ژازه تباتبایی چند سال پیش از نامگذاری جنبش سقاخانه، از اشکال و نقوش مربوط به هنر و فرهنگ عامیانه ایران بهره برد که نشان از رویکرد فکری پیشرو او داشت. او نقشمایههای موجود در نگارگری ایرانی، سفالینهها و پارچههای قلمکار دوره قاجار را دستمایه کار خود قرار داد. عناصر تصویری در نقاشیهای ژازه معدود و ساده هستند که عمدتاً شامل پیکرههای انسانی، اسبها و گاه پرندگان میشوند. زنان نقاشیهای او عموماً با چشمانی درشت و ابروانی پیوسته یادآور پیکرنگاریهای درباری قاجار هستند. این مضامین در آثار ناصر اویسی و صادق تبریزی نیز بهدفعات مورد استفاده قرار گرفته است.
در اثر حاضر نقاش با درکی عمیق از زیباییشناسی موجود در نگارگری ایرانی، مدرنیته را به سنت پیوند زده است. او یک خیالپرداز تمام و کمال بود. آنچه در این نقاشی تصویر کرده بخشی از فرهنگ توده و آداب و رسوم سرزمینش است.
ژازه طباطبایی/ بدون عنوان/ 1340/ رنگروغن روی بوم/ ۱۷۰×۷۱ سانتیمتر
تابلوی پیشرو نوعی نقاشی واقعگرای مفهومی در میان آثار ژازه است. ترکیببندی عناصر فیگوراتیو و همچنین رنگآمیزی با انتخاب طیف رنگ بنفش در پسزمینه و آبیها و سبزهای کمرمق برای چهرهها، تمهیدی است که عمق را به سود سطح رنگ تضعیف میکند. فرم پیکرهها و فضای پیرامونشان فاقد پرسپکتیو است. در نگاهی کلی شکوه و حساسیتی خاص را در نیروی رنگها و ضربات قلمموی نقاش میتوان دید.
با اینکه مجسمه سازی در هنر ایران سابقه چندانی ندارد، اما ژازه تباتبایی به تنهایی سهم قابل توجهی در جریانسازی مجسمهسازی نوگرای ایران دارد. در واقع پس از تجارب نئوکلاسیک ابوالحسن صدیقی و نگاه واقعگرایانه علیاکبر صنعتی به مجسمه، پرویز تناولی، ژازه تباتبایی و لیلیت تریان را باید از شاخصترین پیشگامان مجسمهسازی مدرن ایران به شمار آورد. بیش از هر ویژگی دیگر، آنچه در مورد تباتبایی میتوان اظهار داشت، تجربه هنر بازیافت و اسمبلاژ (سرهمسازی) است. ژازه خوب میداند چگونه تکهپاره هایی از آهن آلات دورریز را همچون مجسمه های پیش رو، اینچنین با ذوق و قریحه طنز و بسیار عاشقانه در جوار هم نشان دهد. در مجسمهسازی معاصر ایران، تنها اوست که مهرهای را به جای لب، چرخ دندهای را به جای کمر و تسمه ای را به جای مو می نشاند تا ما باور کنیم که در ورای این ظاهر سخت، روحی نجیب و مهربان همراه با نگاهی طنزآلود و خوشقریحه آرمیده است.