بخش چهارم از روش‌های طنزپردازی

طنز و دیگر گونه‌های شوخ‌طبعی (قسمت هشتم)

طنز و دیگر گونه‌های شوخ‌طبعی (قسمت هشتم)
یادداشتی از مجتبی احمدی
جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰ - ۰۷:۳۵
کد خبر :  ۱۵۴۷۵۹

گفتیم که در این مقال برآنیم تا گونه‌های شوخ‌طبعی، یعنی «طنز» و همسایه‌های خنده‌رویش «هزل»، «هجو» و «فکاهه» را بررسی کنیم و از این رهگذر، با در کنار هم قرار دادن تعریف‌ها، ویژگی‌ها، تفاوت‌ها، هدف‌ها و کارکردهای این گونه‌ها، به آنچه از مفهوم «طنز» در نظر داریم، نزدیک شویم. در یادداشت اول، از «طنز» گفتیم، در یادداشت دوم، به «هزل»، «هجو» و «فکاهه» پرداختیم، در یادداشت سوم، از «ویژگی‌های طنز» نوشتیم، در یادداشت چهارم، از «تفاوتِ گونه‌های شوخ‌طبعی» گفتیم، در یادداشت پنجم، طرح و بررسی گذرای برخی از «روش‌های طنزپردازی» را آغاز کردیم، در یادداشت ششم، به برخی از این روش‌ها پرداختیم، در یادداشت هفتم، برخی دیگر از این روش‌ها را مرور کردیم و در این یادداشت، به دو روش دیگر می‌پردازیم.

 

روش‌های طنزپردازی، چهار

مهمل‌گویی

مهمل‌گویی نیز از شگردهایی است که دست‌مایه کار طنزپردازان قرار می‌گیرد. در این شیوه، طنزپرداز با زبان، بیان و شکلی کاملا جدی که در ظاهر عادی و معمولی به نظر می‌رسد مطالبی مهمل و بی‌معنی را ارائه می‌دهد. در «فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز» چنین تعریفی درباره «مهمل‌گویی» آمده است: «نوعی شعر طنز که واژگان و ترکیبات ساختگی و بی‌معنا دارد، شیوۀ هم‌نشینی واژگان براساس ارزش صوتی و تأثیر شنیداری آن‌هاست.» (اصلانی، 1387: 133)

همچنین از «همان‌گویی» نیز به‌عنوان نوعی شعر مهمل یاد شده است: «همان‌گویی، نوعی شعر مهمل است که با بیان مطالب بدیهی و بی‌اهمیت فضای طنز را می‌آفریند. همان‌گویی در معنی واژگانی تکرار بی‌فایده و غیرضروری یک مطلب در شیوه‌های گوناگون است.» (همان، 257)

برای مثال، در شعر «املت دسته‌دار» از ناصر فیض، بعضی از ابیات می‌تواند نمونه‌ای از این موضوع است که در خدمت کلیّت شعر قرار گرفته‌اند:

«آش زالو، خورشت پشمالو

سوپ انواع مار موجود است...

کره از عاج فیل و دوغ از قیر

املت دسته‌دار موجود است»

 

تحقیر

«کوچک کردن، یکی از عمده‌ترین تکنیک‌های طنزنویسی است. بدین معنی که نویسنده شخصی را که می‌خواهد مورد انتقاد قرار دهد، از تمام ظواهر فریبنده عاری می‌سازد و او را از هر لحاظ کوچک می‌کند. این کار می‌تواند به صورت‌های مختلف صورت گیرد و می‌تواند از لحاظ جسمی و یا از لحاظ معنوی و یا به شیوه‌های دیگری باشد...

متدی که با این شیوه رابطه نزدیک دارد، یادآور این مطلب است که اغلب مقام و منزلت و یا مال منال بعضی از اشخاص را چنان فریفته می‌سازد که فراموش می‌کنند آن‌ها نیز چون دیگران هستند. طنزنویس اکثرا می‌خواهد با پایین آوردن این‌گونه اشخاص پرمدعا به پایه دیگران آن‌ها را متنبه سازد. حافظ می‌گوید:

یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان

کاین‌همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند

... بدین ترتیب می‌بینیم که طنزنویس شخص مورد انتقاد خود را عریان و باطن او را برملا می‌کند...» (جوادی، 1384: 17،18،19).

البته ذکر این نکته ضروری است که در تعریف بالا، اگر یک «شخص» به صورت مشخص مورد انتقاد قرار گیرد و در اثر شوخ‌طبعانه، تحقیر شود، با توجه به محدود شدن انتقاد به یک شخص، خاصه اگر با غرض شخصی باشد، درست‌تر آن است که اثر زیرمجموعه «هجو» قرار گیرد. در طنز، شخص نوعی و به عبارت دقیق‌تر، یک گروه یا جماعت را مورد انتقاد و تحقیر قرار می‌دهیم؛ چنان‌که حافظ در بیت‌های طنزآمیز زیر، به گروه ریاکاران تاخته است:

«واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند»

یا

«باده با محتسب شهر ننوشی زنهار

بخورد باده‌ات و سنگ به جام اندازد».

 

ادامه دارد

منابع:

- اصلانی، محمدرضا، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز، انتشارات کاروان، چاپ دوم، تهران، 1387.

- جوادی، حسن، تاریخ طنز در ادبیات فارسی، انتشارات کاروان، چاپ اول، تهران، 1384.

 

ارسال نظر