شعری از سعید سلیمان‌پور

میر احرار عشق

میر احرار عشق
تقدیم به روح آزاده حضرت حُرّ بن یزید ریاحی
چهارشنبه ۰۵ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۱:۲۵
کد خبر :  ۱۳۲۴۷۱


در بیابان تشنه، ای سردار، کرده‌ای راه کاروان را سد
عشق را راه می‌زنی و تو را رهزن عشق راه خواهد زد

خیمه‌ای چند پیش روی تو نیست، راز تشویش در نگاه تو چیست؟
با توام شیر عرصۀ پیکار!  دست و پات از چه روی می‌لرزد

هرکه‌ای میهمان بارانی، کاسۀ آب را بگیر و بنوش
مثل این دشت تف گرفتۀ خشک، نکنی دست آسمان را رد

اندکی صبر آه ای دریا، جزر روح تو گرچه جانکاه است
ماه با یک نگاه طوفانی می‌کشاند تو را دوباره به مد

روبروی تو کیست؟ جلوۀ او، وحده لا اله الّا هو
بازتاب خدا به روی زمین آینه‌دار پرتو سرمد
.
کیست این در دل پریشانت؟ نکند میوۀ دل زهرا (س)
کیست این در نگاه لرزانت؟ نکند نور دیدۀ احمد (ص)

بر لبانت شکست نجوایی: روسیاهم، شکسته‌ام، مولا!
رخصتی ده که بشکند تیغم، هیبت لشکر بَهیمه و دد

می‌وزد بر تن سیه‌کاران تند باد تو ای امیر ریاح!
تیغ سرخ تو مست بادۀ خون، بر سر کفر و کینه می‌رقصد
 
سرِ خونین تو به دامن دوست، مرگ بر آستان عشق نکوست
رحمت حق بر آنکه حرّت خواند، میرِ احرارِ عشق تا به ابد

ارسال نظر