هفت محدوده رنگ (سفید، سیاه، اُکر یا خاکی، سبز یا فیروزه ای، آبی یا لاجوردی و کبود، قرمز یا شنجرف و اخرایی، زرد) در هنر سنتی ایرانی تاثیر گذارترین و پرکاربردترین رنگ ها هستند. این رنگ های سنتی از نظر عددی و کمیت، مشخصه درک نظام هستی بر پایه عدد کاملِ هفت اند و در مطابقت با باورهای عرفانی، تفاسیر متفاوتی از آن ها شده است.
سه رنگ اولیه سفید، سیاه و اُکر مکمل چهاررنگ ثانویه سرخ، زرد، سبز و آبی است.
سفید در رنگ شناسی امروز رنگ نیست چرا که فام ندارد و از آن در مبانی تجسمی به عنوان «رنگه» یاد کرده اند؛ ولی در هنر سنتی، سفید رنگ و چه بسا مهم ترین رنگ محسوب می شود. چرا که در ترکیب افزایشی رنگ در فیزیک نور، سفید از وحدت و یکدستی تمام رنگ ها (نورهای رنگی) به دست می آید. رنگ سفید همان نورِ تجزیه و تعین نیافته است که از خورشید متصاعد می شود. بر این مبنا، سفید با بی رنگی خود نمایان گر پاکی و بی آلایشی، صداقت و صمیمیت درون، وارستگی و رستگاری و مهم تر از همه نمایان گر وحدت و ذات واحد است.
سیاه نیز در مبانی تجسمی معاصر«رنگه» است. در تعریف سنتی، کثرات موجودات به مثابه رنگ ها از سفیدی تعین می یابند و بر این مبنا در سیاهی محو و فنا می شوند و به مقام «جمع» می رسند. در تفسیری دیگر، سیاه نماد صفات جلالی حق انگاشته می شود. تصفیه و تنزیه نفس و ترک ظواهر در عرفان ایرانی با دو رنگ سیاه و سفید نمایانده می شوند.
اُکر خاکستری رنگینی از ترکیب سه رنگ اصلی است که رنگی شبیه رنگ خاک دارد و نماد زمین و عالم حیات جسمانی است. این رنگ نماد کالبد انسانی و ماده در اثر هنری است. جسمیت و آرامی افقی ای که در این رنگ حضور دارد به آن کیفیتی انفعالی و مونث گونه داده است.
معراج حضرت محمد (ص)، سلطان محمد
قرمز اخرایی دارای طبعی خشک و گرم و معادل عنصر آتش است. قرمز در هنر سنتی و عرفان به سرخ معروف است و از دید عرفایی چون سهروردی به واسطه کیفیت فاعلی و هم زمانی دو کیفیت انبساطی و انعقادی که دارد، نماد روح و حیات حیوانی در حقیقت انسانی است. چرا که از دید شیخ اشراق، میان سیاه و سفید بی تعین حق تنها یک رنگ است و آن سرخ! رنگ قرمز بیان گر نیروی زیستن، پیکار، نشان گر آرزو، قدرت اراده و حیات فعالانه کالبد و نفس انسانی است. علاوه بر این، رنگ قرمز نمایان گر قوا و لذات جسمانی، اشتهای نفسانی و هوس های زمینی است. عبارت «موت احمر» در عرفان که اشاره به از بین بردن چنین تعلقاتی دارد، نمایان گرچنین نگرشی نسبت به رنگ قرمز است.
آبی طبعی سرد و خشک دارد و به واسطه طبع و نه مشابهت رنگی، معادل عنصر خاک و زمین است. در عرفان ایرانی، رنگ آبی به سبب برتافتگی به سوی روشنی «رنگ نیلی» نام می گیرد. رنگ آبی از نظر زمانی مبین پایان دور دایره نزول است. جنسیت مونث دارد و در درونی ترین لایه مراتب چهارگانه طبع قرار می گیرد تا معنایی ازلی از زمان گذشته را بیابد. آبی از نظر روانی، حسی از آرامش باطنی، سیلان و تعلیق، بیکرانگی، خشنودی، صلح، ملاطفت، سکوت، سبکی، پاکی و عفت و در کل حسی روحی را در ذهن و روان تداعی می کند.
زرد مکمل و متباین با رنگ آبی است و دارای طبعی گرم و تر است و معادل عنصر باد یا هوا قلمداد می شود. این رنگ به واسطه کیفیت فاعلی و هم زمان انبساطی و انحلالی ای که دارد، نمادی از نفس ملهمه فرض می شود که بالقوه فکور است. این رنگ جنسیت مذکر دارد و در لایه دوم مراتب چهارگانه طبع قرار می گیرد تا معنای ابدی «سیرورت» (شُدن) در زمان آینده را بیابد. رنگ زرد با کیفیت درخشنده خود نشان نور و روشنی و هوش و آگاهی است و از نظر روانی، حسی زوگذر از شادمانی و جاودانگی، حالتی تهدید آمیز و همچنین میل به وسعت را در ادراک انسانی پدید می آورد.
سبز مکمل و متباین رنگ قرمز است و دارای طبعی متضاد با قرمز یعنی سرد و مرطوب و عادل عنصر آب است، بدین جهت سبز می تواند نمایشگر صفات متضاد باشد. این رنگ به واسطه کیفیت انفعالی، انقباضی و انحلالی که دارد، نماد «نفس مطمئنه انسان» آرمیده میان تمام نفوس چهارگانه قلمداد می شود. سبز جنسیت مونث دارد و در لایه سوم مراتب چهارگانه طبع قرار می گیرد. این رنگ معانی ای چون جاودانگی، نوزایی، امید، ایمان، استقامت، زیستن، رشد، منطق، تفکر اعتدالی، اراده و باروری را تداعی می کند.