محمدباقر آقامیری را به عنوان یکی از پیشکسوتان عرصه نقاشی ایرانی میشناسیم. هنرمندی که از کودکی دست به قلم شد و در نهایت بیش از 50 سال تدریس نقاشی ایرانی، کتابت و کتابآرایی و آموزش هنرهای ایرانی – اسلامی را در کارنامه خود ثبت کرد.
او در 1329 در قریه حسن آباد (سوگند) از توابع بیجار گروسی در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد. در زمان کودکی، خانوادهاش به تهران مهاجرت کردند. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران و اخذ لیسانس نقاشی از دانشکده هنرهای تزیینی به انگلستان رفت تا در رشته هنر به تحصیلات خود ادامه دهد. اما کمتر از یک سال به وطن بازگشت و با پی گرفتن تحصیلات خود سرانجام فوق لیسانس ارتباط تصویری (گرافیک) را از دانشکده هنرهای زیبا دریافت کرد. آقامیری از سوی شورای عالی فرهنگ و هنر، عنوان دکترای درجه یک هنر در نقاشی و هنرهای اسلامی را دریافت کرده است. مدال طلای نمایشگاه جهانی الجزایر (1367) ، مدال طلا و لوح تقدیر نفر اول مسابقات هنری دبیرستانهای کشور در سه دوره متوالی (1376-1355) ازجمله جوایز دریافت شده محمد آقامیری است.
این روزها چه میکنید؟
به قول معروف: درد رنجی کشیدهام که مپرس؛ میگذرد. گاهی تدریس میکنم و گاهی مشغول انجام کارهای هنری میشوم. نمایشگاهی از آثار من نیز در موزه بانک ملی ایران دایر است که جدیدا تاسیس شده و جنب بانک مرکزی در خیابان فردوسی قرار دارد. در این نمایشگاه 26 اثر از آثار من به نمایش گذاشته شده.
آیا این آثار توسط بانک ملی خریداری شدهاند؟
خیر. از این سعادتها نداریم که آثارمان را بخرند. صرفا جهت نمایش روی دیوارهای این موزه رفته است. البته اعلام کردهام که اگر برای فروش باشد، کمکی خواهد بود. رییس موزه بانک ملی که ازجمله افراد علاقهمند و هنردوست است، براساس علاقه خود گفتوگویی برای برگزاری این نمایشگاه با من داشتند و این نمایشگاه برگزار شد. هنر نمیخرد ایام و بیش از اینم نیست/کجا روم به تجارت، بدین کساد متاع…
وضعیت اقتصاد هنر و فروش آثار هنری چگونه است؟ آیا عموم جامعه از خرید آثار هنری استقبال میکنند؟
عموم مردم، هنر را دوست دارند و درعین حال افراد خاصی هم هستند که بسیار علاقمندند اما شرایط اقتصادی و عدم اعتماد به اوضاع کنونی سبب شده بیش از اندازه کار هنری رکود پیدا کند و هنرمندان اصیل، تحت فشار اقتصادی قرار بگیرند. درحال حاضر تعداد شاگردان کلاسهای آموزشی من،در عرض شش ماه گذشته، نصف شده است؛ چراکه توان پرداخت شهریه کلاس را ندارند.
باتوجه به آنکه هنر نگارگری ازجمله هنرهای اصیل ایرانی است که همواره سینه به سینه از استاد به شاگرد منتقل میشد، کاهش تعداد شاگردان اساتیدی مانند شما به این حوزه آسیب نمیرساند؟
بله آسیب میرساند. تمام این موارد خسارتهایی هستند که به عرصه هنر وارد میشود. حدود دو دهه پیش از این نیز شاهد حذف درس نگارگری از دروس هنرستانها بودیم. این درحالی است که حین تدریس این رشته از نقاشی، کتاب آرایی ایرانی و اسلامی که زیباترین نوع کتاب آرایی در دنیاست، طراحی فرش و... را نیز آموزش میدادم.
مهرماه سال گذشته بود که علی مرادخانی (معاون سابق امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) و مجید ملانوروزی (مدیرکل هنرهای تجسمی وقت و سرپرست سابق موزه هنرهای معاصر تهران) به منزل من آمدند و در دیدار که داشتند، پیشنهاد دادند تا مدرسه نقاشی ایرانی (نگارگری) در کرج راهاندازی کنیم. فکر بسیار خوب و سازندهای بود اما با بازنشست شدن ایشان، این فکر هم به فراموشی سپرده شد و تا امروز نه تنها موفق نشدهایم که دیداری با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی داشته باشیم، بلکه معاون هنری ایشان نیز وقت دیدار نمیدهند. بیش از 5 ماه است که درخواست دیدار با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را دارم اما تا امروز، این امر محقق نشده است.
سالهاست در عرصه هنرهای تجسمی فعال هستید. طی این سالها شاهد رفت و آمد مدیران متعددی بودید که مدتی در مسئولیت این حوزه فعالیت کردند و رفتند. به نظر شما تغییر مدیریتها چه آسیبهایی را متوجه نقاشی ایرانی و هنرهای سنتی کرده است؟
طی این سالها شاهد آن بودیم، تا آنکه مدیر یا مسئولی برای فعالیت در عرصه هنرهای تجسمی انتخاب میشود و زمانی را طی میکند تا بخواهد کاری انجام دهد، تغییر میکرد. این تغییرها، بسیاری از امور را لنگ میگذارد. نمیگذارد مدیر مربوطه با دقت و حوصله، کاری را که میخواهد انجام دهد را به پایان برساند و این امر به حوزه هنرهای تجسمی ضرر رسانده است.
به آسیبهایی که طی این سالها به حوزه هنرهای تجسمی وارد شده و صدمات زیادی را متوجه این حوزه کرده است، اشاره کنید.
این آسیبها زیاد هستند. یکی از شاخصترین آسیبها نیز همین عدم ادامه یافتن موضوع تاسیس مدرسه نقاشی ایرانی(نگارگری) است. این درحالی است که نقاشی ایرانی یکی از اصیلترین هنرهای ایران است که از قضا در خارج از کشور بسیار مورد توجه قرار میگیرد.
طی سالهای گذشته، در دانشگاههای علمی کاربردی شاهد فعالیت رشته نگارگری و نقاشی ایرانی و پذیرش دانشجو بودیم. آیا این نوع نگاه به نگارگری میتواند پاسخگوی نیاز جامعه باشد؟
از ترم گذشته دروس نگارگری، نقاشی و تمام دروس عملی از برخی دانشگاهها حذف شد. اینگونه به نظر میرسد که دستهایی در کار است چراکه دانشگاه سوره در مقطع کارشناسی ارشد؛ دروس عملی در رابطه با هنرهای اسلامی، کتاب آرایی، نگارگری و... را حذف کرد. مگر میشود دانشجوی رشته مرمت، طراحی و ... ابزار و مصالح مورد نیاز برای کار عملی را حتا لمس نکند و فقط دروس تئوری را بخواند؟ گاهی کسانی که از وزارت علوم برای طراحی دروس دانشگاهی انتخاب میشوند به دور از هنر و ارزشهای ملی و اسلامی هستند.
وضعیت و شرایط هنرهای اسلامی و ایرانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر بتوانیم از مساجد به عنوان مکانهایی نام ببریم که محل بروز هنرهای ایرانی – اسلامی هستند، میتوانم بگویم با توجه به شرایط کنونی که در منارهها و گنبدها شاهد هستیم، هنرهای ایرانی – اسلامی جای خود را به چیز دیگری دادهاست.
هیچ جای دنیا نمیتوانیم شاهد کاشی کاری، آینه کاری، مقرنس کاری و هنری باشیم که در مساجد قدیمی ایران به کار رفته است. بیشتر کشورهای اسلامی از هنر ایران تبعیت کردند. در واقع این هنرمند ایرانی بود که هنر اصیل را احیا کرد. اما این روزها اگر نگاهی به مساجد و گنبدها و منارههای آن بیاندازیم شاهد آن هستیم که نه تنها هنر اسلامی – ایرانی دیگر جایی در آن ندارد بلکه بیشتر گنبدها با ورق برنج پوشانده میشوند و منارههای پیش ساخته بد رنگ جای منارههای کاشی کاری شده زیبا را گرفته است.
نقشهای فیروزهای که روی گنبدها بود و گلهایی با رنگهای زیبا که در هم پیچ و تاب خورده بودند را دربرمیگرفت، به مخاطب آرامش میداد. رنگ لاجوردی و فیروزهای که برای گنبد مساجد استفاده میشد، مخاطب را جذب میکرد و به او آرامش میداد. قدما شعور رنگی و روانشناسی هنری داشتند که اینکار را کردند. این درحالی است امروزه نه تنها از شعور رنگی در طراحی خبری نیست بلکه نقاشان، طراحان، کاشی کارها و هنرمندان بیکار شدهاند چراکه به سمت آثار پیش ساخته و چینی روی آوردهایم.
کارگاهای ساخت کاشی، ساخت رنگ لعابدار تعطیل شدهاند و صدها کارگر بیکار شدهاند چراکه از ورقهای برنجی برای گنبد مساجد استفاده میکنیم. این ورق برنجی به جای آنکه انرژی مثبت به مخاطب منتقل کند، انرژی منفی منتقل میکند و مخاطب دیگر دوست ندارد به آن نگاه کند. زیبایی مساجد ما به کاشی کاری و دنیای زیبای رنگارنگ آن است. کاشی؛ دارای دنیای زیبا و تجریدی است که فضای رویایی بهشتی را به مخاطب القا میکند. درحالی که رنگ زرد خام برنج هرگز نمیتواند جای آنرا بگیرد.
آیا استفاده از رنگ و هنر در کاشی کاری مساجد یکی از راههای برقراری ارتباط مردم با هنر محسوب میشد؟
بله، این هنر مردم را جذب میکرد. این درحالی است که این روزها شاهد حضور هنر در بطن جامعه و زندگی عموم جامعه نیستیم. بیشتر مسئولانی که امروزه در راس امور فرهنگی هستند، با هنر ایرانی، هنر وطن و میهن خود آشنا نیستند و هنر را نمیشناسند. این امر سبب شده تا هنر به این شرایط بیفتد. وزارتخانهای اقتصادی و خارج از خط هنر چه میداند هنر یعنی چه؟ این درحالی است که آنها برنامهریزی آینده هنر را در دست دارند. به نظر من این کارها، یک نوع هویتزدایی است. دل من از این به درد میآید.
مدتی پیش بود که در استانبول ترکیه بودم و از من دعوت کردند تا از آرشیو اسناد فرهنگی هنری دوره عثمانی دیدن کنم. فضایی بزرگ با سالنهای متعدد که مملو از دستخطها، کتابآراییهای زیبا بود و جالب آنکه دیوارهای این مرکز از نقشهای اسلیمی و خطایی پوشیده شده بود. هم لذت بردم و هم اندوهگین شدم چراکه ما در ایران از هنر اصیل خود بیبهره ماندهایم. در چنین شرایطی است که نمیتوانیم با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دیدار داشته باشیم و درخصوص مصائب فرهنگ و هنر با او سخن بگوییم. اگر من هنرمند این حرفها را نزنم، چه کسی باید بگوید؟
ما ضعف داریم و این درد است. برای بهتر شدن، راضی شدن و جذب هنرمندان و انسانهای فهیم و فرهیختهای که در این جامعه زحمت میکشند، کجا باید دردشان را بیان کرد؟
نگاه و نظر عموم جامعه نسبت به هنر نگارگری و هنرهای سنتی چگونه است؟
نگاهی بسیار خوب دارند. به اندازهای جوانان به هنرها، نقاشی و نقوش ایرانی عشق میورزند که حد ندارد. چند ماه پیش بود که شاهد برگزاری جشنواره رضوی بودیم؛ حضور جوانان در عرصه هنرهای ایرانی پررنگ بود. آثاری بدیع و زیبا به این جشنواره ارسال شد و من لذت بردم. اگر نگاهی به آثار گرافیکی و هنری کشورهای چین، ژاپن، کره نگاهی که در عرصه بینالملل مطرح میشوند بیاندازیم شاهد حضور هویت ملی آنها در این آثار هستیم. این درحالی است که در بسیاری از آثار گرافیکی ما، نشانی از هویت ایرانی دیده نمیشود چراکه از اصل و هویت خود دور شدهایم. هویت آموزش داده نمیشود و از اصالت خود دور شدهایم.
آیا آثاری که در عرصه هنرهای تجسمی خلق میشود به سوی بازار پسند شدن نمیروند؟
بازار را همه دلشان میخواهد. بازار با اقتصاد همراه است و بسیار خوب است. در کنار آن باید ارزشهای میهنی و ملی خود را داشته باشیم. اگر اثری از ایران در آنسوی دنیا به نمایش درمیآید باید امضای هویت ایرانی را در پس خود داشته باشد. همانند آنچه در قالی ایران شاهد هستیم. شاهکارهایی که نشان از ایران دارند و با یک نگاه میتوان اصالت آن را متوجه شد. البته از آنجا که قانون کپی رایت نداریم، بسیاری از کشورها مانند چین میتوانند از آثار اصیل ایرانی کپی کنند و آن را به فروش برسانند. همانند آنچه در عرصه فرش شاهد هستیم.
آیا در شرایط کنونی، تضمینی برای رونق بازار و اقتصاد هنر و آینده هنرمندان جوانی که گام در این عرصه میگذارند؛ وجود دارد؟
با شرایطی که الان موجود است؛ خیر. درحال حاضر بسیاری از جوانان به من مراجعه میکنند و میگویند قصد دارند در رشتههای هنری شرکت کنند و به دانشکده هنرهای زیبا راه یابند. به آنها میگویم، این کار را انجام ندهند و اگر در رشتههای دیگر مانند ریاضی فیزیک، ادبیات، معماری، علوم تجربی و... تحصیل کردهاند، آن رشته را ادامه دهند. درصدد یادگیری رشتههای تکنیکی برآیند و آن را ادامه دهند. حال آنکه میتوانند در خلال آن به هنر هم بپردازند. هنرمند در جامعه کنونی ما تامین نیست. من هنرمندی بازنشسته هستم، با حقوق دو میلیون تومان مگر میشود زندگی کرد. با پرداخت هزینههای جاری از قبوض آب و برق و گاز گرفته تا خرج روزانه، این حقوق فقط 5 روز از ماه را پاسخ میدهد. خانواده را چگونه باید تامین کرد؟ به عقیده من، درآمد ماهانه کمتر از 7 میلیون تومان، به معنای زیر خط فقر است.
آیا هنرمندان میتوانند از راه خلق اثر هنری، ماهانه 7 میلون تومان درآمد داشته باشند؟
خیر. هنر خوابیده است. همانطور که در ابتدای گفتگو اشاره داشتم؛ هنر نمیخرد ایام و بیش از اینم نیست/کجا روم به تجارت، بدین کساد متاع…
گریزی به گذشته داشته باشیم. زمانی که کار هنری را آغاز کردید. چطور شد به نگارگری و نقاشی ایرانی علاقهمند شدید؟
از ابتدا، نقاشی را دوست داشتم چراکه در خانواده ما ریشه داشت. مرحوم برادر بزرگم علی آقامیری، خوشنویس بسیار خوشدستی بود و بسیار زیبا مینوشت. مرحوم محمد آقامیری نیز نقاش و بسیار با ذوق بود. با دیدن آثار آنها سر شوق میآمدم و از دوران دبستان نقاشی را شروع کردم. سپس با رشته نگارگری که در آن زمان به مینیاتور معروف بود آشنا شدم. با کارهای حسین بهزاد، محمدعلی زاویه، محمود فرشچیان سر شوق آمدم و در نهایت نزد محمدعلی زاویه شاگردی کردم. اکنون نیز بیش از 55 سال است که نقاشی ایرانی، کتاب آرایی و... را تدریس میکنم. در زمانی که کلاس یازدهم بودم، مربی کلاسهای آموزش هنر در اردوهای رامسر بودم. احترامی که در آن زمان داشتم وصف شدنی است. تشویق مسئولان آن زمان سبب شد تا به این باور برسم که میتوانم مفید باشم و تحولی در من رخ داد که درنهایت مرا به جایگاهی رساند که امروز دارم.
از سال 1363 و معرفی شدنتان به عنوان کاندیدای هنر برای جایزه صلح نوبل برایمان بگویید.
طی آن سالها نمایشگاههای متعددی در عرصه بینالملل برگزار کردم حتا قرار بود در سازمان ملل نمایشگاه برگزار کنم. در آن سالها آمریکا بودم که با فوت مادرم روبه رو شدم و از شدت ناراحتی نتوانستم بمانم و به ایران آمدم. برخی از آثارم در کتابهای بینالمللی منتشر شد و از میان همان آثاری که از من چاپ شده بود به عنوان کاندیدای جایزه صلح نوبل در حوزه فرهنگ و هنر معرفی شدم. حتا چند مدال طلا در عرصه بینالملل برنده شدم و شاهد نواخته شدن سرود ملی ایران بودم.
چرا اکنون شاهد چنین اتفاقاتی در عرصه بینالملل نیستیم و هنرمندان ما آنچنان که باید نمیدرخشند؟
مدیریتها خوب نیست. ضعیف عمل میکنند. همه چیز رفاقتی شده است. به طور مثال این روزها شاهد برگزاری شبهای فرهنگی ایران در سایر کشورها هستیم. در این شبهای فرهنگی شاهد حضور هنرمندان مختلف از ایران هستیم این درحالی است که هنرمندان درجه 3 را برای حضور در این مراسم میبرند. قطعا خارجیها با دیدن کارهای ضعیفی که توسط این هنرمندان ارائه میشود نظرشان درخصوص هنر ایران تغییر میکند. این امر سبب تحقیر هنر ایران میشود. مدیران برای آنکه خرج نکنند حاضر هستند هنرمندان درجه چند را برای حضور در شبهای فرهنگی ببرند. این روزها اینگونه شدهاست که هنرمندان اگر بخواهند با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جایی بروند، باید خرجشان را خودشان بدهند. مگر من دیوانه هستم که در چنین شرایطی بروم؟
طی سالهای گذشته شاهد تصویر کردن کتب مختلف توسط شما بودیم. از اشعار دیوان حافظ گرفته تا شاهنامه و ... خلاقیتی که در به تصویر کشیدن اشعار در شما وجود دارد از کجا نشات میگیرد؟
همه این آثار از عشق من به ادبیات و ذوق هنری نشات گرفته. در دوران دبیرستان، تحصیل در رشته طبیعی را انتخاب کردم اما بعد از گذشت سه ماه متوجه شدم نمیتوانم در این رشته ادامه تحصیل بدهم و بدون آنکه به کسی بگویم، دبیرستانم را تغییر دادم و در رشته ادبیات مشغول به تحصیل شدم. حتا برای ثبت نام از من هزینه دریافت نکردند. چند سال گذشت و یکی از مربیها، مرا به مدرسه دارالفنون برد و دیپلمم را از آنجا گرفتم.
ادبیات با من کاری کرد که به دنبال نگارگری بروم. به اندازهای عاشق شعر و ادب فارسی بودم که تصویرسازی ادبی را در پیش گرفتم. کتابهای زیادی از شاهنامه گرفته تا دیوان حافظ، رباعیات خیام، گلستان و بوستان و غزلیات سعدی، خمسه نظامی، اشعار و غزلیات شمس (مولانا)، دیوان اشعار رودکی سمرقندی، دیوان دهلوی، گلشن راز شبستری و... را تصویر کردم.
درحال حاضر کتاب جدید در دست چاپ و انتشار دارید؟
دو کتاب با همکاری انتشارات گویا در دست انتشار دارم که به زودی منتشر خواهد شد.
کتاب نخست تصویرسازی غزلیات شمس است و کتاب دیگر، مجموعهای از نقاشیهای خودم است. بیشتر سعی میکنم امروزی کار کنم و فضای امروز را تصویر کنم. با حس خود جلو میروم و شاهد آن هستم که مردم هم خوششان میآید.
گفتگو:معصومه دیودار
عکس: تهمینه رحمانی