودزیلا را به کار میبرد. که حکایت از رواج گسترده «مانگا» در بین مردم دارد.
در همین ایام است که شهر توکیو به یکی از عمدهترین مراکز نشر «مانگا» درمیآید و «مانگا» از ماهنامه به هفتهنامه تبدیل میشود و برای اولین بار تیراژ فروش مجله شونن"Shunen"، در 1966 از مرز یک میلیون نسخه فراتر میرود. در عمل «مانگا» ی کمیک، برای امانتدهندگان کتاب به یک کابوس تبدیل میشود. چه دراثر تمایل مردم به خرید «مانگا» به جای امانت گرفتن آن، در عمل، کار امانت دهندگان «مانگا» با رکود بیسابقهای مواجه میشود. از طرفی رشد بیوقفه فروش «مانگا» در ژاپن، با یک حرکت تجاری رسمی همراه شد و آن حرکت تجاری برای تولید «مانگا» بود. یک «مانگا» ی کامل، بین 150 تا 200 صفحه را در برداشت، لذا سرعت تهیه این مجموعه و تیراژ وسیع آن، تولیدکنندگان و ناشرین را مجبور میساخت که از کاغذهای نامرغوب استفاده کنند و غالبا تصاویر را به صورت تکرنگ منتشر سازند. از طرفی تفاوت عمدهای که بین کمیکهای ژاپنی و غربی وجود داشت در تعداد زیاد تصاویر کمیکهای ژاپنی است. بهتبع تصویر زیاد و نوشته کم و سرعتی که نگاه کردن نسبت به مطالعه برای علاقهمندان به ارمغان میآورد، موجب میشد که یک «مانگا»ی 200 صفحهای، در مدت زمان کوتاهی خوانده و کنار گذاشته شود و در نتیجه میل به خرید «مانگا»ی جدید به صورت یک اشتیاق، نزد خواننده درمیآید.
روند تجاری شدن تولید «مانگا» به این موضوع ختم نمیشد، چرا که بهتبع آن برای خالقانش نوید روزهای خوشی را به ارمغان میآورد. زیرا حق کپی رایت و تألیف در ژاپن، به خوبی رعایت میشد و به همین جهت شرایط حقوقی آنها نیز تغییر میکرد. در هر نوبت تجدید چاپ، سهم عمدهای از سود حاصله به جیب خالقان «مانگا» میرفت و در یک چشم بهم زدن، خالقان داستانهای مصوّر دنبالهدار، به افرادی ثروتمند مبدل شدند و از طرفی خلق کمیک استریپ به یک حرفه ایدهآل، برای طالبان ثروت و درآمد، مبدل شد.
با وجود این، به واسطه تبلیغات غربیها، خالقان «مانگا» احساس خطر میکردند و بیم این را داشتند که حرکتشان به گونهای منفی ارزیابی شود و مردم ژاپن، مردم بیسوادی تصوّر شوند که فقط با کتابهای «مانگا» ارتباط برقرار میکنند!به هر حال، دهه 60 را باید دهه شروع و معرفی موفق «مانگا» در ژاپن و دهه 70 را، دهه پیشرفت عظیم داستانهای گرافیکی بزرگسالان دانست، آنچه میتواند بیانگر رشد کمیک بزرگسالان در دهه 70 به حساب آید، وادارمان میکند تا به نمونههایی از آثارخلق شده این دهه، اشارهای داشته باشیم.
از میان این آثار میتوان به داستان مصوّر گرگ تنها و بچه شیر “Lone Wolf And Cub (1970)” ساخته کازئو کویک"Kazuo Koike" و گوسکی کوجیما"Goseki Kijima" اشاره کرد.
ژاپنیها از همان ابتدای کار دریافتند، برای اینکه موقعیت مشخصی در دنیا پیدا نمایند، باید علاقهمندان و مخاطبان خود را از نژادها و فرهنگهای مختلف جذب نمایند. در واقع با این دید که خصوصیات روانی و شیوه زندگی این شخصیتها طوری طراحی میشود که مخاطبان بسیاری (غالبا کودکان و نوجوانان)، خود را با آنها تطبیق دهند. یعنی به وجود آوردن قهرمانانی بیمرز، با مشخصات کلی، بنابراین در غالب سوژههایی که از این دوره به بعد ساخته و پرداخته شده است، میتوان شخصیتها را با چشمان گرد و بزرگ دید. در عین حال، بتدریج قهرمانانی پیدا شدند که خصوصیات ظاهریشان، عاری از هرگونه خصلت شرقی بود. این قهرمانان دارای چشمانی درشت و غالبا آبی با موهای بلند قهوهای و یا بلوند هستند. گرچه در بررسی آثار خلقشده در ژاپن، باید این نکته را هم در نظر داشت که داستانهای گرافیکی این کشور، به شدت تحت تأثیر داستانهای مصوّر اروپایی و آمریکایی است.
موضوعات کلاسیک دیگری که در این دهه توجه بیش از حد بزرگسالان را معطوف خود کرد، عبارتند از گرگ تنها "Lone Wolf" با بازآفرینی مجدد توسط خالقینش) و گلگو 13"Golgo 13" اثر تاکائو سایتو"Takao Saito".
«گلگو 13»، حکایتی از شخصیت مؤدب و شیکپوش، شبیه جیمزباند است که بدون هیچ بیم و واهمهای تمام وقتش را صرف یافتن مکانهای ناشناخته و درگیری مسلحانه با سوژههای جدید میکند. خلق این داستان، در سال 1969 انجام شد و در سال 1970 به موفقیت چشمگیری دست یافت. جالب اینکه در سال 1992، تخمین زده شد که از این داستان نزدیک به 60 میلیون نسخه به چاپ رسیده است.
در حال حاضر «مانگا» در ژاپن، جایگاه ویژهای دارد، روزبهروز بر شمار خالقان آثار دنبالهدار، اضافه میشود و بسیاری از شخصیتهای این آثار، مبدل به ستارههای تلوزیون و سینما شدهاند و هیچ تعجبی ندارد که در سال 1989، شش تن از ده ثروتمندترین مردم ژاپن از خالقین «مانگا» بودهاند،
در مجموع، دهه 90 را باید دهه فروش بیشترین تیراژ «مانگا» به حساب آورد. فروش کلی 3750 عنوان «مانگا» در سال و برآورد آن بالغ، بر 9/1 بیلیون تیراژ در سال، رقمی نیست که بتوان به سهولت از کنار آن گذشت.
سیدمسعود شجاعی طباطبایی

