در نماز ظهر عاشورا سعید بن عبدالله خود را سپر امام حسین(ع) قرار داد. گاهی با صورت، گاهی با سینه، گاهی به دو دست و گاهی هم به پهلوی خود پذیرای تیرها می شد به گونهای که حتی یک تیر هم به امام اصابت نکرد تا این که بر زمین افتاد.
همنام تو شدم که شهید وفا شوم
شیدا شوم، اسیر شوم، مبتلا شوم
همنام تو شدم که شوم پیشمرگ عشق
آماج تیرها، هدف نیزهها شوم
از یمن تو سعید شدم تا مگر دمی
ای مرد عشق، با نفست آشنا شوم
گفتی به عشق: ای همه خوبی خدای را
رخصت که عاشقانه برایت فدا شوم
وقتی که عرش محو نماز تو گشتهاست
با نوش تیرهای بلا آشنا شوم
هفتاد بار اگر بکشندم به جرم عشق
حاشا که یکدم از برت ای جان، جدا شوم
بر گرد شمع روی تو پروانگی کنم
از این شرر بسوزم و حاجتروا شوم
◽
ای خضر راه، با من گمکرده ره بگو
آخر چگونه از ظلماتم رها شوم
یا رب، عنایتی که من روسیاه نیز
مرضیّ خاطر خلف مرتضی(ع) شوم