گرما و پیروزی بر شکار مورد علاقه شان نه صرفاَ بعنوان بیان هنری بلکه ضرورت انتقال آن به دیگر افراد گروه یا قبیله می باشد .
ذهن خلاق بشر از بدو خلقت تا کنون همواره با الهام از طبیعت اطراف خود نقش ها و نگاره های فراوانی را آفریده است ، که گاهاَ این آفرینش ها بعنوان ابزاری جهت ارتباط با دیگران استفاده می شده است . آثار نقاشی بجای مانده از انسان اولیه در درون غارها حکایت از ارتباط تنگاتنگ انسان با محیط اطراف در تهیه غذا – پناهگاه و سر پناه ، پوشاک و ابزار شکار دارد . که به این آثار به جای مانده هنر بدوی (پریمیتیو) می گویند.
استفاده از نقش های ساده و تجریدی در تزیین ابزار شکار و یا به تصویر کشیدن آمال و آرزوها در نبرد با طبیعت مانند باد و باران ، سرما و گرما و پیروزی بر شکار مورد علاقه شان نه صرفاَ بعنوان بیان هنری بلکه ضرورت انتقال آن به دیگر افراد گروه یا قبیله می باشد . به مرور این علائم ساده نقش و نکاره ها از غالب پیام فراتر رفته و در زندگی روزمره انسان مانند استفاده بر روی ظروف و پوشاک در مراسم جشن و تزیین صورت انسان دیده می شود که ریشه اعتقادی پیدا می کند مانند آرایش سیاه پوستان آفریقا و سرخ پوستان آمریکا و همچنین در پوشش آنها که رییس قبیله را از دیگر افراد متمایز می سازد . از این زمان با فراهم آمدن امکانات یک جانشینی بشر دارای تمدن و فرهنگ خاص منطقه ای و قبیله ای می شود علائم و نشانه ها در تمامی ابعاد اجتماعی تعیین کننده سطح طبقات جامعه دین میگردد . در تزیین نمای خانه ها یا فضای داخلی اتاقها در زیورآلات زنان و در پوشاک آنها با فرم های خاصی برای هر طبقه از جامعه مواجه می شویم و حتی رنگ به این مهم کمک می کند . از نقشهای ترسیم شده در کف دستان یک نو عروس گرفته تا گردن آویزهایی از نقره به سنگهای قیمتی و پا بندها و دست بندهای این نوعروسان هریک هزاران حرف و سخن در خود دارند .
بررسی نقش:
نقش مایه ها زیر بنای هنرهای مختلف و نمادی از زندگی واقعی هستند . نقش مایه ها یا موتیفها را باید اشکال و طرحهایی دانست که در ارتباط با فرهنگ بومی و سنتی هر منطقه شکل گرفته است . این نقوش در حقیقیت منعکس کننده آداب سنن، باورها و اعتقاداتی هستند که با زندگی یک منطقه خاص در ارتباط است و معرف فرهنگ آن قوم یا طایفه میباشد . این نقوش اگرچه در بسیاری از موارد ساده و ابتدایی مینماید ولی گویی سنتها و باورهای کهن از طوایفی است تا به گونه ای عشیره ای غالباَ به صورت کوچ نشینی زندگی خود را سپری کرده اند . موتیف های رایج در میان اقوام با یکدیگر تفاوت بسیار دارد . به عنوان مثال تجسم یک گل، گیاه یا درخت و حیوان در نقش مایه های اقوام مختلف با تمام شباهتی که دارند از هم قابل تفکیک هستند . از این رو پژهشگران در رشته های هنری به راحتی آنها را از یکدیگر تمیز میدهند . همین نکته سبب شناسایی هنرهای سنتی در بین اقوام گردیده است . این شناسایی ها در بسیاری از موارد راهگشای نکته های ابهام در تاریخ و فرهنگ طوایفی از یک قوم و پیوستی و یا گسستگیهای فرهنگی آنها با یکدیگر است . در این ارتباط از همه مهمتر ردپایی و یا پیوستگی فرهنگی بین اقوام است . این نکته ای است که مردم شناسان همواره به آن می اندیشند . همانگونه که رنگها در روانشناسی به روحیات و خلقیات مردم راهنمایی میکنند موتیفها نیز سمبولهای از باورها و اعتقادات هستند که در ارتباط مستقیم با رفتارهای اجتماعی آداب و سنتها قرار میگیرد . نقش مایه های بلوچ بسیار متنوع و در اشکال هندسی است و هر یک اسامی خاص دارد این اشکال با قرارگرفتن در کنار هم استفاده از نخهای رنگین و الوان منظر زیبا از نقوش هندسی را پدید می آورند . گلها در سوزن دوزی و گلیم بافی ابعاد و اشکال گوناگون دارد در بافت آنها قرینه سازی به چشم میخورد . که زینت بخش پیراهن های بلوچی فرشها و گلیمهای سنتی آنان است آنجه در این گونه نقوش توجه را جلب می کند آن است که تمام موتیفهای با خطوط شکسته هندسی ترسیم می شوند و خطوط منحنی و اسلیمی در ترکیب آنها نقشی ندارد . بسیاری از اندیشمندان این نکته را در ارتباط با اقلیم و طبیعت منطقه دانسته اند در حالی که ارتباط آن را نباید جدا از آداب و رفتارهای اجتماعی دانست سادگی و آراستگی در نقش مایه های بلوچ به مفهوم سادگی و صداقت در زندگی و پیروی از سنتهایی است که هم اکنون نیز در میان آنان مرسوم است . بلوچ ترانه های میهنی زیاد دارد . نوع موسیقی دارد که به آن «دیهی» میگویند . واژه «دیه» به معنی وطن است . این ترانه ها را در همه مواقع زندگیشان می خوانند و نشانگر روح وطن دوستی و عشق به سرزمین آباء و اجدادی است و روح وطن خواهی و ملیت را در آنان زنده نگه میدارد . هنرمند بلوچ به لحاظ این اعتقاد و برتر شمردن بلوچستان بر همه جهان برآن شده است تا کمی ها و کاستی ها طبیعت را در آثار هنری اش میزان کند و آفرینش را هرچه بهتر و زیباتر در آثار خود منعکس سازد .
بررسی رنگ :
یکی از نکاتی که بیش از همه توجه انسان را در بدو ورود به سیستان و بلوچستان جلب می کند تنوع رنگ در پوشاک است استفاده از رنگهای شاد و زنده بخصوص در نواحی جنوبی مکران تأثیر بسیار در روحیه انسان میگذارد . البته این تنوع رنگ را در بسیاری از نقاط دیگر ایران نیز مشاهده میکنیم. خصوصاَ در ایلات و عشایر ، ولی رنگها در بلوچستان به گونه ای متفاوت با نقاط درگیر خودنمایی میکند . در سرزمین خشک و گرم بلوچستان تنوع رنگ در طبیعت وجود ندارد تا چشم کار میکند . ماسه و خاک خشک است و اندکی درخت نخل . اما مردم آن ، رنگ را زنده نگه داشته و آن را در البسه و صنایعشان بخوبی نشان داده اند. رنگهای روشن وشاد هنگامی که بعنوان پوشاک به تن میشود در میان بیابان جلوه ای خاص یافته و مانند جواهری بر پهنه کویر خودنمایی می کنند . علاوه بر لباس تنوع رنگ را در آثار هنری منطقه میتوان مشاهده کرد . زنان بلوچ با هنرنمایی فوق العاده طبیعت زیبایی را به خانه هایشان میبرند که در کمتر نقطه ای دیده میشود و در واقع کمبود رنگ موجود در طبیعت را بشکلی زیبا جبران می کنند .
فرم در نقوش سنتی بلوچستان
در صنایع دستی عشایر و نقوش هندسی بیشتر از نقوش گیاهی و حیوانی و انسانی به چشم می خورد ، گرچه نقوش دیگر هم کم و بیش دیده می شود اما در نهایت سادگی و هندسی رسیده اند ، یکی از دلایلی که به نقوش غیرهندسی و خصوصاَ نقوش انسانی کمتر پرداخته شده است شاید همان اعتقاد مردم بلوچ است به نفی بت پرستی و اینکه نقوش انسانی و حیوانی و گیاهی را از آنجا که جزء جانداران میداند شمه ای از بت پرستی به حساب می آورند و اعتقاد بر اینکه نقوش در روز رستاخیز از سازنده اش طلب نفس می کند باعث شده که اگر به نقش غیر هنری پرداخته شده آن را تا حد امکان استلیزه کرده و به نقش هندسی تبدیل کرده اند . شاید دلیل دیگری که هنرمند بلوچ کمتر از فرم های منحنی استفاده کرده است را یکی این بدانیم که هنرمند فرصت مطالعه بر نقوش و اعمال تغییرات در آن را نداشته است زیرا دائماَ در حال کوچ و سفر بوده است . دلیل دوم اینکه هنر بلوچ کاربرد مصرفی داشته و به مصرف خود هنرمند می رسید یا جهت امرار معاش فروخته میشد پس این را می طلبد که در کمترین مدت تولید زیاد و با کیفیت و زیبایی را داشته باشد . منابع الهام بخش هنرمند بلوچ را میتوان در دیده ها و شنیده ها و در مواقعی حتی در آرزوهای آنان جست به بیان دیگر موقعیتهای اصل این نقش و نگاره ها پایه ذهنی دارد بطورکلی خاستگاه نقوش بلوچی را میتوان در مفاهیم زیر طبقه بندی کرد:
1- ذهن و تخیل 2- گل و گیاه 3- عناصر طبیعت 4 – حیوانات
با این وجود کماکان در گوشه و کنار بلوچستان نقشی از انسان گیاه و حیوان را میتوانیم ببینیم . که میتوان نقوش را در چهار گروه ؛ نقوش انسانی ، نقوش حیوانی ، نقوش گیاهی و نقوش هندسی مورد بررسی قرار داد.
حلیمه پیری