Gerardo Dottori نوامبر 1884 - 13 ژوئن 1977) نقاش ایتالیایی Futurist بود. او در سال 1929 مانیفست آفرودایی آئورژینس را امضا کرد. وی بیشتر عمر خود را با شهر پروژیا همراه کرد، در شان ماه میلادی به عنوان دانشجو در میلان و در سال 1926-39 در رم زندگی می کرد.
خروجی اصلی Dottori نشان دهنده مناظر و چشم اندازهای اومبریا بود که عمدتا از ارتفاع زیاد دیده می شد. از جمله معروف ترین آنها Spring and Fire Umbrian در شهر، هر دو از اوایل 1920s.
کارل در فیلادلفیا، پنسیلوانیا متولد شد و در سالهای 1900 تا 1907 در آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا مشغول به تحصیل شد. در سال 1907، او به فرانسه سفر کرد تا جایی که تا سال 1910 باقی ماند. در فرانسه، او به شدت از آثار سزان و ماتیس، و دوستان نزدیکش با جان مارین و ادوارد استیچن، ستایش کرد. او در سالن سالن 1908 شش منظره را نمایش داد.
در مارس 1910، کار او در نمایشگاه "جوانان آمریکایی نقاشان" در گالری سلطنتی نیوجرسی، 291 برگزار شد. 291. Stieglitz اولین نمایش یک مرد خود را در 291 در ژانویه 1912 به کارل داد.
هیلما آف کلینت (به انگلیسی: Hilma af Klint) (زاده ۲۶ اکتبر ۱۸۶۲ - درگذشته ۲۱ اکتبر ۱۹۴۴) یکی از نقاشان معروف سوئدی و پیشگام هنر آبستراک میباشد. او پیشروی رادیکال هنری است که خود را از حصار واقعیتهای ملموس و عینی خارج میسازد و از رنگ و فرمهای تمثیلی و غیر طبیعی برای بیان مفاهیم خود بهره میگیرد. در سال ۱۹۰۶ او به تکامل شکلها و تصویرهای آبستراک پرداخت.
آثار هنری انتزاعی هیلما فقط به انتزاع رنگ و شکل محدود نیست بلکه تلاش برای شکل دادن به آنچه دیدنی و قابل لمس نیست میباشد. او چندین سال قبل از واسیلی کاندینسکی، پیت موندریان و کازیمیر مالوویچ که هنوز به عنوان پیشگامان هنر آبستراک معرفی میشوند دست به خلق آثار هنری آبستراک زده.
هیلما آف کلینت تحصیلات هنری خود را در بخش هنری دانشگاه تکنیک استکهلم که امروز به دانشگاه هنر نامیده میشود به انجام رساند. او بین سالها ۱۸۸۲ و ۱۸۸۷ شاگرد فرهنگستان هنر بود. بعد از اتمام تحصیلات تا سال ۱۹۰۸ نقاشیهای اواز صورت و یامناظر طبیعی بود.
دیوید گارسن بومبرگ (5 دسامبر 1890 - 19 اوت 1957) یک نقاش انگلیسی بود و یکی از پسران Whitechapel.
بمبرگ یکی از بیدادگران نسل استثنایی هنرمندان بود که در دانشکده هنر اسلید تحت هنری تونکس تحصیل کردند و شامل مارک گترلر، استنلی اسپنسر، C.R.W. نینسون و دورا کارینگتون بمبرگ مجموعه ای از ترکیبات هندسی پیچیده ای را که در سالهای بلافاصله قبل از جنگ جهانی اول ترکیب شده بود، تأثیرات کوبیزم و آینده گرایی را نقاشی کرد.
معمولا با استفاده از تعداد محدودی از رنگ های قابل توجه، تبدیل انسان به اشکال ساده، زاویه ای، و گاهی اوقات نقاشی کامل یک طرح رنگ آمیزی شبکه مشاغل را پوشش می دهد. او از مدرسه هنر اسلید در سال 1913 اخراج شد، با توافق میان معلمان ارشد Tonks، فردریک براون و فیلیپ ویلسون استیر، به دلیل جسارت نقص او از رویکرد معمول از آن زمان.
واسیلی کاندینسکی در ۱۶ دسامبر ۱۸۶۶ در مسکو متولد شد. او در سال ۱۸۹۶ برای تحصیل هنر در مونیخ، مسکو را ترک کرد. وی با خود تأثیراتی از مکتب هنری روسیهٔ آن زمان به همراه آورد که مهمترین آنها عبارتند از شمایلهای مذهبی بومی و رنگهای تند و احساس انگیز مختص هنر محلی روسیه.
علاقهٔ او به فرهنگ عامه وقتی در سال ۱۹۰۸ به همراه گابریله مونتر نقاش به مورنائو-منطقهای در جنوب مونیخ در دامنهٔ رشته کوههای آلپ باواریا-نقل مکان کرد، دوباره اوج گرفت. وی خود را در فرهنگ عامه غوطهور ساخت وعمیقاً تحت تأثیر رنگهای تند، ترکیب بندی سرراست و نقشهای روی شیشه-رسانهای که او و مانتر خود بر ساخته بودند-قرار گرفت. این زوج در شوابینگ در شمال مونیخ ساکن شدند، جایی پر از کافه و لیبرالیسم که برای هنرمندانی که ظاهر و زندگی نا متعارفی دارند، بسیار مناسب بود؛ جایی که عرفان و الهیات موضوع گفتگوهای روزمره را تشکیل میداد. یک فلسفهٔ رمزآلود ک در اوایل قرن بیستم طرفداران زیادی پیدا کرد. عرفان دستیابی به معنویت را از طریق مدیتیشن و تعالیم اسرار آمیز رواج داد.
وی متولد استراسبورگ بود. پسر مادری فرانسوی و پدری آلمانی. در سال ۱۹۰۴ به پاریس رفت؛ جایی که برای اولین بار شعرهایش را به چاپ رساند. از ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۵ در ویمر آلمان تحصیل کرد و در سال ۱۹۰۸ به پاریس بازگشت. وی در سال ۱۹۱۵ در دوران جنگ جهانی اول به سوئیس نقل مکان کرد.
آرپ در سال ۱۹۱۶ یک عضو شناخته شده از جریان دادای زوریخ بود. در سال ۱۹۲۰ با نام هانس آرپ به همراه ماکس ارنست و آلفرد گرونوالد کلنی دادا را راه اندازی کردند. در سال ۱۹۲۵ کارهایش را در اولین نمایشگاه سورئالیست در گالری پیر در پاریس به نمایش گذاشت.
در طول سال ۱۹۲۶ وی دست به تولید مجسمههایی انتزاعی از چوب زد، اما بعد از ۱۹۲۸ به طور فزایندهای به ساخت مجسمه در سه بعد پرداخت. این مجسمهها ساده و به شکل انتزاعی معرف اشکال آلی موجود در طبیعت هستند.
در سال ۱۹۲۶ وقتی نازیها پاریس را تقسیم کردند، به جنوب پاریس یعنی مدن نقل مکان کرد.
در سال ۱۹۳۱ او از جریان سورئالیسم جدا شده و به دنبال خلق آثار انتزاعی پرداخت. وی از حدود ۱۹۳۰ تا زمان مرگش مشغول به نوشتن و چاپ مقاله و اشعارش بود.
جورجیا اوکیف در ۱۵ نوامبر ۱۸۸۷ در مزرعهای واقع در سان پرری ایالت ویسکانسین آمریکا زاده شد. او بین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۶ به تحصیل هنر در انستیتو هنر شیکاگو پرداخت و پس از آن از ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۸ در اتحادیه دانشجویان هنر در نیویورک تحصیل کرد. در اینجا بود که با عکاسی به نام آلفرد استیگلیتز آشنا شد و در ۱۹۲۴ با او ازدواج کرد.
اوکیف در ۱۹۱۵ یکی از پیشگامان نقاشی آبستره در آمریکا بود و از کارهایش در این سبک میتوان به تابلوی «موسیقی سبز و آبی» در ۱۹۱۹ اشاره کرد. با این وجود اوکیف بعدتر رو به سبکی فیگوراتیوتر آورد و شروع به کشیدن گلها یا سوژههایی با موضوعات معماری نمود که اغلب نیز حالتی سورئال داشتند. نکته ای که در دید عامه به نقاشی های اوکیف نسبت داده میشود اینست که اکثریت نقاشی های او شباهتی بسیار با آلت تناسلی زنانه دارند و از آن در بسیاری از نقاشی های او و سوژه هایش الهام گرفته شده است.
تئو وان دوسبرگ (زاده ۳۰ آگوست ۱۸۸۳ - درگذشته ۷ مارس ۱۹۳۱) هنرمند هلندی بود. او را به عنوان پدید آورنده و رهبر جنبش هنری د استیل می شناسند.
دوسبرگ به خلق آثاری در زمینههای نقاشی، مجسمه سازی و معماری پرداخت. نقاشیهای او ابتدا تحت تأثیر نظرات واسیلی کاندینسکی قرار داشت. او در سال ۱۹۲۰ بیانیهای در نشریه د استیل انتشار داد و ایده جدیدی را در زمینه هنر ارئه کرد که المنتارسیم نامید.
Gerardo Dottori نوامبر 1884 - 13 ژوئن 1977) نقاش ایتالیایی Futurist بود. او در سال 1929 مانیفست آفرودایی آئورژینس را امضا کرد. وی بیشتر عمر خود را با شهر پروژیا همراه کرد، در شان ماه میلادی به عنوان دانشجو در میلان و در سال 1926-39 در رم زندگی می کرد ...
خروجی اصلی Dottori نشان دهنده مناظر و چشم اندازهای اومبریا بود که عمدتا از ارتفاع زیاد دیده می شد. از جمله معروف ترین آنها Spring and Fire Umbrian در شهر، هر دو از اوایل 1920s.
فرانسیس Picabia (فرانسوی: [fʁɑsis pikabja]؛ فرانسیس ماری مارتینز د پیکبیا، زاده 22 ژانویه 1879 - 30 نوامبر 1953) نقاش آوانگارد، شاعر و تایپوگرافی فرانسوی بود. پس از تجربه با امپرسیونیسم و Pointillism، Picabia با کوبیسم مرتبط شد. ترکیبات چارچوب بسیار انتزاعی او رنگی و متنوع بود. او یکی از اعضای اولیه جنبش داادا در ایالات متحده و فرانسه بود. او بعدا به طور خلاصه با سورئالیسم ارتباط برقرار کرد، اما به زودی خودش را در استودیوی هنری باز خواهد گشت.
یانوس ماتیس تودچ
نام او به عنوان هانس یا یوهانس در آلمان و یون در رومانیایی ارائه شده است؛ 13 اوت 1884-17 مارس 1960) نقاش، مجسمه ساز، نقاش هنری، منتقد هنری و شاعر مجارستانی و رومانی بود. او بهترین نقاشی های سلی بنبولم (Soulflowers) شناخته شده بود و نقش مهمی در توسعه هنر مدرن و گرایش های آوانگارد در داخل رومانی بود (جایی که بخش بزرگی از زندگی اش را سپری کرد). او پدربزرگ هنرمند والتیمار ماتیس تودچ بود.