تابلوی عصر عاشورا/ استاد محمود فرشچیان
برخی از شاهکارهای هنری دوران، فقط اثرهنری نیستند. این آثار یک بار خلق می شوند و با خود بخشی از تاریخ و باورهای یک فرهنگ و گاه سایر فرهنگ ها را به دوش می کشند. درواقع این آثار پس از خلق، لایه های مختلفی از معنا را پیوسته تولید می کنند و تفسیرهای متعدد، در هر بار از مواجهه ما با آنها در شرایط زمانی و مکانی مختلف رخ می دهد. آثاری مانند تابلوی عصر عاشورای فرشچیان، نی نوای حسین علیزاده، فیلمنامه ی روز واقعه اثر بهرام بیضایی و دیگر آثار تکرار ناشدنی، کانون تلفیق و تجمع گفتمان های گوناگون دوران خود و بعد از خود هستند. سوگواری جمعی، ویژگی های آئینی، تداعی وقایع تاریخی و بخشی از گذشته ی فرهنگی ما، و گاهی اوقات اندوه زمانه و حاضر کردن استعاری قهرمانان اسطوره ای به غیاب رانده شده یک فرهنگ، جزیی از لایه های معنایی این متون دیداری و شنیداری به مثابه شاهکارهای هنری هستند. حتی لذت تجربه ی زیباشناختی ما در مواجهه با این آثار یگانه، هرگز قابل قیاس با کپی ها و اقتباس های ناشی از آنها نیست.
تابلوی عصر عاشورا در سطح نشانه های آیکونیک یا همان شمایلی، یک تصویر هایپر آیکونیک است که صعود معنایی را موجب می شود. نخست به این دلیل که ترکیب بندی و فضای دوار و پس زمینه غبار آلود و جلوه های رمانتیک و تراژیک اثر، مثل چشمان غمگین ذوالجناح امکان تفسیرهای متعدد را فراهم می سازد.
اگرچه سطح اولیه معنا واضح است.
دوم اینکه موضوع مادی اثر غایب است و نقاش روایت تاریخی را به سبک و شیوه ی خاص خودش به تصویر کشیده که با سایر آثار با همین مضمون متفاوت است. این تفاوت همان نکته ایست که در ابتدا اشاره کردم.
شاهکارها تنها یکبار خلق می شوند و در طول زمان به زندگی جاودانه خود ادامه می دهند. متعلق به همه ی زمان ها هستند زیرا این آثار بازنمایاننده ی گفتمان هایی بوده اند که ممکن است در دوران معاصر، به عنوان امر تاریخی، با ساختار و صورتی متفاوت تکرار شوند.
تراژدی های زمانه ی ما، مثال های استعاری بسیاری دارد.
صادق رشیدی/پژوهشگر مطالعات نظری هنر