به مناسبت روز جهانی عکاسی

به مناسبت روز جهانی عکاسی
معرفی کتاب عکس خرمشهر
شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۳
کد خبر :  ۱۹۰۴۸

 

در منتهی‌الیه جنوب غرب ایران، جایی که دو رودخانۀ بزرگ کارون و اروند به هم می‌پیوندند، خرمشهر قرار گرفته است؛ شهری که تا قرن چهارم هجری با نام «بیان» شناخته می‌شد. از قرن چهارم هجری تا دوازدهم این شهر نام‌های دیگری از جمله بارما، مهمان‌راه و محرزه به خود گرفت و سرانجام از قرن دوازدهم هجری به بعد محمره شد.

محمره به دلیل قرار گرفتن در کنار دو رودخانۀ بزرگ و مهم اروند و کارون از نظر سیاسی و اقتصادی برای ایران اهمیت بسیار داشت. این اهمیت از 1216 هجری شمسی دوچندان شد. در این سال، محمدشاه قاجار محمره را بندر آزاد اعلام کرد. این اقدام از رونق اقتصادی بصره که با فاصلۀ کمی از این بندر قرار گرفته است به شدت کاست. والی بغداد ناخرسند از اقدام محمدشاه به انگلیسی‌ها تظلم برد. بخت با والی بغداد یار بود، زیرا انگلیس که قصد داشت با تصرف هرات جای پایی در کنار روسیة رقیب برای خود دست‌و‌پا کند با لشکرکشی محمدشاه به هرات و محاصرۀ این شهر ایرانی در تنگنا قرار گرفته بود. این‌چنین والی بغداد با کمک ناوگان دریایی انگلیس در خلیج فارس محمره را به توپ بست. بهانۀ او برای این اقدام تجاوزکارانه سرکوب قبایل یاغی مرزنشین بود. با شروع گلوله باران، حاکم محمره از شهر گریخت و متجاوزان با ورود به شهر و بعد از سه روز کشتار و غارت، زنان و کودکان را به اسارت بردند.

اما ماجرا به این جا ختم نشد. سلطان محمد دوم، سلطان عثمانی که اختیار عزل و نصب والی بغداد را داشت، به والی بغداد پیغام داد: «محمره جزو ایالات فارس است و نباید پس از تنبیه قبیلۀ یاغی، قشون به محمره حمله می‌کرد. فوراً محمره را بازگردانید... .» اما پس از 4 سال رفت و آمد با این‌که امیرکبیر، نمایندۀ ایران، در مذاکرات فیمابین نامۀ سلطان عثمانی را به عنوان مدرک حاکمیت ایران بر محمره ارائه کرد با فشار روسیه و انگلیس ناچار شد از حق حاکمیت ایران بر استان سلیمانیة عراق چشم بپوشد تا محمره همچنان جزو ایران بماند. اما ناآرامی‌های هرات ادامه یافت و در سال 1234 شمسی ناصرالدین‌شاه در اقدامی مشابه برای حفظ حاکمیت ایران بر هرات به آن‌جا لشکر کشید، اما انگلیس برای تحت فشار گذاشتن او بلافاصله وارد خارک، بوشهر و محمره شد. فرماندة قشون محافظ محمره گریخت و شهر را سالم همراه با 18 عراده توپ در اختیار انگلیسی‌ها گذاشت. یک بار دیگر کار به میانجی‌گری قدرت‌ها کشید و این بار در معاهده‌های پاریس ناصرالدین‌شاه از افغانستان و هرات گذشت تا محمره را یک بار دیگر برای ایران حفظ کند. هر‌چند محمره مهم بود، اما با کشف نفت در جنوب ایران در سال 1908 اهمیتی دوچندان یافت. این شهر کوچک مرزی اگرچه نفت‌خیز نبود، به دلیل موقعیت ویژه‌اش در کنار اروند، از نظر ژئوپولیتیکی نقش فوق‌العاده مهمی یافت.

در سال 1314 شمسی و در دورۀ رضاخان، هیئت وزیران ایران نام محمره را به «خرمشهر» تغییر داد. 6 سال پس از تغییر نام محمره، جنگ جهانی دوم آغاز شد. انگلیسی‌ها که یک طرف جنگ بودند به خود اجازه دادند برای سرعت دادن به حرکت نظامیا‌ن‌شان در طول جنگ خرمشهر را تصرف کنند. آنان به این منظور 6 اسکله در ساحل خرمشهر ساختند و تا آخر جنگ؛ یعنی سال 1324 هجری شمسی آن‌جا ماندند. خرمشهر چنین پیشینه‌ای دارد؛ سه بار اشغال که بهای آزادی‌اش از دست رفتن بخش وسیعی از سرزمین ایران در افغانستان و سلیمانیه و هرات بود.

از اواسط دهۀ 40 میلادی، رفته‌رفته ستارۀ اقبال انگلیس در خاورمیانه افول کرد و استعمارگر پیر جایش را به ابرقدرت تازه نفسی به نام آمریکا داد و از آن پس بازیگران قدرت جهانی آمریکا و شوروی شدند. در آن آخرین سال‌های یکه‌تازی انگلیس در خاورمیانه این امپراتوری در رقابت با شوروی سعی بسیاری کرد تا قدرت ایران را با بسیج کشورهای عرب منطقه علیه آن مهار کند؛ تجربه‌ای که 30 سال قبل علیه امپراتوری عثمانی نتیجۀ مثبت داده بود. طرح انگلیس در این زمینه ایجاد اختلاف میان ایران و همسایگان عربش با شعار اختلاف عرب و عجم و نیز زمزمۀ عربی بودن خلیج فارس و جزایر ایرانی تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی بود، اما توطئۀ آنان در مورد خرمشهر کمی متفاوت بود. معمولا در حالتی که مرزِ میانِ دو کشور رودخانه باشد خط مرزی خط‌القعر رودخانۀ حائل است، اما انگلیسی‌ها این خط را ساحل سمت ایران ثبت کردند. به این ترتیب، خرمشهر شهری مرزی شد که سهمی از کشتیرانی در رودخانۀ اروند نداشت؛ این مرزبندی تا سال 1975 دوام داشت. در این سال، شاه ایران و صدام حسین، معاون رئیس جمهور عراق، توافق کردند خط مرزی ایران و عراق در ساحل خرمشهر به حالت طبیعی؛ یعنی خط‌القعر درآید.

4 سال بعد و در بیست‌ و ‌دوم بهمن سال 1357، انقلاب اسلامی ایران پیروز شد. انقلاب معادلات سیاسی منطقه را به ضرر آمریکا به هم زد و ایران را از دایرة هم‌پیمانان آمریکا در منطقه خارج کرد. طی دو سال بعد، آمریکا انواع روش‌های سرنگونی انقلاب ایران را از تحریم اقتصادی و قطع رابطۀ سیاسی گرفته تا کودتای نظامی تجربه کرد، ولی وقتی در هیچ یک‏ از این اقدام‌ها به نتیجه نرسید از طرح جاه‌طلبانۀ صدام برای حملۀ نظامی به ایران حمایت کرد. واسطۀ ابلاغ این حمایت آشکار ابتدا برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، بود که در مرز اردن با صدام دیدار و موافقت ضمنی کشورش را با اقدام صدام در حمله به ایران اعلام کرد. اما در سال‌های بعد، دونالد رامسفلد فرستادۀ ریگان و ریچارد مورفی وزیر خارجۀ آمریکا عهده‌دار این حمایت آشکار و بی پردۀ آمریکا از صدام شدند.

از زمان دیدار صدام و برژینسکی تا شروع رسمی جنگ دو ماه فاصله بود. خرمشهر از شمال به شهرستان اهواز، از جنوب به اروندرود و جزیرۀ آبادان، از شرق به بندر ماهشهر و از غرب به مرز ایران و عراق محدود است. دشتی شوره‌زار دارد که هیچ ارتفاع مهمی جز کوه میشان در جنوب شرقی با 250 متر ارتفاع در آن نیست. آب زراعتی‌اش را رودهای کارون، اروند و بهمن‌شیر تأمین می‌کنند. شهر در 48 درجه و 11 دقیقۀ طول شرقی و 30 درجه و 27 دقیقۀ عرض شمالی واقع است و ارتفاع آن از سطح دریا هشت متر است. فاصله‌اش تا تهران 1055، تا اهواز 131 و تا آبادان 15 کیلومتر و وسعتش حدود 7 هزار کیلومتر مربع و متوسط بارندگی سالانه‌اش 9405 میلی‌متر است.

روزگاری خرمشهر بندرگاه و گمرکی داشت پر از جنس و کالا و بازار پررونقی که مردم مایحتاج‌شان را از آن می‌خریدند و شطی خاطره‌انگیز؛ سخت خاطره‌انگیز. این شهر زیبا و آرام جنوبی تا قبل از حملۀ ارتش صدام شهرتش را بیش‌تر مدیون بندرگاهش بود که مهم‌ترین بندر ایران و در منتهی‌الیه یکی از دو خط آهن سراسری قرار داشت. خرمشهر در تقسیمات کشوری، شهرستان درجۀ یک محسوب می‌شد. مردمانش اگر بومی نبودند، مهاجرانی بودند که سال‌ها پیش به این شهر آمده، دیگر کم و بیش خرمشهری به حساب می‌آمدند. آنان شغلی داشتند؛ عبا و حصیر می‌بافتند یا کشاورزی و دامداری می‌کردند یا ماهیگیرانی بودند که صید روزانه‌شان را در بازار ماهی‌فروش‌ها می‌فروختند و یا با تجارت روزگار می‌گذراندند. شهر طبیعتی گرم و مرطوب داشت و گرمایش به جان و زبان مردمش هم سرایت کرده بود. رودخانۀ پرآبی داشت که تفرج‌گاه مردم بود. عصرها بزرگ‌ترها خستگی کار روزانه را به دل می‌ریختند و کوچک‌ترها کلافگی گرمای تابستان‌های داغ خرمشهر را با آب‌تنی در آبش فراموش می‌کردند. کوچه‌ها و خیابان‌های شهر برای آنان یادآور خاطرات خوشی بود که از گذشته‌های‌شان داشتند؛ شهری خوش و خرم در دهانة خلیج فارس، خرمشهر. تا این‌که دشمن از راه رسید. شاید دیدن عکس‌های خرمشهرِ سالیان پیش برای کسی که هیچ‌گاه در آن زندگی نکرده است تنها به کار مستند کردن حضور تاریخی این شهر کهن‌پای ایرانی در کرانۀ اروند بیاید، اما برای آنان که در این شهر زندگی کردند و وقتش که رسید تا پای جان برای حفظش جنگیدند، چیز دیگری است؛ تجربه‌ای است که به این راحتی به سخن درنمی‌آید. این دفتر شامل بخشی از عکس‌هایی است که تاریخ خرمشهر را حکایت می‌کند. عکس‌هایی که ناگفته‌های بسیاری در گوشه‌گوشه‌شان منجمد شده است و تنها آنانی که روزگاری با شهر مأنوس بوده‌اند درمی‌یابند.

 

 

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر