به گزارش روابط عمومی حوزه هنری استان یزد، خبر شهادت سرداری از قافله علم و فناوری شهید محسن فخریزاده که از سرآمدان صنعت هستهای و دفاعی کشور بود آحاد ملت شهیدپرور ایران اسلامی را داغدار کرد. در همین زمینه شاعران استان یزد اشعاری را در وصف این مجاهد خستگی ناپذیر و مدیر متعهد و متخصص سرودهاند که به این شرح است:
هر جمعه باید در خودت آماده باشی
از هر جهت، چشم انتظار جاده باشی
هر صبح وقتی میروی از خانه بیرون
با شوق، اول(اشهدت...) را خوانده باشی
دریای دانش باشی و در بین مردم
مانند مولایت کماکان ساده باشی
عطر شهادت میوزد، فرقی ندارد
در جبهه، دانشمند یا فرمانده باشی
دست دعای ما به همراهت، نبینم
سرباز میهن خسته و درمانده باشی
هشتاد میلیون سینه زن داری پس از مرگ
وقتی که در راه خدا افتاده باشی
بی شک سرت بر دامن پاک حسین(ع) است
ای دل... اگر همسوی «فخریزاده» باشی
«سید داود دهقانی»
همبال یک پرواز شد با ندبههای بیقرار
از خون فخریزادهها روییده گلبرگ بهار
پرپر شدن تقدیر گلهای عزیز خاک ماست
ای آسمان بیوقفهتر بر داغ دلهامان ببار...
یک محسن دیگر شده، فخر شهیدان وطن
شد نام پر آوازهاش، در قلب ایران ماندگار
با اقتداری ماندگار آیینهدار کشور است
آن نخبهی سردار را با دشمن ترسو چکار؟!
در بوستان لالهها هر گل که زیباتر شود
میبوید و میچیند آن را باغبان خوشنگار
در آسمان سیارهای شاید خدا داده به ما
با دادههایت عشق کن، پرواز کن پروانهوار
قد میکشند این واژهها شاید تماشایت کنند
ای سبزِ در خون غوطهور، ای سرو، ای والاتبار
خاری به چشم دشمنی با توشهی علم و یقین
همپای سردار زمان هستی تو فخر روزگار
وقتی که شب بوهای ما اینگونه پرپر میشوند
میروید از هر گوشهای نیلوفران بیشمار
باران بیوقت خزان باریده شد در این جهان
تکرار شد تکرارها، در گامهای استوار
آی ای خزانِ خفتهها دست خدا همراه ماست
در جنگِ قلبِ سنگتان با کینههای بیشمار
جام وطن پر خون شد از برجام بی فرجامتان
از خون یاران وطن هر بیشهای شد لالهزار
ترسی نداریم از ترور ما با شهادت زندهایم
آهنگ عشق است و ظفر هر دم صدای انفجار
برجام بیفرجام را دیگر به پایان میبرد
در صحنه صلح جهان با خون سرخ اقتدار
ما بر نوک شمشیرها رقص شهامت کردهایم
ما را نترسانید از تیغ و کمان روزگار
بر نیزههای عاشقی قرآن تلاوت کردهایم
قاسم فراوان دادهایم و فخریان بیشمار
بیدارتر خواهیم شد از ریزش گلبرگها
میروید از هر برگ گل شمشادهای افتخار
ای قاصدک رقصان برو در نزد او، اما بگو
بر ما چه میآید به سر، در جمعههای بیغبار
رمزی است بین جمعه و پیمان خون عاشقان
یادآور مردانگی، آیات سرخ انتظار
با زخمهایی تازهتر، با داغهایی بر جگر
بر انتقامی سختتر، هستیم ما امیدوار
آدینههای عاشقی شد دشتی از آلالهها
میآید آخر منتقم با تیغ تیز ذوالفقار
«بداهه جمعی از شاعران اوج هنر»
ما را بلند میکند از سبزهزارها
این را بگو به قوم خمار و قمارها
بر قاصدک که لطمه زدی انقلاب شد
صد قاصدک روانه شد از جویبارها
گردن زدی تو گردنی از سرو آفرید
محسن چقدر میدمد از لالهزارها
قاسم اگر گرفتی و محسن اگر، بدان
موجی است از خروش در این هم قطارها
با لشکری ز نور خدا جنگ تا به کی
خاموش کی به فوت شما شد نهارها
ایران به پشت حیدر کرار صف زده است
نور خدا رسیده پس از انتظارها
چشم علی به قلعهی خیبر فتاده است
یک یا علی نمانده دگر تا حصارها
ما هیچ دم ز لشکرمان کم نمیشود
ماییم صد هزار و هزاران هزارها
«محمد جواد عسکری»
در مکتب عشق به علی دلداده
در راه شهادت همه جا آماده
بر سنگ مزارش بنویسید که بود
سرباز وطن؛ محسن فخریزاده
«محمد رضا اسلامی»