با حضور ثریا صدقی، نویسنده؛

جشن امضای «بهنو» در حوزه هنری خراسان شمالی برگزار شد

جشن امضای «بهنو» در حوزه هنری خراسان شمالی برگزار شد
جشن امضا و نشست نقد و بررسی کتاب «بهنو» اثر ثریا صدقی در روز چهار‌شنبه 19 خردادماه 1400 در سالن اجتماعات حوزه هنری خراسان شمالی برگزار شد.
شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۷:۱۷
کد خبر :  ۱۳۹۷۶۲

جلسه با صحبت مجری جلسه و خوشامدگویی به اساتید و میهمانان آغاز شد. در ابتدا، برخی از مخاطبان و داستان‌نویسان، نظرات خود را در خصوص کتاب مطرح کردند و سپس، ثریا صدقی به بیان مواردی دربارۀ فرایند نوشتن این رمان پرداخت. در پایان نیز کتاب‌های مخاطبان و علاقه‌مندان، توسط نویسندۀ رمان امضا گردید.

فریده حسن‌‌زاده از داستان‌‌نویسان استان، استفادۀ بجا از اتفاقات پیرامونی را در نوشتن داستان مؤثر دانست و گفت: حادثۀ این داستان خیلی خاص و پیچیده نیست و شاید به ظاهر خیلی هم ساده باشد، اما اینکه از زوایای مختلف بررسی و به شخصیت‌های پرداخته شده است، باعث شده این رمان شیرین و خواندنی بشود؛ پایان و سرانجام این رمان با آنچه قبلاً در داستان‌هایی مشابه آن خوانده‌ایم متفاوت است و این امتیاز این رمان به شمار می‌رود.

رمان‌نویسان بهتر است از تجربیات خود هنگام خلق اثر بنویسند

علی مهدی دوست، مدرس و داستان‌نویس، نیز ضمن تبریک به خانم صدقی به جهت نگارش و چاپ رمان بهنو، گفت: یکی از نقاط ضعف در فضای ادبیات ما این است که داستان‌نویسان و رمان‌نویسان ما کمتر از تجربیات شخصی خود در حین خلق رمان صحبت کرده‌اند، در حالی که این مورد در خارج از کشور امری عادی است.

او با بیان اینکه نوشتن رمان فرایندی پیچیده و زمان‌بر است و اغلب چیزی حدود یک سال نویسنده را درگیر کرده و لازم است نویسنده در این مدت برنامه‌ای مشخص برای نوشتن داشته باشد، گفت: طبیعی است که نویسنده در طول این مدت، دچار سرخوردگی، خستگی یا ناامیدی شود و حتی در زمان‌هایی به این فکر کند که اثر او قابل چاپ نیست یا مخاطب ندارد.

وی اشتراک‌گذاری چنین فراز و فرودهایی را با مخاطبان بسیار مهم دانست و اشاره کرد: این امر، خصوصاً به نویسندگان جوان و آنها که نخستین تجربه‌هایشان را از سر می‌گذرانند، کمک می‌کند تا از این پیچ‌های احساسی عبور کرده و بفهمند چنین احساساتی طبیعی است و نه مختص به آنها.

مهدی دوست در بخش دیگری از صحبت‌های خود، مخاطب را یکی از ارکانِ بسیار مهم رمان دانست و گفت: با نوشتن و چاپ رمان، اثر تازه متولد شده و مانند یک نوزاد است ولی تا زمانی که مخاطب نداشته باشد و خوانده نشود، دارای هویت نشده است. لذا ما به عنوان نویسنده و رمان‌نویس احتیاج به مخاطب داریم تا کارمان تکمیل شود.

او گفت: متأسفانه مسألۀ مخاطب و اهمیت آن چندان مورد توجه نویسندگانِ جریان روشنفکری نبوده و از این نظر به نظر من جریان رمان‌نویسی به بیراهه رفته است. اما در سال‌های اخیر و مثلاً در حوزۀ هنری و با ترجمه‌هایی که مرحوم محسن سلیمانی از کتاب‌های آموزش داستان‌نویسی انجام داد، این جریان در حال اصلاح است و ما در فضای عمومیِ رمان‌نویسی‌مان شاهد جریانِ جدیدی هستیم که ضمن احترام به مخاطب و پرفروش بودن، استانداردهای هنری و ساختار مناسبی هم دارند.

مدرس رمان‌نویسی حوزه هنری خراسان شمالی در بخشی دیگر از صحبت‌های خود به فرایند خلق اثر اشاره کرد و گفت: داستان یا رمان با یک ایدۀ گاه کوچک آغاز می‌شود. پس از این مرحله، نویسنده باید تکنیک و ساختار را بشناسد و بداند که چطور این ایده را کم کم بزرگ کرده و به اندازه‌ای برساند که بدل به یک رمان شود، به طوری که مخاطب را از نخستین پاراگراف تا آخرین نقطه همراه خود بکشاند.

خرده‌فرهنگ‌های موجود در رمان آن را منحصر به فرد کرده است

مصطفی برفه‌ای، از نویسندگان استان خراسان شمالی، سخنران دیگر مراسم بود که ضمن تقدیر از رمان، آن را داستانی جذاب و پر از نشانه‌های فرهنگی مختص به استان دانست.

او اشاره کرد: این درست است که هر منطقه‌ای در کشور اِلِمان‌های بومی خود را دارد اما مشترکات زیادی هم در کشور وجود دارد و ترکیب این نقاط اشتراک و افتراق در رمان خانم صدقی باعث شده که این اثر جذاب شود.

وی انتخاب اسامیِ خاص و خرده‌فرهنگ‌های ویژه و پرداختن به آنها را از نقاط قوت کتاب دانست و گفت: اجرای درست اینها در قالب یک قصۀ پرکشش باعث شده که ما بتوانیم «دره سنگ» که روستای اصلیِ اتفاق‌های است را به خوبی در ذهن خود تصویر کنیم و به نظر من نشانه‌ها به قدری درست هستند که یک خوزستانی یا کرمانی هم به خوبی می‌تواند چنین حسی نسبت به این روستا داشته باشد.

این مدرس داستان‌نویسی در بخش دیگری از صحبت‌های خود، تعلیق مناسب و کشش را از جمله نقاط موفق رمان دانست و گفت: هنگام خواندن رمان این احساس به شما دست می‌دهد که چقدر دقیق مهندسی شده است چرا که شما نشانه‌هایی را در قسمت‌های مختلف کتاب می‌بینید و بعداً در انتهای داستان می‌توانید با کنار هم قرار دادن این نشانه‌ها، روند قصه را به خوبی در ذهن خود بسازید.

برفه‌ای با اشاره به اینکه تکنیک قوی و ساختار مناسب رمان در خدمت داستان است و باعث نمی‌شود که مخاطب، چه مخاطب عام و چه مخاطب حرفه‌ای داستان، نتواند با آن ارتباط برقرار کند، گفت: تجربۀ شخصی من پس از کتاب این است که دوست دارم حتماً بار دیگر این کتاب را بخوانم و هرچه بهتر با داستان و شخصیت‌های آن ارتباط برقرار کنم.

مسیر داستان‌نویسیِ ما برعکس دنیا است

آخرین سخنران این مراسم، ثریا صدقی، نویسندۀ رمانِ «بهنو» بود که صحبت‌های خود را با تشکر از همۀ مخاطبان، دوستان و خصوصاً خانواده‌اش آغاز کرد و به شکل ویژه‌ای از عموی خود تشکر کرد که پس از فوت پدر، همواره مشوق و همراهش بوده است.

صدقی از مسیرهای متفاوت داستان‌نویسی در ایران و جهان سخن گفت و اشاره کرد که در دنیا معمولاً نویسندگان ابتدا رمان می‌نویسند و پس از تبحر، شروع به نوشتن داستان کوتاه می‌کنند، در حالی که در ایران برعکسِ این اتفاق می‌افتد و نویسندگان با داستان کوتاه شروع کرده و سپس به رمان روی می‌آورند.

او گفت: با اینکه رمان و داستان کوتاه از یک خانواده هستند و مانند برادر می‌مانند اما هر کدام دنیای مخصوص به خود را دارند و من پس از تجربۀ نوشتن در هر دوی این فرم‌ها می‌توانم بگویم که نوشتن رمان بیشتر به دلم می‌نشیند.

وی ادامه داد: رمان، چیزی حدود چهارصد سال سابقه در دنیا دارد و داستان کوتاه، حدود دویست سال و من با تمام وجود می‌گویم رمان بیشتر به دلم می‌نشیند چون رمان با نویسنده زندگی می‌کند و مدت‌های مدیدی همراه نویسنده است.

این نویسندۀ مطرح استان خراسان شمالی در پاسخ به سؤالی دربارۀ تجربۀ نوشتنِ این رمان گفت: ایدۀ اولیۀ «بهنو» از اینجا به سراغ من آمد که در خبری شنیدم دختری همراه نامزد یا کسی که نشان‌کردۀ او است، از روستا به شهر می‌آید و در شهر گم می‌شود. همین خبر کوتاه، باعث ایجاد جرقه‌ای در ذهن من شد تا به این فکر کنم که چه بلایی سر این دختر آمده و چه بر او رخ داده و چرا گم شده است. تعقیب کردن این سؤال‌ها و پرورش دادن آنها باعث شد که کم کم رمان در من شکل بگیرد.

صدقی در ادامه به بحث بومی‌نویسی پرداخت و گفت: من نمی‌خواهم بگویم که رمان‌های آپارتمانی، سوپرمارکتی و انواع دیگر رمان، زمانشان گذشته؛ بالأخره هر داستانی مخاطب خود را دارد، اما نوشتن از آداب و سنن بومی و توجه به بومی‌نویسی، هم دوباره مورد توجه قرار گرفته و هم مورد نیاز است.

او با اشاره به سختی‌های نوشتن از و دربارۀ فرهنگ‌های بومی گفت: تا زمانی که نویسنده تجربۀ زیستۀ موفقی در یک بوم نداشته باشد، محال است بتواند داستان بومی را دربیاورد. من با اینکه در روستا زندگی نکرده‌ام، اما به قدری با آدم‌های روستایی حشر و نشر داشتم که خود را روستایی می‌دانم و به روستای پدری‌ام افتخار می‌کنم و البته با همین تجربه‌ها می‌توانم دربارۀ این منطقه بنویسم.

وی به داستان‌نویسان توصیه کرد که به روستاها بروند و دربارۀ آن منطقه، افراد و آداب آن بنویسند. او گفت: من هر بار که وارد روستای پدری‌ام می‌شوم، هر فردی را که می‌بینم و با هر که حرف می‌زنم، می‌بینم چقدر قصه دارد و چقدر می‌تواند رنگ‌های مختلف به قصه اضافه کند.

صدقی خاطرنشان کرد: همان‌طور که می‌بینید جوان‌ها در روستاها ویلا می‌سازند، از افراد بومی می‌خواهند غذای محلی به آنها معرفی کنند، لباس‌های محلی می‌خرند و امثالهم. به همین نسبت هم داستان‌نویس‌های ما باید کمی از فضای مدرن و پست‌مدرن و اینها دور شوند و قصه‌های بومی بنویسند.

او با بیان اینکه چنین قصه‌هایی واجد «رنگ‌های محلی» (Local Color) هستند، گفت که دنیا تشنۀ شنیدن قصه‌های بومی ما است.

رمان خود را به نویسنده تحمیل می‌کند

مدرس کارگاه‌های داستان و رمان‌نویسی در ادامه گفت: اگر نویسنده تجربۀ زیستۀ مناسبی داشته باشد، اصلاً لازم نیست دنبال قصه یا شخصیت بگردد بلکه هم قصه و هم شخصیت‌ها خودشان را به نویسنده تحمیل می‌کنند.

او نام را در معرفی و شخصیت‌پردازی بسیار مهم دانست و از اهمیت انتخاب نام در فرایند نوشتن گفت و اشاره کرد که مثلاً «غلام‌زاد» یا «بهنو» اسامی هستند که منحصر به فرد اند و ساختۀ نویسنده. او گفت: اسم‌های مختلف ساختۀ نویسنده‌ها است و یکی از وظایف نویسنده و داستان‌نویس، اضافه کردن نام‌های جدید، کلمه‌ها و ترکیب‌های جدید به ادبیات است.

صدقی فرایند بازنویسی رمان را به تراشیدن سنگ توسط استاد جواهرساز و بدل ساختن آن به یک تکه جواهر تشبیه کرد و از نویسنده‌های جوان خواست که از بازنویسی مکرر نترسند چراکه با هر بازنویسی، گوهر قصه بیشتر نمایان می‌شود.

او گفت: شما باید مدت‌های طولانی با شخصیت‌ها و قصه‌تان زندگی کنید تا بتوانید زیر و بم‌های آن را بشناسید و مثلاً بدانید که سلیقه شخصیت‌تان چیست، چه می‌خورد یا چه می‌پوشد. برای خودِ من این داستان از سال 95 شروع شد و تا اسفند 99 اجازه نمی‌داد کار دیگری بکنم. تا اینکه اسفند سال گذشته توانستم از این داستان خلاص شوم.

وی در بخشی دیگر به زمان رخ دادن داستان در نیمۀ دوم دهۀ چهل شمسی اشاره کرد و گفت: برای من مسائل اجتماعی و دغدغه‌های زنان مهم بود. بنابراین، احساس کردم این دوران بهترین زمان برای روایت قصه است چراکه اگر پیش از آن بود خیلی قدیمی می‌شد و اگر قصه به سال‌های بعد می‌آمد، ما بیشتر شاهد وقایع سیاسی بودیم و من دوست داشتم تأکید بیشتری روی مسائل اجتماعی داشته باشم.

صدقی نقطۀ آخرِ رمان را «لحظۀ طلایی» برای نویسنده معرفی کرد و گفت: وقتی شما به پایان رمان و آن لحظۀ طلایی می‌رسید، با وجود ضعف‌های زیاد و به رغم اینکه نیاز به بازنویسی‌های زیادی دارد، اما این لحظه چنان لذتی را نصیب شما می‌کند که با هیچ چیز قابل قیاس نیست و امیدوارم همۀ شما چنین لحظاتی را تجربه کنید.

 

ارسال نظر