ابعاد مختلف اندیشه شهید مرتضی آوینی در گفت‌وگو با وحید یامین‌پور

ابعاد مختلف اندیشه شهید مرتضی آوینی در گفت‌وگو با وحید یامین‌پور
در بیست و پنجمین سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی به سراغ وحید یامین پور رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری رفتیم و وجوه مختلف اندیشه آوینی را در گفت وگو با او به بحث گذاشتیم.
سه‌شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۲:۰۰
کد خبر :  ۲۲۹۶۳

در بیست و پنجمین سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی به سراغ وحید یامین پور رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری رفتیم و وجوه مختلف اندیشه آوینی را در گفت وگو با او به بحث گذاشتیم.
در بیست و پنجمین سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی به سراغ وحید یامین پور رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری رفتیم و وجوه مختلف اندیشه آوینی را در گفت وگو با او به بحث گذاشتیم. یامین‌پور در چند دوره اندیشه‌های شهید آوینی را در کلاس‌های آزاد موسسات مختلف تدریس کرده است. یامین‌پور معتقد است اجزای فکر آوینی با هم ارتباط ارگانیک و منظم دارند و منظومه‌اند.



آقای دکتر سیر و سلوک و شخصیت آوینی در این برهه، چه مددی به ما می‌رساند؟

ممکن است برای خیلی‌ها که با آوینی آشنا نیستند، این سوال پیش بیاید که چه تفاوتی بین آوینی و سایر شهدا و شخصیت‌های انقلاب اسلامی هست؟ چه چیزی شهید آوینی را متمایز می‌کند؟ اولا شهدا همه معلمان انقلاب اسلامی هستند و شهادت، سلوک جهادی و انقلابی تراز انقلاب اسلامی است که توسط شهدا به ما آموزش داده شده است. لیکن بعضی از شهدا به‌طور ویژه معلم انقلاب اسلامی می‌شوند؛ یعنی ما چارچوب‌ نظری انقلاب اسلامی را یا پنجره‌ای که از آن زاویه به دنیای پیرامون، به حقیقت، به انسان ایده‌آل، به افقی که پیش‌رو داریم را از این معلم‌ها می‌آموزیم. در واقع اینها معلم اندیشه ما و معلم سلوک فکری و سلوک فرهنگی ما هستند. من در آثار یکی از اساتید بزرگ ادبیات دیدم که راجع به سعدی جمله جالبی نوشته بود: ما امروز به زبان فارسی سخن نمی‌گوییم بلکه به ‌زبان سعدی سخن می‌گوییم، یعنی اهمیت و اثرگذاری سعدی در زبان فارسی آنقدر زیاد است که همه پس از سعدی دارند به زبان سعدی سخن می‌گویند. من از این تعبیر و استعاره شیوا برای سخن گفتن درباره سید شهیدان اهل قلم، سیدمرتضی آوینی استفاده می‌کنم. جریان انقلابی و جریان فرهنگی انقلاب اسلامی، «روشنفکری دینی و انقلابی» پس از شهید آوینی تا حد زیادی به زبان آوینی سخن می‌گوید، یعنی آنقدر آوینی موثر است و نگاهش حدت و دقت دارد و آنقدر اثرگذار است که خیلی‌ها نمی‌دانند ولی وقتی نقد فیلم می‌کند یا نسبت به یک پدیده‌ای اظهارنظر می‌کنند یا چیزی را می‌خواهند و در تعریف و تمجید آن صحبت می‌کنند، ناخودآگاه تحت‌تاثیر شیوه اندیشه و تیزبینی‌های فرهنگی و نظری شهید آوینی قرار دارند. خصوصیت شهید آوینی این است که دنیای پیرامونش را با دقت مورد توجه قرار داده، اصطلاحا می‌گوییم که او «زمان‌آگاه» است. او تحت ظلمت‌زدگی دوران معاصر قرار نگرفته و مشهورات زمانه او را فریب نداده، بنابراین با جرأت و شهامت درباره همه‌چیز تحقیق و اظهارنظر می‌کند. به‌طور خاص مثلا در اواخر دهه60 -که مدل‌های توسعه غربی برای بسیاری از روشنفکران ما یا حتی سیاستمداران ما به صورت یک اصل بدون چون و چرا درآمده بود و با یک شتاب غیرعقلانی به سمت مدل‌های توسعه غربی حرکت می‌کردیم- آوینی با شهامت فوق‌العاده‌ای درباره «چیستی این مدل از زیست» و «چیستی توسعه و پیشرفت» و نیز «افقی که اگر این نوع از اندیشه را انتخاب کنیم، فراروی ماست»، سخن می‌گوید. کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» بسیار شجاعانه است. الان نباید این کتاب را ارزیابی کرد؛ اکنون هم این کتاب، کتاب فوق‌العاده‌ای است ولی زمانی که در نشریاتی ازجمله سوره نوشته و منتشر شده، در دوران خودش این‌گونه مقالات و تحلیل‌ها بسیار شجاعانه و موشکافانه است. وجه دیگری از شهید آوینی که بسیار برای ما اهمیت دارد و در انقلاب برجسته است، نقش‌آفرینی او در عرصه هنر و رسانه است، چه در «عرصه نظری هنر و رسانه» و چه در «عرصه عملی هنر و رسانه». می‌شود گفت یکی از موثرترین نظریه‌پردازان و منتقدان حوزه هنر و رسانه در دوران پس از انقلاب [آوینی است] و درواقع گفتارهای او در بنا کردن یک هنر متناسب با انقلاب اسلامی و رفتن به سمت یک هنر-رسانه متناسب و تراز انقلاب اسلامی، در نوع خودش بی‌نظیر است. کارهایی که خود او خلق کرده در نوع خودش مثال‌زدنی است؛ چه از مستندهایی که اوایل انقلاب تولید کرده مثل «خان‌گزیده‌ها» و چه اثر مشهور «روایت فتح»، به‌طور خاص نریشن‌های روایت فتح که در کتاب «گنجینه آسمانی» منتشر شده، هیچ‌کدام تکرار نشده است. گرچه خیلی‌ها تلاش کردند از آن مدل الهام بگیرند و کارهایی کنند و آن کارها هم کارهای موفقی بوده ولی کاری که آوینی کرد، کاری است تاسیسی؛ تاسیس یک ادبیات جدید در فهم و نقد هنر. آوینی یک مکتب در فهم و نقد اثر هنری با آثار خودش برای ما خلق کرده است.

آقای دکتر، در نگاه به شهید آوینی، با چند آوینی مواجهیم. یک آوینی ژورنالیست و مقاله‌نویس، یک آوینی هنرمند که در حوزه رسانه و هنر برای گفتن حرف دارد. یک شهید آوینی هم به‌عنوان یک متفکر شناخته می‌شود. حتی آقا هم ایشان را «سید شهیدان اهل قلم» می‌دانند(و مثلا نه سیدشهیدان اهل دوربین) و گویی توجه‌شان بیشتر به تفکر آوینی است. جوهره اصلی آوینی چیست که این وجوه مختلف ایشان از آن نشأت گرفته است؟

نکته این است که آوینی متفاوت از هم‌دوره‌ای‌های خودش به پیرامون خودش نگاه می‌کند و همچنین خودش را هم در یک قلمروی خاص هم محدود نمی‌کند. او به حوزه‌ها و قلمروهای مختلف سرک می‌کشد و راجع به آنچه احساس می‌کند با انقلاب اسلامی نسبت پیدا کرده، نظر می‌دهد، چه در تایید آن و چه در ردش. صرفا حکم هم صادر نمی‌کند. بعضی افراد وقتی می‌خواهند درباره یک مقوله نظر بدهند، صرفا راجع به آن حکم می‌دهند و این ژورنالیسم است، بیشتر یک حرکت ژورنالیستی و سطحی است و عمق پیدا نمی‌کند. ولی وقتی می‌گوییم آثار آوینی حکمی و مبتنی‌بر حکمت است یا ناشی از یک بصیرت عمیق است، [مقصود] این است که خواننده را متفکرانه نسبت به مسائل آگاه می‌کند و او را به تفکر وامی‌دارد و صرفا حکم و فتوا درباره مقولات صادر نمی‌کند. این یک شجاعتی لازم دارد و هرکسی این امکان و شجاعت را ندارد که جلوی مشهورات زمانه و باندهای ژورنالیستی و آکادمیک قرار بگیرد و آنچه را فکر می‌کند که درست است بنویسد و منتشر کند. این که آوینی را بعد از 24 سال ماندگار کرده و اینقدر باشکوه درباره او سخن می‌گوییم، این است که گرچه فرزند زمانه خودش بود ولی چون حرف‌هایش برآمده از یک آگاهی عمیق و حکمت دینی بود، می‌شود گفت که برای افق‌های جلوتر از خودش سخن گفته و ما هنوز بر مبنای این افق [با او] همراهی می‌کنیم و احساس همدلی با اشارات او در حوزه‌های مختلف داریم؛ از سیاست تا هنر. یک خصوصیت ارزشمند دیگر آوینی که ما به آن نیاز داریم و مورد اشاره رهبر معظم انقلاب هم بوده، این است که آوینی یک «نیروی واکنش‌ سریع فکری» است. یعنی آوینی بلافاصله نسبت به آثار هنری یا مقالات یا کتاب‌های منتشره، از زاویه انقلاب اسلامی، واکنش فکری و رسانه‌ای نشان می‌دهد و از کنار هیچ مقوله‌ای با آرامش‌خاطر و با تغافل عبور نمی‌کند. برای ما ارزشمند است که بدانیم در دهه 60 و اوایل دهه 70، چه موضوعات مهمی در نسبت با انقلاب اسلامی مطرح بوده است. ما باید این چارچوب‌ها را برای دوران پس از شهادت آوینی الگوسازی کنیم، یعنی از آن ادبیات و چارچوب‌ها و «مکانیسم واکنش فکری» الگو بگیریم برای واکنش نسبت به پدیده‌ها و رخدادهای پس از شهادت آوینی. بعضی جوان‌ترها از من می‌پرسند که ما چطور زبان بگیریم یعنی چطور به زبان بیاییم و بیان‌مان را برای دفاع از انقلاب تقویت کنیم. یکی از مهم‌ترین راه‌ها موانست با قلم شهید آوینی است. در قلم شهید آوینی قدرتی هست و خصوصیاتی دارد که کسی که با این قلم مانوس می‌شود و آثار او را چندباره و با دقت مطالعه می‌کند، آرام آرام روح حلول کرده در آن قلم بر خواننده و مخاطب اثر می‌گذارد و او هم به زبان می‌آید و [به این ترتیب] زبان خواننده را تقویت می‌کند. زبان اعم از فضای فکری و ساختارهای اندیشه‌ای مخاطب هست و این چیزی است که تا کسی مانوس نشود، ممکن است درست ادراک نکند که دارم به چه نقطه‌ای اشاره می‌کنم اما سریع‌ترین و مطمئن‌ترین راه - برای اینکه ما هم تا اندازه‌ای بتوانیم راه آوینی را بپیماییم- این است که با سید شهیدان اهل قلم مانوس شویم.

در دوره معاصر در چندین شاخه مختلف درگیری داریم. اقتصاد، پیش از آن امر اجتماعی، پیش‌تر از آن امر فرهنگی – که بیشتر در حوزه فیلم و سینما نمود پیدا کرد- و با سیاست هم که همیشه درگیریم. گویی شهید آوینی امر فرهنگی را عمده می‌گیرد و سایر حوزه‌ها را در آن جا می‌دهد. طبق مباحث شهید آوینی اگر بخواهیم سوءگیری نظری و عملی داشته باشیم، آیا باید مباحث فرهنگی را عمده بگیریم؟

نسبت تمدن با فرهنگ و تفکر، نسبت جسم است با روح و ظاهر است با باطن. بنابراین ما بدون فرهنگ و تفکر هیچ‌چیز نداریم. اینکه در برخی شاخه‌های تمدنی مثل اقتصاد و سیاست و شهرسازی و محصولات هنری دچار لکنت می‌شویم به‌خاطر آن است که در ساحت فرهنگ و تفکر اختلال وجود دارد و آن ساحت دچار نوعی بیگانگی و کسالت شده است. از نظر آوینی تمدن و شئون تمدنی به تمامه درختی است که در مزرعه فرهنگ بذرش کاشته می‌شود و در اثر استعدادی که آن زمین دارد، این درخت بارور می‌شود و میوه می‌دهد. هر بذری در هر زمینی به بار نمی‌نشیند و این را آوینی خیلی خوب توضیح می‌دهد. فرهنگ و تفکر یک چشمه است که شئون تمدنی را اشراب و سیراب می‌کند و به آن جان می‌دهد. ما بدون فرهنگ هیچ‌ چیز نیستیم و بدون تقویت و قوام فرهنگ، هیچ‌کدام از شئون‌مان را نمی‌توانیم سامان بدهیم. نه اقتصادمان سامان پیدا می‌کند، نه محصولات هنری سامان‌یافته داریم و نه سیاست‌مان در داخل و خارج سامان دارد. هیچ‌کدام نیست. امر سیاسی محصول درک فرهنگی است، رفتار سیاسی محصول درک فرهنگی است. همه اینها دستورشان را از مغز می‌گیرند و مغز، فرهنگ است. این را باید درک کرد. می‌خواهم تکرار بکنم که انقلاب اسلامی – به‌خصوص- یک پدیده فرهنگی است، انقلاب اسلامی یک درک است، یک هویت و نسبت تاریخی است با دنیایی که ما را احاطه کرده است. کسی که این نسبت تاریخی و این درک و هویت را دریافت نمی‌کند نمی‌تواند مدیر متناسب با انقلاب اسلامی باشد. مدیری خواهد شد که انقلاب اسلامی را مسخ خواهد کرد، تبدیلش خواهد کرد به آن چیزی که امروز در بعضی حوزه‌ها شاهدیم؛ [یعنی] حاکمیت عقلانیت تکنوکرات و بوروکراتیک و نه [حاکمیت] یک هویت معنوی و دینی، که درصدر انقلاب همه به صرافت طبع خواستار آن بودند. بنابراین معتقدم یک نیروی انقلابی باید بیش از همه و پیش از هرچیز به یک درک هویتی از دین و انقلاب اسلامی و ایمان روشن‌بینانه برسد و بعد، از آن زاویه به دنیا نگاه بکند، [همان] کاری که شهید آوینی کرد. شهید آوینی همه پدیده‌هایی که با آنها مواجه می‌شد را از «آن نقطه» تماشا و وصف می‌کرد. شما می‌بینید دنیایی که او می‌خواهد و به تصویر می‌کشد، دنیایی است که با انقلاب اسلامی تناسب دارد. او می‌گوید من این نگاه را در اثر تحول باطنی که امام در من به وجود آورد به دست آوردم. امام را منشأ تحول باطنی می‌داند چون آوینی یک روشنفکر توبه کرده و تواب است. او می‌گوید پس از انقلاب من با پدیده‌ای آشنا شدم که پیش‌تر با آن بیگانه بودم و این باعث شد که تمام گذشته خودم را دور بریزم و آن پدیده که من را متحول کرد، امام بود. منشأ تحول باطنی من امام بود و وقتی تحول پیدا می‌کند، با سنت دینی و معنوی عرفانی و هویت تاریخی اسلامی که مدنظر امام هست، آشنا می‌شود. حال دیگر دنیایی را که به تصویر می‌کشد از این زاویه به تصویر می‌کشد و چیزی را هم که نقد می‌کند از این زاویه نقد می‌کند؛ فیلمی که می‌سازد را هم از این زاویه می‌سازد. روایت فتح را هم که می‌بینیم یک شاعرانگی متناسب با تمدن اسلامی در آن هست، انگار جنگ و خط مقدم نیست و این عجیب است. انگار یک جامعه آرمانی را تصویر می‌کند که در روابط میان‌فردی‌اش، در اقتصادش اسلامی است، در تعلیم و تربیت و فرهنگ عمومی‌اش اسلامی است. روایت فتح به نظر من روایت جنگ نیست بلکه روایت افق‌های تمدنی است.

یک ویژگی دیگر آوینی هم این است که شخصیت صلب و ثابتی نداشته و در زندگی‌اش حرکت و تغییر داشته و اخیرا هم بیشتر به این حرکت پرداخته شده تا جایی که به تذبذب تعبیر می‌شود. این چه نوع تغییری است؟

تغییر عادی و عدم‌تغییر غیرعادی است. اینکه یک انسانی تحول و تکامل و رشد دارد، عادی است و اینکه کسی ثابت بماند و رشد و تغییر در او نباشد، غیرعادی است. گاهی غرض از این حرف آن است که در اندیشه‌اش دچار اختلال هست و مثل پرنده‌‌ای هر لحظه روی درختی می‌نشیند و گاهی به این درخت و گاهی به آن درخت نوک می‌زند. نگاه اول در مورد آوینی صادق است اما نگاه دوم قطعا نیست چون آوینی واجد یک «نگاه منظومه‌ای» است چون اجزای فکر آوینی با هم ارتباط ارگانیک و منظم دارند و منظومه‌اند. برخلاف برخی که مدعی تفکرند اما منظومه ندارند و چارچوب نظری و مبانی‌شان دچار اختلال هست. نکته‌ای که راجع به آوینی باید تکرار کرد و مبنای قرآنی دارد، این است که آوینی غرب را به‌عنوان «طاغوت دوران ما» به خوبی شناخت و بعد به آن کافر شد و به انقلاب ایمان آورد. یعنی اول کفر به طاغوت و غرب سکولار و کفر به نیهیلیسم پیدا کرد. کفر به انسان غریزه‌محور جاه‌طلب پیدا کرد و سپس به حضرت امام به‌عنوان نماد جبهه حق و انسان کامل دوران خودش ایمان آورد. بنابراین او دیگر غرب‌زده و ظلمت‌زده نیست و عقلانیت غربی نمی‌تواند او را وسوسه کند. این ویژگی را خیلی‌ها ندارند. ایمان به انقلاب کافی نیست و حتما باید با کفر به طاغوت همراه باشد تا بشود متمسک به عروه‌الوثقی شد. خیلی‌ها بودند که ایمان به انقلاب داشتند اما کفر به طاغوت نداشتند، خیلی‌ها هم بعدا وسوسه شدند و می‌خواستند بین حق و طاغوت، جمع بکنند. همه دیده‌ایم حتی در لباس روحانیت بودند و هستند، حتی مدعی انقلابی‌گری بودند و هستند، حتی بعضی‌هایشان از همراهان امام بودند. احساس می‌کنند که می‌توانند جمع بکنند. حتی بین حق و باطل می‌خواهند جمع بکنند. کسانی بودند که بین عقلانیت تکنوکرات و سکولار و دین می‌خواهند جمع بکنند و حتی می‌خواهند میانه حق و باطل را بگیرند –حالا به هر دلیلی- و مبنایش این است که کفر به طاغوت نداشتند. ویژگی شهید آوینی کفر به طاغوت است. سر آوینی نمی‌شود کلاه گذاشت. او نیهیلیسم و هنر نیهیلیستی و اقتصاد سرمایه‌داری کنازانه و بانک و انسان‌شناسی مدرن را می‌فهمد. اینها را درک کرده است. می‌گوید از یک راه طی شده با ما سخن می‌گوید. برای من و خیلی‌های دیگر جذاب است که آوینی خیلی از پرسش‌های من و امثال من را داشته و راه را رفته و برای این پرسش‌ها پاسخ پیدا کرده است. خیلی از متفکران این راه را نرفتند یا پاسخی و گزارش از پاسخ‌ها ندادند ولی آوینی هم این راه را رفته و هم این گزارش را برای ما تدارک دیده و آوینی از این جهت هم منحصربه‌فرد است و کسی را که با او سیر می‌کند و همراه می‌شود، رشد می‌دهد.

نویسنده: محسن راحمی

 

 

 

 

 

 

 

  

ارسال نظر