*گردآوری و تألیف: حسین فداییحسین
بخش چهارم
◄ شخصیت و کشمکش(3)
پیشتر در مبحث شخصیت، پس از طرح الگوهایی برای خلق شخصیت، درخصوص فعل یا کنش صحبت کردیم، همچنین به موضوع شخصیتی که روی صحنه نیست اشاره کردیم و بعد درمورد صحبتهای خاص شخصیتها گفتیم و به این سئوال پاسخ دادیم که «آیا هر شخصیتی چیزی میخواهد؟» در پایان نیز به تنش مخالف و متضاد درخصوص نیازهای شخصیت پرداختیم و اکنون ادامهی بحث شخصیت را با تمرکز بر تضاد و کشمکش شخصیتها پی میگیریم.
تضاد و کشمکش
حالا که شما شخصیتی دارید که میل به انجام کاری دارد و از نظر شخصیتپردازی کامل شده است، زمان آن رسیده که در او ایجاد کشمکش کنید. کشمکش زمانی است که خواستههای شخصیتهای شما باهم در تضاد باشند. من توپ میخواهم، شما هم همان توپ را میخواهید، و هیچکدام از ما، از خواستهاش کوتاه نمیآید. اما اگر ما هیچکداممان به خواستهمان نرسیم، اتفاق خیلی بدی بین ما میافتد.
این جمله که «اتفاق بدی بین ما میافتد» به این معنی است که چیزی در خطر نابودی است، یا خیلی ساده، نابودکننده است. اگر من آن توپ را بهدست نیاورم، و هیچ اتفاقی برای من نیوفتد، پس هرچه بگویم که به آن نیاز دارم، مهم نخواهد بود، و نشانهی اینست که من واقعاً آنرا نخواستهام. واضح است که بزرگترین خطر، خطر بین مرگ و زندگی است و هرچه شما به آستانهی دستیابی به آن نزدیک باشید، بهتر است. البته موضوع نمایش همواره نمیتواند کشمکش بین مرگ و زندگی باشد، اما سعی کنید از بزرگترین کشمکش برای ارائهی حس به شخصیتتان استفاده کنید. ممکن است شخصیت داستان شما شانس بزرگی را از دست بدهد، یا از مدرسه اخراج شود یا مجبور به رها کردن خانوادهاش باشد... و یا هرچیزی که شخصیت شما را به کاوش و مبارزه بطلبد.
یکی از مهمترین جنبههای شخصیتپردازی، درگیرکردن او برای رسیدن به خواستهاش میباشد و داشتن کشمکش و تقلّا برای رسیدن به چیزی که هیچکدام از طرفین حاضر به مصالحه و سازش دربارهی آن نباشند. اما چرا حاضر به سازش نیستند؟ به دو دلیل، اول اینکه اگر شما شدیداً به چیزی نیاز دارید، نباید ناگهان از خواستهی خود برگردید و آنرا رها کنید؛ دوم، اگر شما در کل نمایش با شخصیت دیگری، بهخاطر آن بجنگید، قابل قبول نیست که هردوی شما ناگهان تغییر عقیده داده و تسلیم شوید. شما مجبورید برای رسیدن به خواستهتان مدتهای زیادی بهسختی بجنگید و احتمالاً شما بهخاطر این موضوع، چندان همدیگر را دوست نداشته باشید. نکته اینجاست که اگر برای هردوی شما امکان سازش وجود دارد، چرا از اول مصالحه نمیکنید و ما را از تماشای نمایشتان نجات نمیدهید؟
تمرین8: تضاد و کشمکش شخصیتها
برای شخصیتهای مثالی زیر، نیازی مشترک را درنظر بگیرید که باعث ایجاد تضاد و کشمکش بین آنها شود. سپس به دلیل درگیری و کشمکش بین آنها اشاره کنید و بگویید تا چه حد این نیاز برای آنها مهم است. بهتر است هرکدام از شخصیتها، دلیل متفاوتی برای درگیری و کشمکش داشته باشد. بهعنوان مثال: دو ورزشکار که هرکدام به جایزهی نهایی مسابقات نیاز دارند. اولی قصد دارد خرج درمان مادرش را تهیه کند و دومی میخواهد از اینطریق هزینهی ازدواج با نامزدش را تأمین نماید.
1. دو شاگرد مغازهی عتیقهفروشی
2. دو رانندهی یک خط تاکسیرانی
3. دو نجاتیافته از طوفان دریا
4. دو فروشندهی دورهگرد
یکی از روشها برای تقویت تضاد و کشمکش، استفاده از آن چیزی است که میتوان آنرا «زمان انفجار» نامید. تنظیم کردن این زمان ساده است: به شخصیت زمانی محدود بدهید که تضاد یا مغایرت را حل کند. برای مثال، اگر «پسری»، «دختری» را دوست دارد، اما دختر قصد دارد که آخر هفته با «پسری دیگر» ازدواج کند، پس پسر اول فقط تا آخر هفته فرصت دارد که مانع ازدواج او بشود. اگر او اینکار را نکند، بمب منفجر میشود، یعنی او دختر مورد علاقهاش را از دست میدهد. علاوهبراین، این تکنیکی است که در فیلمها هم استفاده میشود. به «جنگ ستارهگان» فکر کنید: اگر شورشیها قبل از اینکه ستارهی مرگ کاملاً قابل استفاده شود، آنرا از بین نبرند، ستارهی مرگ آنها را نابود خواهد کرد.
دو عنصر مهم در بحث کشمکش وجود دارد که نویسندههای تازهکار اغلب آنرا نادیده میگیرند. اولین مورد اینست، شخصیتی را که شما خلق کردهاید نیاز دارد تا قوی باشد، آنقدر قوی که از حق خودش در مقابل دیگران دفاع کند. یک شخصیت ضعیف، توسط دشمن مغلوب شده و نمیتواند نمایش را تاب بیاورد. نمایش «آنتیگونه» اثر «سوفوکل» را درنظر بگیرید. زمانیکه «کرئون» مردی ضعیف و ناتوان است، آنتیگون به اندازهی کافی اعتقاد راسخ و قوی دارد و تدابیر او برای خدمت و نگهداری از او، باعث جذابیت نمایش شده است.
دومین مشکلی که نویسندههای مبتدی اغلب به آن دچار مشکل میشود (بعضی اوقات نویسندههای باتجربه هم با آن درگیرند) اینست که بحث و جدل با تضاد و کشمکش، به یک معنی نیستند. برای مثال، ما میتوانیم دربارهی اینکه کدام تیم فوتبال بهتر است بحث کنیم. یکی تیم «آبی» را دوست دارد، درحالیکه دیگری به تیم «قرمز» علاقمند است. در اینجا مهم نیست که نتیجهی بحث چه شود، چرا که تیم هرکدام از آنها که بازنده شود، آنها چیزی برای از دست دادن ندارند. اما درمثالی دیگر، اگر خانوادهی ما فقط یک ماشین داشته باشد و من و برادرم دربارهی اینکه کدامیک از ما امروز ماشین را برداریم، بحث کنیم (من بهخاطر کارم آنرا لازم دارم و برادرم برای قرار ملاقاتش)، در این شرایط، ما در تضاد و کشمکش باهم هستیم و خواستههای ما باهم مغایرت دارند. ما هر دو یک چیز را میخواهیم و درصورت از دست دادن آن، چیزی را از دست میدهیم. داشتن کشمکش چیزی است که تضاد و مغایرت را از بحث و جدل جدا میکند.
تمرین9: تضاد و کشمکش یا بحث و جدل؟
اول، تصمیم بگیرید که کدامیک از موقعیتهای زیر تضاد و کشمکش و کدامیک بحث و جدل است. اگر بحث و جدل است، چطور میتوان آنرا به تضاد و کشمکش برگرداند؟
1. ماشین رضا خیلی بهتر از اتومبیل سعید است.
2. برای ناهار، ما باید نان ماست و موسیر داشته باشیم نه سالاد.
3. مربی میخواهد جای شما را در تیم فوتبال عوض کند.
4. من از تو میخواهم آن ژاکتی که قرض گرفتی را برگردانی.
5. موهای شما قهوهای است دیگر نگویید که آنها قرمزند.