از کودکی و از زمانی که به خاطر دارم عاشق بازی و نقاشی بودم و مداد رنگی و گواش اسباب بازی های من بودند.
به نظر می رسید هر چقدر کاغذ سفید پدر و مادرم برایم تهیه می کنند باز هم کافی نیست و نمی تواند پاسخگوی " خلاقیت" من باشد!
هر هفته منتظر روزی می ماندم که خشک شویی لباسهای شسته شده ما را به منزل می آورد، چون لباسها را در ورق های بزرگ سفیدی می پیچید که من به محض دیدن می توانستم هر چقدر که دوست دارم روی آنها نقاشی بکشم.
البته از درست کردن کاردستی با قیچی و چسب هم لذت می بردم و روزنامه های پدرم و مجلات مادرم را نیز تبدیل به کاردستی های مختلف می کردم. البته امروزه تمام این کارها فقط با کامپیوتر انجام می شوند.
در آن روزها به خلاقیت من بهای چندانی داده نمی شد اما وقتی به مهدکودک رفتم چیزهایی درست می کردم که همه از دیدن آنها متعجب می شدند و هر کس به شیوه زیبایی شناسی خاص خودش از آنها تعریف می کرد.
بیشترین علاقه من به خلق آثار تبلیغاتی، پوستر، اسکناس، بلیط، مجلات و ... بود و از کشیدن عکس و تصویر ..... انواع تصاویر.... لذت می بردم و از همان زمان تا کنون به کشیدن این تصاویر ادامه داده ام.
بسیار خوش شانس بودم که پدر و مادرم در زمینه "خلاقیت" مشوق من بودند. بعد از مدتی به دانشگاه ملی هنر " انسبا" در پاریس رفتم و به نظر می رسد مسیر درستی را انتخاب کردم بدین دلیل که در این زمینه موفقیت بسیاری کسب کرده ام.