ریشه‌های سنت در آثار مدرن آنه محمد تاتاری

ریشه‌های سنت در آثار مدرن آنه محمد تاتاری
قاشی­‌های تاتاری با ریزه‌­کاری‌ها و رنگ‌های شگفت­‌انگیز، بیننده را به جهان نگارگری­‌های سلطان محمد می­‌برد.
يکشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۱
کد خبر :  ۱۰۹۸۲۰

 

نقاشی­‌های تاتاری با ریزه‌­کاری‌ها و رنگ‌های شگفت­‌انگیز، بیننده را به جهان نگارگری­‌های سلطان محمد می­‌برد. او گام به­‌گام در این سال‌ها کوشیده، دنیای ترکمنی خویش را با ایران و جهان پیوند بزند. همچنان که نگارگری ایرانی در طی قرون از خاور و باختر تاثیر پذیرفته­‌ است. آثار تاتاری مملو از نور و ملاحت، خلوص چشم‌نواز و رقص بدیع رنگ‌ها است. وی از کارهای نخستین، تاکید بر زنان ترکمن و رسوم آنان داشت و در ادامه نیز هم­چنان سعی در کشف و نمایش زبان بومی خویش داشته‌­ است. با رشد و تنوع تکنیکی (ترکیب مواد، افزودن مستقیم پارچه و استفاده از چاپ باتیک) این عناصر همچنان پابرجا ماند: زنان، قومیت و ملیت، با این همه زبان او پالوده‌­تر گشت و از وضعیت رئال به بیان انتزاعی رسید.

 

شخصیت­‌های تاریخی، دینی و ستاره‌­های محبوب غربی شانه­‌به­‌شانه‌­ی نگاره­‌ها و زنان ترکمن زدند، همه­ و همه بازیگر بافت و نقش یکپارچه­‌ای شدند که اگر تار و پود یکی را می­‌کشیدی بقیه هم بهم می‌­ریخت. ردپای نگارگری­ ایرانی هم به طرز تکرار شونده‌­ای در نقاشی­‌ها دیده می شود. داستان‌های ادبیات­‌فارسی به شکل تکه­‌تکه از نگارگری­ سده­‌های قبل، در آثار او کلاژ تصویری شده­‌اند. از بهرام و هفت­‌گنبد تا رستم و سهراب ، چهره دیوان و اسبان ناز بنیاد و طوطیان شکرشکن و غیره. زنان در یک قالب مشابه، به وفور نقش شده­‌اند، با نشانه­‌های مخصوص به آنان؛ انواع پارچه‌­های رنگین با گل­ها و طرح­‌های ریز و درشت، با این همه نمی­‌توان گفت که این نمایش دنیایی زنانه است زیرا بیشتر به ظواهر امر پرداخته­‌شده یعنی گیسوان­ کمند­ و اندام رعنا و تن­پوش خوشرنگ و سازهایی در دست، آن­گونه که زنان باید در جوامع سنتی باشند؛ نجیب و زیبا، حامی و مهربان، خموش و دارنده هنرهای مفرح

 

با آن­که به شدت فضای نگارگری تلقین می­‌شود اما تفاوت عمده‌­ای نیز وجود دارد؛ نگارگران در ابعاد بسیار کوچک­تر کار می­‌کردند و به همین سبب، تجسم وجود آن همه جزئیات، شگفت می­‌نماید اما ابعاد بزرگ آثار تاتاری، بیننده را بی هیچ درنگی مجذوب خود می­‌کند و این تصور را پدید می­‌آورد که روی زمین هم می­‌توان بهشتی داشت حتی با وجود خشابهای درون برخی تابلوها که باید نشانه اعتراضی به جنگ باشد. 

 

 

 

به نظر می­‌رسد هرچه در نقاشی­‌های تاتاری راه پیدا کند بی درنگ، زیبا و دلفریب می­‌شود؛ اما پرسش این است آیا مایکل جکسون و مرلین مونرو و چارلی چاپلین نقش و بافت هستند یا ستاره‌­های مردمی غیر از مردم ما بودند؟ آثاری که با قومیت و ملیت چند صد ساله خویش به­ عرصه نشسته­‌اند چرا باید آغشته به نشانه­‌های قرن اخیر سرزمینی دیگر شوند؟ آیا این نشانه‌­ها، مثال جهان‌شمولی آثار نقاش است و دوستی نگاره­‌های ظریف به نمایندگی مردم حاضر سرزمینمان، با خدایگان شهرت، ثروت و محبوبیت سرزمین­‌های بیگانه است؟ زمانی نگارگران ما عناصر و فراورده‌­های خاور دور را که به سرزمینمان می­‌رسید در آثار خود گره می­‌زدند و این قضیه متقابل بود اما آیا می­‌توان این فرمول را در آثار تاتاری پیدا کرد؟

مسلماً هیچ عنصری در نقاشی­‌های تاتاری خارج از زیبایی نیست و هیچ چیز به چشم، کوک ناساز نمی‌­آید اما به طور مثال آیا حضور مرلین مونرو ادامه روند زبان قومی و ملی آثار تاتاری است؟ شاید بهتر بود نقاش، از ستاره‌­های فرهنگ و ادب و هنر چند دهه اخیر این سرزمین استفاده می‌­کرد، همان­طور که در یکی از تابلوهایش از چهره فروغ فرخزاد بهره برده است.

با توجه به بیانیه نمایشگاه که توسط هنرمند نوشته شده، وحدت و بدون مرز بودن، رمز بهشت گمشده است با این تاسف که گاه تنها در یک نمایشگاه نقاشی ممکن­است، اتفاق بیافتد. درهر صورت وجود این نمایشگاه را که چون قالی سلیمان در دل شهر کویری سمنان راه یافته، می توان پردیس کوچک رنگینی دانست که چشم­ها از دیدنش سیر نخواهد شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برچسب ها: هنرهای تجسمی

ارسال نظر