شعرخوانی شاعران کارگاه شعر آهنگ دیگر به مناسبت ولادت پیامبر اعظم (ص)

شعرخوانی شاعران کارگاه شعر آهنگ دیگر به مناسبت ولادت پیامبر اعظم (ص)
محفل ادبی پیامبر اعظم (ص) شب گذشته با حضور جمعی از شاعران آیینی در حوزه هنری استان بوشهر برگزار شد.
چهارشنبه ۰۵ آبان ۱۴۰۰ - ۱۴:۴۴
کد خبر :  ۱۵۳۲۹۹

شب‌شعر پیامبر اعظم (ص) با نگاهی به جایگاه پیامبر رحمت و مهربانی (ص)، حضرت محمد مصطفی (ص) در شعر شاعران به مناسبت ولادت پیامبر اکرم با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی برگزار شد.

در این برنامه شاعرانی چون غلامرضا ابراهیمی(یک غزل ) ، سید محمدعلی حسینی (یک غزل)، بهراد باغبانی نیک (یک شعر سپید)، مسعود عرب زاده (سه سپید کوتاه) فاطمه میرزایی (دو غزل)، فرشید ابراهیمی (پنج رباعی)، حنانه برنا (یک غزل)، دانیال ایزدی (یک غزل)، سبحان زنگی (یک سپید)، زینب وطن‌خواه (یک غزل)، محمدابراهیمی (شعر گویشی)، خداداد علامی (یک غزل)، محمدامینی (یک غزل) سروده‌های خود را به پیشگاه رسول خدا (ص)، حضرت محمد (ص)، تقدیم کردند که بخش‌هایی از آن را می‌توانید در ادامه بخوانید.

غلامرضا ابراهیمی

باد آمد کشان کشان صحرا

تا شبی را در حرا  ، برسد

تا به زلف تو اقتدا بکند

تا به بوی تو ناکجا برسد

 

کوه در رقص و باد در هوهو

دشت این‌سو  و رود در آن‌سو

ماه در هروله که تا امشب

سعی بین تو و خدا برسد

 

مسعود عرب زاده

 ( ۱)

در "مکه" باشی یا "مدینه"

در "جدّه" باشی یا "تانزانیا"

در "بوشهر" باشی یا "نیویورک"

فرقی نمی‌کند

.

.

.

نام تو شهد گلی است

که هر روز زنبورها

به کندوی کلمه می‌آورند...

 

(2)

پی‌جور واژه‌ای هستم

که ترجمان نامت باشد

.

.

‌.

فرهنگ دهخدا

از طاق/چه می‌افتد

 

 

سید محمد علی حسینی

 

در آسمان مکه امشب نور پیداست

 نوری که روشن کرد کوه طور پیداست

 

نوری که خیره کرده چشم ماه و خورشید

حتی برای مردمان کور پیداست

 

فاطمه میرزائی

ای نامت از تکلم باران زلال تر

ابرویت از هلال قمر هم  هلال تر

 

شعرم حرام باشد اگر این تملق است

اما نگفته ام غزل از این حلال تر

 

حنانه برنا

 

شب چیره شد به قامت انسان و باورش

وا کرد چشم و ساخت ستونی برابرش

 

با خشت و سنگ و چوب، خدا ساختند و بعد

رفتند رو به سوی تباهی به کیفرش

 

بهراد باغبانی نیک

و اخلاق ِانسان عوض شده بود...

عصری تاریک

زمین  تاریک

زمان  تاریک

کران تا کران... تاریک!

و انسان

به دور سیاهی می‌چرخید

و سیاهی به دور سیاهی می‌چرخید

 

و هیچ رشته نوری

آسمان را تعریف نمی‌کرد!

 

سبحان زنگی

در خیل بی امان  بی خلیل ها

و تبانی ی تبرها در خنده های مضحک 'بنات الله'

در عهد هم خوابگی ی شب و شراب

 

زینب وطن خواه

بنام او که نامش بی قرین است

کریم است و رحیم و امین است

 

تبارش می‌رسد تا شهر باران

دلش سرچشمه ی نور یقین است

 

دانیال ایزدی

خورشیدِ عشق سرزده تا سرورى کند

از آسمان، زمین و زمان دلبرى کند

تابیده بر جوانه ىِ پیچک،که با غرور

بالا رود، ستاره شود، برترى کند

 

فرشید ابراهیمی

بی‌نام تو هرگز که ثباتی باشد

جز راه تو حاشا.. که نجاتی باشد

جاری نشود عطر خدا بر لب‌ها

جز آنکه سلام و صلواتی باشد

 

محمد امینی

از وجودت ماه عالم تاب اینجا روشن است

از زمین تا آسمان هم جام فردا روشن است

می رباید از تو این دل ذره ای شمع وجود

تا بتابد بر گل و بر دشت و صحرا روشن است

 

خداداد غلامی

نور شد از آسمان بر ما پدید

روشنی ها پهنه ی دنیا کشید

 

آن شعاعش رفت تا در هر کران

جای تاری داد بر دلها سپید

 

زیر چترش جمع شد از هر طرف

رو بسوی نو جهانی خوش نوید

 

ارسال نظر