در گلایه از ویروس منحوس کرونا در محضر خدای قادر و بی همتا

در گلایه از ویروس منحوس کرونا در محضر خدای قادر و بی همتا
شعری از نسیم عرب امیری
دوشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۸:۰۱
کد خبر :  ۱۰۸۸۵۰

 

خداوندا! دلم بدجور تنگ است

ببخشم! هر چه می‌گویم جفنگ است

 

از آن روزی که نازل شد کرونا

پریده‌است آمپرم بدجور بالا

 

ندیدم عشق خود را چند هفته

از این دوری شدم خُل رفته‌رفته

 

عجب بیماری دادی به آدم

که می‌ترسد زِ لمس صورتش هم

 

اگر دستت رسد بر صورت یار 

بشویی دست‌هایت را به ناچار

 

غریبی می‌کنند از هم بدن ها

همه تن‌ها شدند از ترس تنها!

 

از آن روزی که «شیرین» گفته «هَپچی»

از او ترسیده «خسرو» عینهو چی

 

در این دوران تلخ و سخت «مجنون»

ندارد همدمی جز  آب و صابون

 

ندارد رحمی این ویروس جانی

که حتی تو بگیری  میهمانی 

 

اگر یک‌دم رَوی از خانه بیرون 

کرونا می‌زند فریاد: «آخ جون!«

 

تمام هیکلش یک ذرّه هم نیست

ولیکن عینهو یک غول جانی‌است

 

شدند از دست او عاصی و حیران

تمام قلدران و زورگویان

 

میان مَکرون و پوتین و مِرکل

شده دعوا برای الکل و ژل

 

ندارد هیچ درمانی تو گویی

فقط باید که دستت را بشویی!

ارسال نظر