"صادق تبریزی" از هنرمندانِ سبکِ سقاخانه بود که عناصر خط نگاری را در برخی آثارش به عنوان مولفه های اصلی به کار برد. او به عنوان نقاش و سفالگر، در سال 1346 از دانشکده هنرهای تزیینی تهران فارغ التحصیل شد. تبریزی در برخی آثار خود از الگوهای تزیینی، پیکرهای اواخر صفویه، نوشته ها و مهرها بهره جسته است. هر چند او عناصر مستقیما برگرفته از خوشنویسی سنتی را در اشکال بنیادینشان، قبلا در قالب کاشی کاری در سال 1338 در نمایشگاهی در پراگ ارائه کرده بود، ولی این آثار که پیش از نمونه های سقاخانه ای او کار شده بودند را حداقل با تعریفی که در اینجا از خط نگاری نو داده شده است، نمی توان در این ژانر طبقه بندی کرد.
تبریزی از زمان برگزاری نمایشگاه های خود در 1349 و 1350 خط نگاری نو را در نقاشی هایش به کار برد. در این آثار، تبریزی از انتقال هرگونه پیام قابل خواندن خودداری و در عوض بر کیفیت آنی اشکال خوشنویسانه تاکید کرده است.
تضاد میان خطوط و فرم های سیاه بر زمینه زرد اخرایی، و فضاهای پر و خالی که یادآور خوشنویسی چینی نیز هست، وجهه ای اکسپرسیونیستی به نقاشی او داده است.
تبریزی که به طور خاص در دهه های 1350 تا 1370 به خلق آثاری آهنگین و تغزلی با استفاده از عناصر برگفته از خوشنویسی پرداخته بود، در سال های بعد نیز کار خود را به همین شیوه ادامه داد.
نصرالله افجهای، هنرمند خوشنویس ، می گوید: صادق تبریزی نخستین کسی است که هنر نقاشی خط را به شکل امروزی و معاصرش ابداع کرد و برای جامعه به نمایش گذاشت و در بروز و ظهور آن نقش مهمی ایفا کرد.
تبریزی در دی ماه سال 1396، هنگامی که برای معالجه بیماری خود به لندن سفر کرده بود در سکوت خبری درگذشت.
صادق تبریزی / سه سوار/ 1375/ اکریلیک و ورق طلا روی بوم/ ۱۳۷×۱۰۳ سانتیمتر
اثرِحاضر یکی از نمونههای مهم از کارنامه هنری صادق تبریزی است که هنرمند به وضوح در مسیر بازنگری هنرهای بومی سرزمینش، از مضامین نوستالژیک و نقشمایههای آشنای موجود در متن سنت بهره برده، اما در کالبد تابلو دیدگاههای مبتنی بر اندیشههایی مدرن خود را نیز استوار کرده است. او در این اثر همچون دیگر آثارش شوخچشمانه به روابط و مناسبات انسانها با یکدیگر پرداخته و آگاهانه رنگهای درخشانی همچون طلایی و طیف رنگهای فیروزهای و لاجوردی را در تناسب با پیکرههای درشت انسانها و اسبها در ضرباهنگی ریتمیک پشت سرهم چیدمان کرده است.
در این تابلو عناصر متشکله چنان در پیوستگی با یکدیگر قرار گرفتهاند که کل اثر تبدیل به یک موتیف شده و این کیفیت بیانی خود حاوی یک بار سنتی است که تبریزی همواره تحتتأثیر آن بود. یکی دیگر از مشخصههای اصلی تبریزی در این تابلو، استفاده او از خوشنویسی در قلم ثلث آینهوار (خط مثنی) است که عموماً با تکنیک مُهرکاری آنها را روی فضای بوم تکرار کرده است. در این تابلو او با خلق جهانی رنگارنگ، شاداب و جوان با فراخواندن گذشته به امروز، همچنان با هوشمندی از سنت نبریده و آشکارا در کشمکشی خلاقانه با مدرنیسم است.
صادق تبریزی/ دلداده/ 1380/ ترکیب مواد روی بوم/ ۱۱۶×۱۱۸ سانتیمتر
در اثر حاضر ترکیببندی متمرکز و در عینحال پر جزییات اثر وحدتی یکپارچه به آن بخشیده، گویی تمام عناصر بصری در کنار هم روایتگر یک کل منسجم هستند. به کارگیری سوره حمد به خط ثلث بر روی هاله پشت سر فیگورها، حالت قراردادی فیگورهای سوار بر اسب که وام گرفته از نگارگری ایرانی هستند، در ترکیب با فرمهای اغراقشده هندسی و رنگبندی مدرن و همچنین به کارگیری فرمالیستی خوشنویسی در متن اثر، تلفیق سنت و مدرنیته را به نمایش میگذارد. استفاده از رنگهای تخت، زنده و درخشان، شادابی اثر را فزونی بخشیده و با تأکید بر رنگ آبی، فضای عاشقانه و تغزلی اثر دو چندان شده است.
صادق تبریزی/ بدون عنوان/ 1370/ ترکیب مواد روی کاغذ چسبانده شده روی بوم/ ۸۰×۱۰۰ سانتیمتر
صادق تبریزی نقاش داستانهای عاشقانه و مضامین رمانتیک، با الهام از سنت نقاشی ایرانی است که بیانی مدرنیستی را در کار خود اصل و اساس قرار داد. او پیوسته تلاش کرد تا این بیان بصری را در قالب گفتمانی نو از همنشینی نقش و رنگ به شکوفایی خود برساند.
تبریزی برای دستیابی به روایتی نو، با آگاهی به جستوجو در مؤلفههای زیستبوم خود پرداخت و کاشف افقهای نوینی در عرصه جهان ایرانی شد. در چنین بستری هنرمند نه تنها به کنکاش در داستانها و ادبیات غنایی کهن ایران و یافتن نکات نغز و لحظههای ناب پرداخت، بلکه عمیقاً خود را نیازمند جستن و پروراندن زبان، بیان و قالبی نو احساس کرد. پس در مسیر شناخت حافظه تاریخی سرزمینش، با درشتنمایی مینیاتورهای کوچک و شیوههای رنگپردازی و ترکیببندیهای تازه، معیارهای زیباشناختی هنر نقاشی در ایران را ارتقا بخشید.
اثر حاضر با مضمونی آشنا، لحظه وصل دو دلداده را نمایش میدهد. مضمونی که سدهها در نگارههای نسخ مصور، نقوش موجود در سفالینههای مینایی و زرینفام و صفحات کتب چاپسنگی، دستمایه کار هنرمندان ایرانی قرار گرفته بود. ابتکار تبریزی، احیا و بازآفرینی اوجهای تاریخی بر بستری با صورتبندی مدرن است. مهارت و قدرت قلم هنرمند و ظرافت در اجرای قلمگیریهای بداهه خطوط فیگورها، در عین رهایی، بسیار حسابشده، جسورانه و مجذوبکننده است.
در این نقاشی دلبستگی تبریزی به کشف مجدد و پروراندن نقشمایهها با فرمهای منحنی، در حالتی متعادل و تأثیرگذار بهشکلی شمایلگونه، به محملی نو برای بازخوانی ژرفای شگفتانگیز نگارگری ایرانی در جهان معاصر بدل میشود. در حقیقت تبریزی همان موضوعی را به میان میکشد که بارها بدان پرداخته شده: همزیستی دو زبان، یکی از آن فرهنگی هزاران ساله با داستانی عاشقانه و دیگری تغزلی شاعرانه که فرآیند آفرینش در آن به صورت بازآفرینی مفهومی کهن در چارچوبی نو بیان میشود.
بستر نقاشی با صفحاتی از نسخ چاپ سنگی به صورت یکپارچه و تزیینی پوشانده شده است. دستاورد او در این اثر همسازی و همبودی ظریف سنت و نوجویی نه با تقلید صرف بلکه با بازنمودن دنیایی دیگر است. همینجاست که بُعد کنونی هنرش، ارجاع معینی به بنمایههای هنری سترگ دارد که از چشماندازی نو، تازگی را با ماندگارترین چهرهاش در مقابل بیننده به تصویر میکشد.
صادق تبریزی/ بدون عنوان/ 1387/ اکریلیک روی بوم/ ۱۲۰×۹۶ سانتیمتر
در نقاشی پیشرو، نوشتن کلامی با خط ثلث در هاله خورشیدگون دور سر پیکرههای انسانی و بخشهای دیگری از اثر سبب شده اثر از فضای بازنمایی طبیعی فاصله گرفته به نشانههای شناختهشده جنبش سقاخانه و هنر نوسنتگرا نزدیک شود. دو فیگور، سوار بر مرکبی راهوار، با صلابتی ستودنی در میانه تصویر ایستادهاند. استفاده از رنگ متضاد سیاه و سفید اسبان، در کنار قرینهنمایی فرمی لباس و چهره، حسی از برابری دو کاراکتر را در ذهن ایجاد میکند. یکی از فیگورها شمشیری بر کمر و دیگری کبوتری در دست دارد و میتواند نشانهای از تضاد جنگ و صلح، ایستایی و حرکت، بیرنگی در برابر رنگ باشد. کل اثر کمپوزیسیونی پایدار و استوار از خطوط و سطوح هندسی دارد. سروهای سبز، پرهای طلایی و دست پنجتن نمودی آیینی و سنتی را به نمایش میگذارند که برای هر ایرانی، آشنا، صمیمی و چشمنواز مینمایند.