"پرنس الکسی دیمیتریویچ سالتیکوف" Aleksei Saltykov در سال 1838 میلادی مطابق با 1254 میلادی با شور و شوق بی حدی قدم به خاک ایران گذاشت. "سالتیکوف" در کودکی تحت تاثیر نقاشی های "اورلُفسکی" نقاش لهستانی الاصل بوده که مدت زمانی در قفقاز و در خدمت ارتش روسیه بوده است. پرنس الکسیِ کوچک به واسطه ی نسبت مستقیم با اشرافیت درجه اول روسیه، در کودکی امکان آشنایی با "الکساندر اورلفسکی" و آثارش را داشته و چه بسا "اورلفسکی" مدتی هم سِمَت مربی "سالتیکوف" کودک را داشته است. پرنس سالتیکوف کوچک، که به شدت مسحور جاذبه ی نقاشی های "اورلفسکی" است، روزی در زمستان 1815 در پترزبورگ شاهد ورود هیات نمایندگی ایران به این شهر بوده که با کبکبه و دبدبه ی بسیار وارد شهر شده اند، و از همان زمان آرزوی سفر به ایران بر جانش نشسته.
از میان هجده تصویری که "سالتیکوف" از ایران ارائه کرده و به صورت چاپ رنگیِ آکواتینت Aquatint ضمیمه سفرنامه اش بوده، می توان تصور کرد که در مراحل آماده سازی فنی نواقص احتمالی را برطرف کرده و یا پیش طرح های رها شده را کامل کرده است.
در مجموعه این باسمه ها، چند نقاشی از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند چرا که به نوعی حال و هوا و سلسله مراتب موجود در دربار ایران را به تصویر می کشند. از آن جمله طرحی است که خود بر وجود اثر دیگری نیز گواهی می دهد: "سالتیکوف" در زمان اقامت در تبریز، پیش از رسیدن به تهران رخصت چهره پردازی از ولیعهد، ناصرالدین میرزا را یافت. این نقاشی با این که شرح آن در سفرنامه آمده در میان تصاویر کتاب نیست. در کنار این شرح، اما تصویر دیگری هست که شاهدی بر وجود تک چهره ناصرالدین میرزا اثر "سالتیکوف" است.
مجلس نقاشی از چهره ناصرالدین میرزا/ تبریز/ 1854 میلادی/ لیتوگراف
"سالتیکوف" در این نقاشی، لحظه ی کشیدن پرتره ناصرالدین میرزای کودک و شرایط فضایی، مادی و البته فرهنگی اتاق را تصویر کرده است.
در این اثر در یک طرف شاهزاده و سه تن از ملازمانش قرار گرفته اند و در سمت چپ، پرنس سالتیکوف به همراه پیشخدمت خود و فرد دیگری که احتمالا مترجم یا یکی دیگر از همراهان پرنس است قرار دارند. تقریبا در وسط تصویر و متمایل به پرنس، ملاباشی، مربی مخصوص ولیعهد نیز بر روی صندلی نشسته به شاهزاده نگاه می کند. پیکرها به صورت خطی در امتداد طولی اثر تصویر شده اند. پیشخدمت پرنس پشت سر مترجم ایستاده، مترجم پشت سر پرنس به تخته ی نقاشی سالتیکوف نگاه می کند؛ خود پرنس، نشسته روی صندلی مقابل شاهزاده در صورت او دقیق شده است؛ ملاباشی هم بر روی صندلی در حالی که آرنج خود را بر زانو تکیه داده به ولیعهد می نگرد. یکی از ملازمین ناصرالدین میرزا پشت صندلی او ایستاده به پایین نکاه می کند و دو دیگر پشت سر آن یکی به بیرون اثر به مخاطب نگاه می کنند. دیوارهای اتاق پر از تزیینات بوده و بر بالای دیوار روی طاق نمای هلالی پایین سقف صحنه ای از جنگ یا شکار شاه قاجار- احتمالا فتحعلی شاه یا عباس میرزا- نقش بسته است.در این نقاشی، سلسله مراتب در مواجه ی این دو شاهزاده- که یکی موضوع اثر و دیگری خالق آن است- به خوبی رعایت شده است.
آن چه جلب توجه می کند، حضور ملامحمد نظام العلما مربی ناصرالدین میرزا، معروف به ملاباشی در مرکز تصویر است. شیوه نشستن مقتدرانه و بی تکلف ملاباشی بر روی صندلی در حد فاصل دو شاهزاده، احتمالا دلالت نمادینی بر مشروعیت ولایت عهدی ناصرالدین میرزا و هم چنین اتصال بی واسطه ی ملاباشی به دستگاه قدرت دارد.
ثبت دقیق تزیینات دیوار این تالار و حتی بازآفرینی نقاشی دیواری تالار، حالت پیکره ها، و سمت و سوی نگاه ها، همگی نشان از نوعی واقع گرایی مستند نگارانه دارد.
"سالتیکوف" در سفرنامه اش می نویسد: «مکتب نقاشی ایران بسیار عجیب است و نمی توان در آن اشتباه کرد. من در این باب تحقیقات عمیق کردم تا توانستم مکتب تهران را از مکتب اصفهان تمیز دهم.»