"سارا عطار" نگارگر و زرنگار متولد سال 1363 در شهر کرمان است. تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی ارشدِ مدیریت و اقتصاد فرش ادامه داده است و از اعضای انجمن طراحان و نقاشان فرش دستباف کرمان وحوزه هنری کرمان می باشد.
وی بین سال های 83 تا 98، سابقه شرکت در چهار نمایشگاه گروهی و یازده جشنواره بین المللی و داخلی با موضوع فرش دستباف در شهرهای کرمان، زاهدان، اصفهان، تهران، شیراز و جزیره کیش را دارد.
در سال 86 موفق به کسب مقام اول در نخستین جشنواره طراحی فرش دستباف دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان شد و تا به حال کسب سه لوح تقدیر از مراکز مختلف را در کارنامه خود دارد.
عطار در سال های 96 و 97 داورآزمون مقدماتی سیزدهمین المپیاد دانش آموزی فرش دستباف ایران و نمایشگاه تذهیب در موزه هنرهای معاصر استاد صنعتی کرمان بوده است.
در سال 96 در ورکشاپ کاغذ سازی با حضور پروفسور لائورا سالوی مدیر آکادمی هنرهای زیبای رم، ایتالیا شرکت کرده است.
نقاشی از ابتدایی ترین سالهای زندگی ام شروع شد. همیشه مجذوب کارکترهای کارتونی بودم و سعی در بازآفرینی آنها داشتم. به مرور کارکترهای خیالی خودم را خلق می کردم که اشکال دفرمه ی بسیار عجیب و شیرین داشتند. استعداد و علاقه ام در نقاشی با تشویق خانواده و اطرافیانم بیشتر شد، علی رغم آن که در دبیرستان رشته ی ریاضی خواندم، کسب رتبه هایی در مسابقات هنرهای تجسمی انگیزه ای شد که تحصیلاتم را در هنر ادامه بدهم.
سال ۸۲ در دانشگاه سراسری زاهدان در رشته طراحی فرش پذیرفته شدم و این گونه بود که قدم به دنیای هنر گذاشتم. سپس تحصیلاتم را در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه علم و هنر یزد ،اردکان ادامه دادم.
فعالیت هنری و کاری من به طور جدی از سال های آخر مقطع کارشناسی شروع شد. حدود سال ۸۵_۸۶ بود که طرح های فرشم را به تولیدکنندگان فرش دستباف می فروختم و سفارش می گرفتم. بعد از فارغ التحصیلی، علاوه بر آن در سال ۸۶ در شرکتی در تهران مشغول به کار شدم و همزمان در دانشگاه باهنر کرمان، مشغول به تدریس شدم.
زندگی در زاهدان، تهران، اردکان و کرمان موجب تجربه زیستی متفاوتی برای من شد. درحال حاضر ساکن کرمان هستم و علاوه بر آموزش در دانشگاه که ۱۴ سال است با آن پیوند خورده ام، به زرنگاری و نگارگری در کارگاهم برای پروژه های شخصی و گاهی برای ترکیه مشغول هستم.
من سال های زیادی طراحی فرش انجام داده ام و از آن لذت برده ام اما در سال های اخیر، از شروع تدریس در گروه هنراسلامی دانشگاه، شاخه ی دیگری از هنر، ذهن جستجوگر مرا به سوی خود کشاند و آرامش بیشتری به روح من بخشید. هنر زیبای نگارگری و زرنگاری که ریشه در فرهنگ و تاریخ ایران دارد و کودکی تا بزرگسالی ما به این نقوش گره خورده است.
لذا به یقین میتوانم بگویم؛ این هنر است که بطور اسرارآمیزی هنرمند را جستجو و انتخاب میکند!
دام خود را پهن میکند و تا آن گاه که به تکامل برسد، او را در اسارت مسرت بخش خویش نگاه می دارد. در آن زمان است که هنرمند نیز به تعالی خواهد رسید.
هنر به خودی خود یک نیاز درونی است لذا انگیزه، اقتضای هنرمند شدن نیست. هرچند که برای ادامه دادن و ثابت قدم ماندن در راه هنر، قطعا نیاز به انگیزه و محرکی نیرومند است.
هرچند که هر روز صبح به کارگاهم می روم و بیشترین زمانم را صرف نقاشی، تدریس، مطالعه و شنیدن موسیقی خوب می کنم. اما این را باید اعتراف کنم که در کل از آن دسته افراد پرکار نیستم و ممکن است چندین روز متوالی نتوانم نقاشی کنم. این موضوع شدیدا به روحیات و احساساتم وابسته است و نتیجه ای که میخواهم از اثر بگیرم. در نتیجه گاهی شبانه روز روی یک پروژه تا اتمام آن کار می کنم و گاهی هم ممکن است وقفه های طولانی حتی یک ماهه داشته باشم که سعی می کنم این فاصله ها را با مطالعه و فکر کردن به نتیجه ی اثر پر کنم و دوباره ادامه دهم.
از نظر من احساس عدم موفقیت در هنرمند، ارزشمندتر است. چراکه می تواند موجب رشد، تکامل هنر و درخشش آن شود. احساس موفقیت و رضایت درونی هرچقدر لذت بخش، باید موقتی و کوتاه باشد تا هرچه زودتر شور آن منجر به خلق اثری دیگر شود. البته این را هم باید اضافه کنم که این احساس با ناامیدی کاملا متفاوت است.
ذهن من همیشه مملو از ایده هایی ست که در ناخودآگاهم شکل می گیرند، حاصل زیست شخصی من هستند و ریشه در جامعه ام دارند. آنها را جستجو نمی کنم خودشان به سراغم می آیند. در کل هر چیزی و هر کسی می تواند منبع الهام آثارم باشد و روح مرا صیقل دهد.
هنگامی که ایده ای در ذهنم جرقه می خورد، آن را در دفترمخصوصی که همیشه همراهم است یادداشت می کنم، جزئیاتشان را می نویسم و گاهی اسکیس آن را همانجا میزنم و بعدا برای اجرا، از نظر تکنیک بررسی اش می کنم به طوری که بتوانم احساسم را بیان کنم. اما اغلب در حین اجرا آنقدر تغییر می کند که در نهایت اثر خلق شده بسیار متفاوت از ایده اولیه است و گاهی هم نتیجه ی تلفیق چندین ایده است.
من فکر می کنم بستگی به هر اثر دارد. هرچند که تمامی مراحل خلق اثر برای من شیرین و لذت بخش است اما شخصا در تبدیل ایده به طرح نهایی بسیار سخت گیر هستم زیرا می خواهم اثر از نظر اجرا، موضوع، محتوا و تکنیک به هارمونی و پختگی مناسب از دیدگاه خودم رسیده باشد. البته گاهی هم پیش می آید که در مراحلی دیگر کار گره می خورد و برایم سخت می شود.
هنرهای دیگر مانند موسیقی، نقاشی،تئاتر،گرافیک و... قطعا بر آثارم تاثیرگذار خواهند بود. به عقیده ی من تمام شاخه های هنر و هرآنچه در جهان زیبایی می آفریند، با هم پیوند خورده اند و تنها شیوه ی بیان آنها متفاوت است. در نتیجه هر هنری میتواند آبستن هنری دیگر باشد.
چنانچه ولتر در این مورد می گوید: " تمامی هنرها برادر یکدیگرند، هریک از هنرها بر هنرهای دیگر روشنایی می افکند."
اغلب علاقه مندی من به آخرین اثرم بیش از آثار دیگر است چراکه بنظر تکامل بیشتری یافته. آن را ساعتها تماشا می کنم و حظ بصری می برم اما به مرور زمان این علاقه ام کمتر می شود و احساس نیاز به خلق اثری جدید می کنم. البته گاهی هم در میان آثارم اثری قدیمی تر است که بسیار دلبسته ی آن هستم. شاید علت این علاقه، احساسات زلالی باشد که در حین خلق اثر، از درون هنرمند به درون اثر راه می یابد.
در حال حاضر رنگ های پایه ی آب بیشتر مورد علاقه ام هستند. و با آن که نگارگری و زرنگاری از هنرهای سنتی هستند، خود را به رنگ های طبیعی محدود نمی کنم زیرا در زمان های گذشته هم هنرمندان به مراتب سعی در پیدا کردن متریال های جدید برای ماندگاری و ارتقای کیفیت آثار خود داشتند.
تابه حال از هنرمندان زیادی تاثیر گرفته ام و اگر بخواهم برخی از آنان را نام ببرم قطعا اولین و بزرگترین آنها استاد رضا عباسی هنرمند دوره ی صفوی است، که در واقع نقش استاد نگارگری را برای من داشته است. زمانی که بعد از آموزش های ابتدایی، این هنر را به طور خودآموز شروع کردم، بازنگاری آثار ایشان ارزشمندترین مجموعه ای بود که مرا در کشف اسلوب و تکنیک های نگارگری یاری کرد. پس از آن مضامین نقاشی های استاد محمد سیاه قلم هنرمند دوره تیموری، تاثیر زیادی بر مجموعه اخیر من به نام "فرشته ها و شیاطین" داشته است. در میان نقاشان معاصر می توانم به بانوی هنرمند استاد فرح اصولی اشاره کنم که نقاشی هایش افق وسیعی را در نگارگری به روی من باز کرد.
این که خود واقعی ام باشم و درونی ترین احساساتم را با تمامی ضعف و قوت ها، بیم و امیدها، شکست و موفقیت ها،غم و شادی ها، خشم و مهربانی ها، بپذیرم و به آن ایمان داشته باشم. درون هر انسان جهانی بی انتهاست و هنر از اعماق جان هنرمند شکل می گیرد.
من فکر می کنم سبک به خودی خود پدیدار می شود. ابتدا توسط هنرمند در مرحله ی آزمون و خطا قرار می گیرد و سپس به مرور با خلاقیت درمی آمیزد تغییراتی می کند و جان می گیرد. در نهایت به ثبات می رسد ادامه پیدا می کند و ماندگار می شود. در حال حاضر سبک کار من در مرحله ی آزمون و خطاست و می خواهم تجربه های بیشتری داشته باشم.
از دیدگاه من عوامل بسیاری هستند که می تواند به توسعه هنرهای سنتی کمک کند اما اگر عامل اصلی یعنی فقط آثار هنرمند را در نظر بگیریم، قطعا خلاقیت در هنرهای سنتی می تواند موجب توسعه ی بیشتر آن شود. متاسفانه علی رغم این که هنرمندان سنتی زیادی در کشور فعال هستند، اغلب تنها به اسلوب و تکنیک وفادارند و خلاقیت در آثارشان کمرنگ است. و برخی دیگر با هدف خلاقیت، آنچنان سنت را دگرگون می کنند که دیگر ردپایی از آن باقی نمی گذارند و در هر دو گروه اثر به نتیجه ی مطلوب خود از دیدگاه مخاطب نخواهد رسید.
در کل اعمال ایده های نو در هنرهای سنتی، به مانند راه رفتن بر لبه تیغی می ماند که یک سوی آن رویکردی سنتی و سوی دیگر رویکرد معاصر است. هنرمند سنتی باید به تعادلی برسد که اثر خلق شده هم در خورهنرهای زیبای سنتی و هم مخاطبان دنیای معاصر باشد.
بدین ترتیب آثارهنرمند بطور خودجوش باعث توسعه هنرهای سنتی در ایران و سایر کشورها می شود و بازار خود را پیدا خواهد کرد.
بیتی از اشعار استاد سخن؛ حضرت سعدی نقل می کنم که به وقت ناامیدی همیشه در گوشم زمزمه می شود و انگیزه ای برای ادامه ی کارم است:
"به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم"
مداوم در حرکت باشید و از مسیر لذت ببرید تا به هدف برسید.
تعدادی از آثار این هنرمند را در گالری ببینید.