آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی، قسمت چهاردهم

آشنایی با نگارش طنز و کمدی در ادبیات نمایشی، قسمت چهاردهم
یادداشتی از فرزین پورمحبی
سه‌شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۷:۰۷
کد خبر :  ۱۰۹۸۷۶

 

در قسمت‌های قبل به 14 وضعیت نمایشی و ساختار نمایشی پرداختیم در این قسمت و قسمت‌های بعدی به طراحی داستان های طنز و تاثیر و کارکرد هر یک از عناصر در ساختار طرح دراماتیک کمدی خواهیم پرداخت.

 

هماهنگی

          هماهنگی عاملی است که نویسنده بر پایه آن کاراکترها را در برابر هم قرار می‌دهد و عناصر مختلف را برای رسیدن به هدف، ترکیب و یا از هم دور می‌کند. بنابراین، قبل از هر چیز باید بر اساس تعاریف هماهنگی، بتوان دلیلی برای در کنار هم قرار دادن عناصر متضاد و یا دور کردن عناصر محبوب تعریف نمود. هر چه هم این دلایل و علل به وجود آمدن آنها قوی‌تر باشد، عنصر هماهنگی در طرح داستان موفق‌تر می‌شود. نتیجه چنین طنزی هم منطقی‌تر و مطلوب‌تر خواهد شد.

کارلو گالدونی[1] در این خصوص چنین می‌گوید:

          «به منظور ظهور و نشان دادن خصوصیات یک شخص بازی من آن شخص را درمقابل شخص دیگری که کاملاً در تضاد با اوست قرار می‌دهم.»

         

در بیشتر طنزهای سخیف بدون هیچ دلیل خاصی عناصر متضاد در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند و تنها بر عامل تضاد صرف در آنها تأکید شده و از کارکرد عنصر هماهنگی و تأثیر آن غافل می‌مانند.

         

          هماهنگی بر دو پایه اجتماع ضدین و تفارق احباب استوار است.

 

جمع ‌ضدین

بارها بیان شده است که طنز، تصویر هنری اجتماع ضدین است.

          بر این اساس، چند پدیده و یا تعدادی عنصر متضاد با ارائه دلایل و ایجاد شرائطی منطقی مجبور به قرار گرفتن در کنار هم می‌شوند. اما این به معنای سازش آنها نیست. بلکه آنها باید همچنان در حال کشمکش برای پیشبرد روند داستان و در عین حال، تحمل یکدیگر باشند. هر چه بیان ضدیت بین اشخاص بازی عمیق‌تر و رشته‌هایی که آنها را در کنار هم نگاه می‌دارد محکم‌تر باشد، طنز نیز به حقیقت هنریش نزدیک‌تر می‌شود. بدین ترتیب، کنار هم قرار دادن صرف عناصر متضاد برای ایجاد خنده(و بدون توجیه مخاطب) به هیچ وجه کافی نبوده و اثر را تا حد یک طنز سخیف پایین می‌آورد. به عنوان مثال یک طنز نویس، مخاطب خود را به گونه‌ای توجیه می‌کند؛ تا او را قانع  نماید که چرا علی رغم اختلاف‌ها و درگیری‌های پیاپی میان لورل و هاردی و یا برادران مارکس؛ آنها همچنان یکدیگر را تحمل کرده و مشتاقانه در کنار هم می‌مانند. از این رو، پیدا کردن حلقه ارتباطی میان چنین اشخاصی بسیار مهم و ضروری است. مثلاً وجود خصیصه مشترک «حماقت» در آنها  می‌تواند یکی از این دلایل و نقطه اشتراک میان همه آنها باشد.

 (به این موضوع در بخش وضعیت های نمایشی در داستان های  طنز؛ قسمت «تضاد» به تفصیل اشاره شده است.)

  

 تفکیک احباب

شخصیت کمدی که از  خواسته‌های خود و یا عنصر محبوبش به نوعی جدا مانده، در وضعیت تفکیک احباب قرار می‌گیرد. در ادامه نمایش هم، حوادث و شرایط داستان بر اساس تلاش‌های غالباً ناآگاهانه شخصیت کمدی برای رفع موانع موجود(با هدف وصال به خواسته‌هایش) شکل می‌گیرند. (بیشتر به مدد بخت و اقبال، که به این موضوع اشاره شده است.)

در آثار طنز، احباب دارای خصیصه‌های ویژه‌ای هستند. در این آثار، عناصر محبوب شخصیت کمدی از همسر تا مواردی همچون پول، شهرت، مقام و در برخی از مواقع خواست‌های سطحی همچون رسیدن به مقام شیر فروشی و یا پوشیدن یونیفورم یک پلیس ساده (در فیلم های «نورمن» ) و حتی تمایلات منفی از قبیل دزدی از یک بانک، رهبری گانگستران و.... را شامل می‌شوند. چگونگی و نحوه رسیدن شخصیت کمدی به ایده‌آل‌ها و عناصر محبوبش، ماجراهای داستان طنز را به وجود می‌آورد.

عنصر محبوب و یا معشوقه‌اش نیز، معمولاً به دیده ترحم، کمک،  بازی کردن و یا طعمه‌ای برای سوءاستفاده؛ به شخصیت کمدی می‌نگرد، تا به دیده یک عاشق سینه چاک دارای احساسات شورانگیز و وفادار به وی. سایر علایقی هم که شخصیت کمدی در صدد دستیابی به آن‌هاست همان‌گونه که گفته شد؛ معمولاً دارای ویژگی‌های کم ارزش و یا مضحکی هستند. به قدری که تلاش‌های فراوان شخصیت کمدی برای دستیابی به آنها از دید مخاطب، بسیار پوچ و خنده‌دار خواهد آمد. موانع نمایش‌های طنز نیز دارای ویژگی‌هایی هستند که به آنها، با عنوان«پیچیدگی» اشاره می‌کنیم.

 

آشفتگی

          نقطه‌ای است که مسیر وقایع عادی را تغییر می‌دهد و تعادلی که حاکم بر اوضاع بوده را دگرگون می‌سازد. قبل از وقوع آشفتگی همگان در کمال آرامش مشغول سپری کردن زندگی آرام و بی دردسر خود هستند که ناگهان آشفتگی از راه می‌رسد و زندگی معمول و توام با آرامش آن‌ها را بهم می‌زند. آشفتگی انگیزه یا موتور  قهرمان را برای حرکت به جلو و انجام هرگونه اقدامی موثر روشن می‌کند.

          به عنوان مثال آشفتگی زمانی را شامل می‌شود که اهالی یک شهر در می‌یابند؛ آنها در حال تبدیل شدن  به کرگدن هستند. طبیعی است که آشفتگی‌ها در ادبیات نمایش طنز باید بر اساس واقعه‌هایی تا حدودی مضحک و با ماهیتی عجیب ، خارق العاده و دور از ذهن و البته در حد باورهای مخاطب طراحی گردد.

شاید ذکر چند مثال دیگر بتواند مفهوم آشفتگی در نمایش‌های کمدی را مشخص کند.

  • پدر و مادری ناگهان متوجه می‌شوند که یکی از فرزنشان را در تعطیلات ژانویه همراه خود به مسافرت نیاورده‌اند! و از سوی دیگر، زمانی که پسر بچه‌ای در می‌یابد که خانواده‌اش فراموش کرده‌اند که او را به مسافرت تعطیلات کریسمس ببرند که خانه‌اش در معرض دزدانی نابکار قرار دارد.
  • قهرمان کمدی ناگهان متوجه می‌شود راوی دانای کل داستان که بیشتر مفهومی است ذهنی؛ به شکلی عینی با وی و سرنوشتش ارتباط برقرار کرده و تمامی صحبت‌های او و حتی پیشگویی‌هایش را می‌شنود.
  • مرد ظاهرا ترسویی که ناگهان متوجه می‌شود که باید همراه رییس خود به خط مقدم جبهه برود. و...

 

 به هر حال در یک نمایش دراماتیک هر چقدر نقطه آشفتگی واضح‌تر دیده شده و در بر گیرنده شرائط فوق باشد؛ طنز و کمدی، بهتر و مطلوب‌تر خواهد شد.

 

در قسمت های بعدی این مبحث را ادامه می دهیم.

 

فرزین پورمحبی- دفتر طنز حوزه هنری

 

 

[1] کمدی‌نویس بزرگ ایتالیایی (carlo goldoni)

ارسال نظر